نقش نماز در شخصیت جوانان1

نقش نماز در شخصیت جوانان1
بسم الله الرحمن الرحیم
قال الامام علىّ بن ابى طالب(علیه السلام): «الله الله فى الصّلوة فإنّها عمود دینکم»:
«خدا را، خدا را درنظر گیرید در توجه به نماز، که پایدارى دینتان به نماز باشد».
گر چه هر یک از احکام و فرائض دینى به جاى خود از اهمیت و ارزش خاصى برخوردار است، امّا در این میان بعد از معرفت الهى هیچ فریضه اى به والایى مرتبه نماز نرسد. چرا که این، تنها نماز است که معراج مؤمن و عامل تقرب انسان وارسته، به خدا شناخته شده و معیار پذیرش همه واجبات قرار گرفته است. به این جهت آخرین پیام سفیران الهى، سفارش به نماز، این استوانه استوار دین بوده، چنانچه پرسش نخستین روز رستاخیز هم از آن خواهد بود.
آرى نماز، تنها محبوبِ دلدادگان به حضرت حق و روشنى دیده و چراغ راه پویندگان کوى دوست و محفل انس خلوت نشینان وادى عرفان است. آنان که زندگى را بىیاد او نخواهند و رستگارى خویش را با شهادت در محراب نماز بینند «فزت ورب الکعبة» و با تمام وجود در راه زنده داشتن نام و یاد خداى خویش و اقامه نماز و راز و نیاز با او کوشند و سرانجام خود فدایى راه نماز شوند «اشهد انّک قد اقمت الصلوة» این همه، جایگاه ویژه و عظمت فوق العاده این فرضیه الهى را روشن مىسازد و همگان را به تعظیم این عالىترین نمونه شعائر الهى وادار مىکند، که هم خود، اهل نماز و راز و نیاز باشند و هم در جهت اشاعه فرهنگ نورانى نماز در جامعه تلاشى پیگیر نمایند، (الذین إن مکنّاهم فى الأرض اقاموا الصلوة)، تا به وظیفه دینى خود عمل نموده باشند و همواره مشمول رحمت بىپایان الهى قرار گیرند. و در این راستا فضلاى اهل قلم حوزه، رسالتى بس عظیم دارند که با تألیف و انتشار آثار ارزشمند دینى، فرهنگ نماز و انس با خداوند متعال را در جامعه دینى ترویج دهند و رایحه دلپذیر معنویت را به فضاى جان همگان بویژه نسل جوان برسانند. چنانچه تاکنون آثار فراوانى را در این رابطه منتشر نمودهاند که از آن جمله است اثر گرانقدر فاضل گرامى جناب حجة الاسلام والمسلمین آقاى مصطفى خلیلى، تحت عنوان «نقش نماز، در شخصیت جوانان». و ما خادمان فرهنگى آستانه مقدّسه مفتخریم که در آغازین روزهاى سالى که به نام اوّلین شهید محراب، «حضرت امام على بن ابى طالب(علیه السلام)» نامگذارى شده، با عنایات کریمه اهلبیت حضرت فاطمه معصومه(علیها السلام) و مساعدتهاى تولیت معظم حضرت آیة الله مسعودى و معاون امور ادارى، مالى ایشان جناب آقاى فقیه میرزایى موفق به چاپ و نشر این اثر گرانمایه شدیم; باشد که گامى در جهت ترویج فرهنگ دینى برداشته و از اقامه کنندگان نماز باشیم.
مقدّمه
حمد و سپاس خدایى را سزاست که شکر شاکرین و حمد حامدین و ذکر ذاکرین و سعى خالصین متوجه درگاه اوست. ستایش بیکران مرا و راست که در خلق خویش هیچ کاستى نگذاشت بل همه مخلوقات حتى پست ترین شان را به راستى بگذاشت. تسبیح لایتناهى بر آستان او که آدمى را در مسیر سعادت بر همه موجودات، ولایت و تاج خلافت در سیاره زمین بر او کرامت و خلعت «لقد کرّمنا» بر اندامش عنایت و بعد از تکوین، مصداق «فتبارک» بر قامتش مقالت فرمود.
حمد و آفرین بر ذات جهان آفرین که هستى را آمیخته با حکمت و تعالیم را براى بشر همراه با مصلحت و براى وصول به سربلندى و عزّت توأم ساخته است.
و درود بى پایان بر ختم پیامبران و فص رسولان و اهل بیت و پاکان که شریعت به دست ایشان پایان و حجت خدا به عصمت آنان تمام گردید.
درود بى منّت و سلام با عزت بر سالکان راه طریقت و شاهدان کوى حقیقت که سر در راه حفظ شریعت در کف اخلاص نهاده و نزد دوست تحفه بردند.
با حمد بى انتهى بر ذات ربوبى و درود بى منتهى بر شأن مصطفوى، مُصحف بى مقدار نماز را محمّد ساخته تا شاید از این فریضه الهى که بزرگترین و مهمترین فریضه در تمامى ادیان الهى تشریع شده، نفوس مستعده بهره گیرند.
بر همه جوانان معزّز و مکرّم، معرفت به این نکته لازم است که در دین مبین اسلام، نماز لبیک همه ذاکران، عمل آزادگان، طواف عارفان، میقات کعبه عاشقان، سعى وصفاى پاکدلان، پرواز بیدار دلان مقصد سالکان، داروى دلهاى مجروح، شفاى قلبهاى محزون و تسکین دلهاى مفتون است. نماز کمال عابدان و معراج عالمان، معبد عاشقان و گل خوشبوى بوستان قلب پاک جوانان است.
جوان چون واجد قلب پاک و فاقد و فارغ از هرگونه ارزشهاى ناپاک است مىتواند با نماز، پلّه هاى کمال را طى کند و به قلّه جمال باریابد. با برپایى نماز به مقام سرورى و سیادت راه یابد و دعاى اللهم اجعلنى للمتقین اماماً (خدایا مرا پیشواى پرهیزکاران قرارده) را ورد کلام خود سازد.
چون که هیچ عملى مثل نماز بینى شیطان را به خاک مذلّت نمىساید و توجهات الهى را نصیب انسان نمىسازد و هیچ بندهاى جز از طریق نماز به مقام قرب نمىرسد. بسیار زیبا فرموده اند آن رهبر فرزانه که: «مبتدىترین انسانها رابطه خود را با خدا به وسیله نماز آغاز مىکنند. برجسته ترین اولیاء خدا نیز بهشت خلوت اُنس خود با محبوب را در نماز مىجوید. این گنجینه ذکر و راز را هرگز پایانى نیست و هر که با آن بیشتر آشنا شود جلوه و درخشش بیشترى در آن مىیابد»(1).
پس بیائیم همّت نمائیم که با تمسک به نماز به مقام قرب، راه یابیم و جوانى خویش را با سیره مردان الهى گره زنیم تا شاید در جهان جاودانى در منزلگه صادقان و صالحان منزل گزینیم که طوبى لهم و حسن مآب.
براى جوانان عزیز باید مسلّم باشد که هر چه در بهار جوانى کاشتند در پائیز پیرى درو خواهند نمود و به سنین بعد از جوانى عبادت را موکول نمودن از وسوسه هاى شیطانى است.

• جوانا ره طاعت امروز گیر که فردا جوانى نیاید ز پیر
• که فردا جوانى نیاید ز پیر که فردا جوانى نیاید ز پیر
________________________________________
1 ـ پیام مقام معظم رهبرى آیة الله خامنهاى، مهرماه 1370.

مشاوره و تربیت (جوانان و ازدواج)

مشاوره و تربیت (جوانان و ازدواج)
در گذشته، اغلب ازدواج ها بعد از بلوغ جسمى و جنسى دختر و پسر صورت مى گرفت که البته در بسیارى جهات پیامدهاى منفى در پى داشت، اما چون خانواده ها آنها را مورد حمایت مادى و معنوى قرار مى دادند، مشکلات عمده اى پدید نمى آمد; ولى امروزه مفهوم زندگى، گستره ى نیازها، ساختار و کارکرد خانواده و انتظارات متقابل زن و مرد از یک دیگر چنان متحول شده که بلوغ جسمى و جنسى به تنهایى نمى تواند جواب گوى نیازها و مسئولیت هاى یک زندگى مشترک باشد; لذا تعیین سن ازدواج نیاز به بازنگرى جدّى، عمیق و همه جانبه دارد. باید به متون دینى، تحقیقات روان شناختى، نیازهاى دوره ى جوانى و نیز به واقعیت هاى اجتماعى و فرهنگ حاکم بر جامعه توجه شود، تا سنّ مناسب ازدواج معیّن، و راهکارهاى لازم براى بهبود و اصلاح وضعیت کنونى ارائه گردد.
در این جا به پرسش هایى در این زمینه که حجة الاسلام والمسلمین شجاعى پاسخ گفته اند پرداخته مى شود.
نظر دین مقدس اسلام در مورد سن ازدواج چیست؟ در تعیین سن ازدواج دختران و پسران دو دیدگاه اصلى وجود دارد: یکى دیدگاه دینى و دیگرى دیدگاه روان شناختى که به گونه اى مکمل یکدیگرند. ما در این نوشتار، از دیدگاه دینى به این مسئله مى پردازیم.
قرآن و سن ازدواج در کلام خداوند سن معینى براى ازدواج مطرح نشده است، ولى از واژگانى چون «بلوغ»، «بلوغ حُلم»، «بلوغ نکاح» و «بلوغ اشدّ» مى توان به نحوى سن بلوغ و سنّ ازدواج را به دست آورد. شاید رساترین آیه در تعیین سنّ ازدواج این آیه ى شریفه باشد که مى فرماید:
(وَ ابْتَلُوا الْیَتامى حَتّى إِذا بَلَغُوا النِّکاحَ فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً فَادْفَعُوا إِلَیْهِمْ أَمْوالَهُمْ)[1]; یتیمان را آزمایش کنید تا هنگامى که بالغ شده و به نکاح تمایل پیدا کردند و آنان را به درک مصالح زندگانى خود آگاه یافتید، اموالشان را به آنان بدهید.
شیخ طوسى در تفسیر آیه مى نویسد:
معناى بلوغ نکاح آن است که به مرحله ى توانایى بر همخوابگى و تولید نسل برسند، احتلام فعلى منظور نیست.[2] در تفسیر مراغى آمده است:
بلوغ نکاح رسیدن به سنى است که استعداد و آمادگى ازدواج حاصل شود و آن بلوغ حلم است. نوجوان در این حالت میل پیدا مى کند همسر و سرپرست خانواده باشد.[3] در برخى از احادیث نیز بلوغ نکاح به احتلام تفسیر شده است. در روایتى از امام صادق(علیه السلام)ذیل آیه ى 6 سوره ى نساء آمده است:
(من کان فى یده مالُ بعض الیتامى فلا یجوز له ان یعطیه حتى یبلغ النکاح و یحتلم)[4]; کسى که مال یتیمان نزد وى است، حق ندارد مال را در اختیار یتیم بگذارد، تا این که به بلوغ جنسى و احتلام برسد.
در این روایت بلوغ نکاح به احتلام تفسیر شده است.
خلاصه آن که، معیار سن ازدواج از نظر قرآن همان قدرت داشتن بر ازدواج، توانایى هم خوابگى و تولید نسل است.
سن ازدواج از نگاه روایات روایات در مورد تعیین زمان ازدواج، به دو دسته اند:
1. در برخى روایات به سن خاصى اشاره شده است; مانند این روایت از امام باقر(علیه السلام) که فرمودند:
دختر وقتى به سن نُه سالگى مى رسد از یتیمى بیرون مى آید و مى تواند ازدواج کند.[5] در جاى دیگر آمده است:
دختر وقتى به سنّ نه سالگى برسد و تزویج نماید، از یتیمى خارج شده و اموالش را مى توان به او واگذار نمود.[6] در احوالات رسول خدا(صلى الله علیه وآله) آمده است:
ان رسول الله دخل بعایشه و هى بنت عشر سنین و لیس یدخل بالجاریة حتى تکون امرئةً[7]; پیامبر در حالى با عایشه ازدواج کرد که عایشه ده ساله بود و ایشان با دخترى ازدواج نمى کرد مگر این که بالغ باشد (و منظور از دختر ده ساله در این روایت، نُه سال تمام است).
و نیز امام باقر(علیه السلام) فرموده است:
لا یدخل بالجاریة حتى یأتى اما تسع سنین او عشرة سنین[8]; هم بستر شدن و ازدواج با دختر قبل از نُه یا ده سالگى جایز نیست.
2. برخى روایات بدون اشاره به سن خاصى، جوانان را در آغاز جوانى به ازدواج ترغیب مى کنند. در روایتى از امام صادق(علیه السلام)آمده است:
من سعادة المرء ان لاتطمث ابنته فى بیتِه;[9] از سعادت مرد (پدر) آن است که دخترش در خانه اش عده نشود. (قبل از این که عادت زنانه ببیند به خانه ى شوهر برود).
باید توجه داشته باشیم که این مجموعه روایات، بیش تر ناظر به تعیین سنّ ازدواج دختران است. یکى از راه هاى تعیین سنّ مناسب براى ازدواج پسران، مراجعه به سیره ى عملى ائمه ى اطهار(علیهم السلام)است.
سن ازدواج بر اساس سیره ى معصومین(علیهم السلام) شواهد تاریخى گواه است که امامان ما در سنین قبل از 20 سالگى ازدواج مى کردند. امام سجاد(علیه السلام) در سال 38 هـ ق متولد شد.[10] مورخین نوشته اند که امام باقر(علیه السلام) در سال 57 هجرى متولد شد و در ماجراى کربلا (سال 61) چهار ساله بود.[11] از این مطلب مى فهمیم که امام سجاد(علیه السلام)در حدود 18 سالگى ازدواج کرده است.
امام کاظم(علیه السلام) در سال 128 هـ ق و امام رضا(علیه السلام) در سال 148 دیده به جهان گشودند، نتیجه مى گیریم که امام کاظم(علیه السلام) قبل از 20 سالگى ازدواج کرده است.
امام جواد(علیه السلام) در سال 195 هـ ق و امام هادى(علیه السلام) در سال 212 دیده به جهان گشودند; نتیجه مى گیریم که امام جواد(علیه السلام) در موقع ازدواج کم تر از 17 سال داشته اند.
ـ امام هادى(علیه السلام) در 212 هـ. ق و امام حسن عسکرى(علیه السلام) در سال 232 دیده به جهان گشودند; بنابراین امام هادى(علیه السلام)باید قبل از 20 سالگى ازدواج کرده باشد. امامان(علیهم السلام) در مورد فرزندانشان نیز همین شیوه را داشتند و نوعاً قبل از 20 سالگى وسایل ازدواجشان را فراهم مى کردند.[12] و چون عمل و سیره ى معصومین(علیهم السلام) براى ما الگو و حجت است، در تعیین سن ازدواج نیز باید به آن بزرگواران اقتدا کنیم. تا این جا به این نتیجه رسیدیم که طبق آیات، روایات و سیره ى معصومین(علیهم السلام) سن ازدواج در دختران بعد از 9 سالگى و در پسران حدود 20 سالگى است; اما سؤالى که وجود دارد این است که آیا تنها رسیدن به این سن کفایت مى کند، یا معیارهاى دیگرى نیز در تعیین زمان ازدواج دخالت دارد؟ شواهد بسیارى نشان مى دهد که علاوه بر سن، متغیرهاى دیگرى در تعیین زمان مناسب ازدواج مورد توجه است که به تبع آنها، معیار سنّى نیز نوسان مى یابد. یکى از اصلى ترین معیارهاى تعیین سن ازدواج، از نظر شرع[13] و روان شناسان رسیدن به حدّ رشد است که خود ابعاد مختلفى دارد و ما اینک به توضیح برخى از جنبه هاى عمده ى آن مى پردازیم.
رسیدن به حد رشد براى صلاحیت ازدواج از نظر فقه امامیه تنها رسیدن به سن بلوغ کافى نیست، بلکه علاوه بر آن، دختر و پسر باید رشید هم باشند; یعنى بتوانند مصلحت خود را تشخیص دهند، تا بتوانند به استقلال و از روى اراده و اختیار عقد ازدواج ببندند.
شهید مطهرى درباره ى شرط بودن رشد براى ازدواج مى نویسد:
در فقه و سنت اسلامى محرز و مسلم است که براى ازدواج تنها عقل و بلوغ کافى نیست; یعنى یک پسر به صرف آن که عاقل و بالغ است نمى تواند با دخترى ازدواج کند; هم چنان که براى دختر نیز عاقله بودن و رسیدن به سن بلوغ دلیل کافى براى ازدواج نیست، علاوه بر بلوغ و علاوه بر عقل، رشد لازم است.[14] اگر بخواهیم کلمه ى رشد را به مفهوم عام آن تعریف کنیم، باید بگوییم:
رشد یعنى این که انسان شایستگى و لیاقت اداره و نگه دارى و بهره بردارى هر یک از سرمایه ها و امکانات مادى و یا معنوى را که به او سپرده مى شود داشته باشد; یعنى اگر انسان در هر مرحله اى از زندگى که داراى یک شأن و منزلت و مقامى است و یا ابزار و وسیله اى را دارد شایستگى اداره و نگه دارى و بهره بردارى از آن را داشته باشد، چنین شخصى در آن کار و در آن شأن «رشید» است. حال، آن چیز هر چه مى خواهد باشد، همه ى آن اشیایى که وسایل و سرمایه هاى زندگى هستند. سرمایه به مال و ثروت انحصار ندارد مردى که ازدواج مى کند خودِ ازدواج و زن و فرزند و کانون خانوادگى، وسایل و، به تعبیر دیگر، سرمایه هاى زندگى او هستند، و یا شوهر براى زن و زن براى شوهر حکم سرمایه را دارد.[15] بنابراین، رشد در مورد ازدواج یعنى شایستگى و لیاقت اداره ى زندگى; چنان که شهید مطهرى در این خصوص مى فرماید:
منظور (از رشد در مورد ازدواج) تنها رشد جسمانى نیست، منظور این است که رشد فکرى و روحى داشته باشند; یعنى بفهمند که ازدواج یعنى چه؟ تشکیل کانون خانوادگى یعنى چه؟ عاقبت این بله گفتن چیست؟ باید بفهمد این بله که مى گوید، چه تعهدهایى و چه مسئولیت هایى به عهده ى او مى گذارد و باید از انجام این مسئولیت ها برآید.[16] رشد به معناى یاد شده کاملاً یک امر اکتسابى و قابل یادگیرى است. والدین، اطرافیان و فرهنگ جامعه مى توانند نقش اساسى در شکل گیرى و تحصیل آن داشته باشند.
چه راهکارهایى در تعدیل سنّ ازدواج مى تواند مؤثر باشد؟
1. باید والدین، مربیان و مسؤولان تدابیرى در نظر بگیرند که نوجوانان و جوانان در ابعاد مختلف جسمى، جنسى، عقلى، اجتماعى، عاطفى و اقتصادى به طور هماهنگ و متناسب رشد نمایند. آنچه در حال حاضر مشاهده مى شود، ناهم ترازى رشد و بلوغ جنسى و جسمى و احساس نیاز به ازدواج، با دیگر ابعاد رشدى، یعنى رشد عقلى، اجتماعى، اقتصادى و عاطفى نوجوانان و جوانان است; لذا یا به محض رسیدن به بلوغ جنسى اقدام به ازدواج مى نمایند، در حالى که از نظر عقلى، عاطفى، اجتماعى و اقتصادى به حد رشد مناسب نرسیده اند و یا سال ها پس از رسیدن به بلوغ جنسى منتظر یافتن شغل مناسب، تکمیل تحصیلات و دیگر پیش نیازهاى زندگى باقى مى مانند که در نتیجه، یا اصلاً به آن دست نمى یابند و یا وقتى به آنها مى رسند که دیگر شادابى، طراوت و انگیزه ى ازدواج را ندارند، در هر دو صورت، زندگى آسیب پذیر و در معرض خطرهاى جدّى است.
2. از عواملى که موجب بلوغ جنسى زودرس و احساس نیاز کاذب در جوانان مى شود، باید به طور جدى جلوگیرى نمود; مانند دیدن صحنه هاى مهیّج، فیلم، ماهواره، اینترنت، روابط دختر و پسر و... .
3. فرهنگ سازى ازدواج ساده و منطبق با معیارهاى اسلامى، یکى از نیازها و راهکارهاى اصلى در حل مشکلات ازدواج جوانان است. اگر معیار در ازدواج و انتخاب همسر دستورهاى اسلام باشد، اکثر یا هیچ یک از این مشکلات وجود نخواهد داشت. تبعیت از آداب و رسوم نادرست، برخى تحصیلات نامتوازن، روابط بى حدّ و مرز دختر و پسر، بینش غیردینى که فقط اسباب مادى را درنظر مى گیرد، کم رنگ شدن توکل و توجه به خداوند و نیز هزینه هاى اضافى و تشریفات، از عوامل اصلى بالا رفتن سن ازدواج محسوب مى شوند. این زنجیرهاى اسارت آور و دست و پاگیر، متأسفانه در حال گسترش است. باید بینش جوانان و نوجوانان و خانواده ها نسبت به زندگى، ازدواج و... اصلاح شود تا بتوان مقدمات ازدواج آنان را در زمان مناسب و با الگوگیرى از امامان معصوم(علیهم السلام)، که قبل از 25 سالگى اقدام به ازدواج مى نمودند، فراهم کرد.
________________________________________
[1]. نساء: 6.
[2]. شیخ طوسى، التبیان فى تفسیر القرآن، ج 3، ص 116.
[3]. تفسیر مراغى، ج 4، ص 188.
[4]. تفسیر صافى، ج 1، ص 391.
[5]. شیخ حر عاملى، وسایل الشیعه، ج 1، ص 30.
[6]. همان، ج 1، ص 31.
[7]. همان.
[8]. همان، ص 70، ح 4.
[9]. شیخ حر عاملى، وسائل الشیعه، ج 20، ص 61.
[10]. شیخ مفید، الارشاد، (قم: مکتبة بصیرتى)، ص 253.
[11]. مهدى پیشوایى، سیماى پیشوایان در آیینه ى تاریخ، (قم: مؤسسه ى انتشارات دارالعلم، چاپ پنجم، 1380)، ص 77.
[12]. محمد تقى عبدوس، فرازهاى برجسته از سیره ى امامان شیعه، (دفتر تبلیغات اسلامى)، ج 2، ص 29 ـ 28.
[13]. ر. ک: مرتضى مطهرى، مقاله رهبرى در اسلام، (انتشارات صدرا، بى تا).
[14]. مرتضى مطهرى، امدادهاى غیبى در زندگى بشر به ضمیمه ى چهار مقاله ى دیگر، (انتشارات صدرا، بى تا)، ص 120 و 153.
[15]. همان، ص 122.
[16]. همان، ص 154 ـ 153

حجاب در ادیان الهی

حجاب در ادیان الهی
مقدمه:
لزوم پوشیدگی زن در برابر مرد بیگانه یکی از مسائل مهم اسلامی است.در خود قرآن کریم درباره ی این مطلب تصریح شده است.پوشیدن زن،خود رااز مرد بیگانه یکی ازمظاهر لزوم حریم میان مردان وزنان اجنبی است. همچنانکه عدم جوازخلوت میان اجنبی واجنبیه یکی دیگرازمظاهر آن است.باکمال تاسف د راوج شکوفایی علم وصنعت درجهان معاصر،الهامات درونی زن،لگد مال هوسهای زود گذروسود جویی های اقتصادی میگرددوقانون الهی حجاب نادیده گرفته میشودوبه نام آزادی فرهنگ خود آرایی وبی بند وباری ترویج می شود.نوشتاری که پیش رودارید درباره ی حجاب زنان ازدیدگاه ادیان الهی وفلسفه ی پوشش وحجاب اسلامی است.تاریخچه ی حجاب همه ادیان آسمانی،حجاب و پوشش زن را واجب و لازم شمرده اند وجامعه بشری را به سوی آن دعوت کرده اند به دلیل آنکه لزوم پوشش و حجاب به طور طبیعی درفطرت زنان به ودیعت نهاده شده است،احکام و دستورات ادیان الهی هماهنگ و همسو با فطرت انسانی تشریع شده است،پس درهمه ادیان الهی پوشش وحجاب زن واجب گشته است.علامه نقدی درکتاب خویش تحت عنوان (جایگاه زن نزد امتهای قبل از اسلام ) می نویسد:مشهورترین امتهایی که قبل ازاسلام می زیسته اند درتمامی آنان حجاب زنان معمول ورایج بوده است.اما ایرانی ها : برخی اززنان آنها دارای حجاب وبرخی بدون حجاب بودند و بدان افتخارمی کردند البته سخت گیری برخی از آنان در مورد زنان به گونه ای بود که زن مجبوربود تمام دوران حیات خویش رادر میان چهار دیواری خانه محبوس باشد.اما برهمائیان :حجاب نزد آنان روش خاص خود راداشت زن حق نداشت از خانه خارج گردد وحق نداشت مردی غیراز محارمی که دین عرض کرده بود بشناسد.اما بو داییان :حجاب نزد آنان همانند براهما ئیان بود وتا امروز نیز آثاری از آن نزد هندیها باقی مانده است.اما درمورد یهود: اگر زنی به نقض قانون یهود می پرداخت چنانکه مثلا بی آنکه چیزی برسرداشت به میان مردم می رفت ویا در شارع عام نخ می رشت یاباهر سنخی ازمردان درد ودل می کرد یا صدایش آنقدربلند بود که چون درخانه اش تکلم می نمود همسایگانش می توانستند سخنان اورابشنوند درآن صورت مرد حق داشت بدون پرداخت مهریه او را طلاق دهد.و در مورد مسیحیت : از رساله ی بولس به تیطس که در باره زنان می گوید : باید عاقل ،خانه نشین ،عفیفه و مطیع شوهرانشان باشند . روشن می شود که حجاب در مسیحیت در صدراول واجب بوده است.اما در عرب : برخی ازمردان زنانشان رابه حجاب وبرخی به خودآرایی دعوت می کردند.ولی آنچه که ازاشعارعرب استفاده می شود حجاب زنان نزد اشراف ،عادتی مأنوس بوده است. بدینسان روشن میشود که حجاب در شرایع الهی وجود داشته است. فلسفه پوششفلسفه پوشش اسلامی چندچیزاست،بعضی ازآنها جنبه روانی دارد وبعضی جنبه خانه وخانوادگی وبعضی دیگراجتماعی،و بعضی مربوط است به بالابردن احترام زن وجلوگیری ازابتذال او. حجاب دراسلام ازیک مسله کلی ترواساسی تر ریشه می گیرد وآن اینست که اسلام می خواهد انواع التذاذهای جنسی،چه بصری ولمسی وچه نوع دیگربه محیط خانوادگی ودرکادرازدواج قانونی اختصاص یابد،اجتماع منحصر? برای کاروفعالیت باشد.برخلاف سیستم غربی عصرحاضرکه کاروفعالیت رابا لذتجوئیهای جنسی به هم می آمیزد،اسلام می خواهداین دو محیط راکاملا ازیکدیگر تفکیک کند .اکنون به شرح چهار قسمت فوق می پردازیم:
1- آرامش روانی
نبودن حریم میان زن ومرد وآزادی معاشرتهای بی بندوبار،هیجانهاو التهابهای جنسی رافزونی می بخشدوتفاضای سکس رابه صورت یک عطش روحی ویک خواست اشباع نشدنی درمی آورد.غریزه ای نیرومند،عمیق و«دریا صفت»است،هرچه بیشتراطاعت شود سرکش ترمی گردد،همچون آتش که هرچه به آن بیشترخوراک بدهند شعله ورترمی شود.واز طرفی تقاضای نامحدود خواه ناخواهانجام ناشدنی است وهمیشه مقرون است به نوعی احساس محرومیت.دست نیافتن به آرزوهابه نوبه خود منجر به اختلاف روحی وبیماریهای روانی می گردد. چرادر دنیای غرب اینهمه بیماری روانی زیاد شده است؟علتش آزادی اخلاقی جنسی و تحریکات فراوان سکسی است که به وسیله جرائدومجلات وسیمینارهاوتئاترها ومحافل ومجالس رسمی وحتی خیابانها و کوچه ها انجام می شود.
2- استحکام پیوند خا نوادگی
شک نیست که هرچیزی که موجب تحکیم پیوند خانوادگی و سبب صمیمیت رابه زوجین گردد،برای کانون خانواده مفیداست ودرایجاد آن باید حداکثر کوشش راکرد وبالعکس هرچیزی که باعث سستی روابط زوجین ودلسردی آنان گردد به حال زندگی خانوادگی زیانمند است وباید با آنان مبارزه کرد. 3-  استواری اجتماع
     کشانیدن تمتعات جنسی ازمحیط خانه به اجتماع ،نیروی کاروفعالیت اجتماع راضعیف می کند.
4- ارزش واحترام زن
زن مسلمان،تجسم حرمت وعفت درجامعه است،حفظ پوشش به نوعی احترام گذاردن به زن ومحفوظ نگه داشتن وی ازنگاههای شهوانی وحیوانی است.چنانچه زن ،حدود را رعایت ننمایدهربیماردلی به او طمع نموده وبا نگاه آلوده اش حریم زن رامی شکند.
حجاب در قرآن کریم
در قرآن کریم،آیاتی چند به طور صریح درمورد وجوب حجاب ودرحد کیفیت آن نازل شده است که دراینجا دو نمونه ذکرمی کنیم:
1- در سوره نور طی آیه مفصلی چنین آمده است:و به مردان مومن بگو که چشمهای خودرافرو پوشندودر دامان خویش رانگاه دارنداین عمل برای ایشان پاکیزه تراست همانا خداوند به آنچه انجام می دهند آگاه است.وبه بانوان باایمان بگو چشمهای خود فروپوشند وعورتهای خود رانگاه دیگران پوشیده نگاه دارند وزینتهای خود را جزآن مقداری که ظاهر است ننمایند وزینتهای خود راآشکار نسازند مگربرای شوهرانشان،پدرانشان،پدر شوهرانشان،پسر شوهرانشان،پسرانشان،پسران همسرانشان،برادرشان،پسر برادرشان،پسر خواهرانشان،زنان هم کیششان،کنیزانشان،مردان سفیهی که تمایلی به زنان ندارند،کودکانی که ازامورجنسی بی اطلاعند.(غیر ممیزین)وپاهای خود رابرزمین نکوبند تا زینتهای پنهانشان آشکار شود همگی به سوی خداوند توبه کنید ای مومنان،باشد که رستگار شوید(1)
2- در سوره احزاب می خوانیم:«ای پیامبر به همسران ودحتران وبانوان باایمان بگوروپوشهای خودرابر گیرندتابه عفاف وحریت شناخته شوندوموردآزاروتعرض هوسرانان قرار نگیرند،خداوند،آمرزنده ومهربان است.(2)»حجاب در روایات
پیامبر،در ضمن حدیثی، نهی فرمودندازاین که زن،برای دیگران خود را بیاراید. فرمود:اگربرای غیر شوهر،خود را آرایش نمودلازم است خداوند او را با آتش بسوزاند .(3)پیامبر فرمود:خداوند مردانی که شبیه زن می شوند وزنانی که خود راشبیه مرد قرارمی دهند،لعنت کرده است. (4)
1-  سقوط شخصیت انسانی زن 2- فرو پاشی نظام خانواد 3- تضعیف ارزشهای متعالی
4- افزایش التهابهات وبیماریهای روانی5- کاهش سلامت جسمانی  6- کاهش جذابیت زنان
7- رکود فعلیتهاو سستی جامعه بشر 8- ترویج فرهنگ مصرف وزیانهای اقتصادی ناشی از آن9- انحطاط اخلاقی وتضعیف معنویت.
منابع:
1- سوره نور آیه 31     مسله حجاب    مولف: شهید استاد مرتضی مطهری
2- سوره احزاب آیه59    حجاب در ادیان الهی   مولف:علی محمدی آشنائی 
      3- بحارالانوار ج 103 ص243  حجاب از دیده گاه قرآن وسنت  مولف:فتحیه فتاحی زاده
      4- بحارالانوار ج 103 ص243

نقش نیایش در درمان

نقش نیایش در درمان
از قدیم الایام درکنار طب رایج دنیا علوم دیگری هم به رشد وتکامل خود ادامه داده اند که در چند دهه اخیر بیشتر به آنها توجه شده است. علم پزشکی در دهه های اخیر به حدی بر روی روشهای درمان فیزیکی متمرکز شده که گاهی به نظر می رسد که جنبه های روانی و غیر فیزیکی انسان بیمار به فراموشی سپرده می شوند . ناتوانی دانش آکادمیک پزشکی در بسیاری از   جنبه ها باعث شده است که توجه به این گونه علوم رونق بیشتری پیداکند.
در روزگارگذشته نقش دوگانه روحانی وپزشک را یک نفر به نام « کاهن » ، « مرد مقدس » ویا « طبیب قبیله » و... انجام  می شده است، اما باگذشت زمان جدا شدن پزشکی ومذهب در واقع تخصصی شدن هرکدام ازاین مقولات، به هنگام درمان جسم، پزشکان ازبعدمعنوی بشرتقریباً غافل شدند.اقدامات صحیح بهداشتی ازوجودانسان ریشه می گیرد.وجودی که فردراازنظر جسمی، روحی ومعنوی کامل می داند. لذابرای اعمال اقدام بهداشتی صحیح باید به جنبه روحی ودرمان روح فردهم توجه بسیارداشت.
دراین فرصت قصد داریم به روشهای موازی با درمانهای معمول پزشکی درمواجهه با یکی ازبزرگترین تنشهای انسان یعنی بیماری  خصوصاً بیماریهای صعب العلاج اشاره کنیم. ازجمله روشهایی که می تواندبه موازات درمانهای پزشکی معمول اثربخشی فراوان داشته باشد نیایش درمانی است که به معنای تقویت بعد روحی ومعنوی بشربه منظور دستیابی به مراتب بالاترمعنوی، روحانی وکسب عزت نفس وهدفدارشدن فعالیتهای وی است.
دانشمندان علوم رفتاری چندسطح ازنیازهای انسانی راتعریف کرده اند. ازجمله نیازهایی که درتقویت یاتحلیل بعدروانی فرد دخیل است می توان به مواردزیراشاره کرد:
  نیازبه داشتن هدف درزندگی
  نیازبه داشتن عشق وایثار
  نیازبه ایثاروعفو
  نیازبه امیدوخلاقیت
این نیازهای معنوی درسلامت و بیداری وجود دارند وتنها گاهی کمرنگ ویاپررنگ تربه نظرمی رسند.
1- نیازبه داشتن هدف درزندگی:
بیشترافرادهنگام بروزمشکل به مرورزندگی خود می پردازند وسعی دریافتن مفهومی برای زندگی خود می کنند. بنابراین جستجوجهت یافتن معناوهدف درزندگی می تواند نیروی بالقوه ای درفرد برای مبارزه با بیماری فراهم آورد.
2- نیازبه عشق وایثار:
این مسئله خصوصاً درموردافرادی که ازبیماریهای مزمن رنج می برندشایعتراست. فرآیند بدخیم بیماری باعث کاهش تماسهای انسانی پرمفهوم شده ودرنتیجه بیماراحساس دوری از خداوند خواهد کرد. این انزوا وتنهایی نوعی حالت تفاوت بادیگران ویااحساس انسان نبودن را به وجودمی آورد. آنهافکرمی کنندبرای هیچ کسی اهمیتی ندارند. بنابراین نیازدارندکه به اطمینان مجددی درموردعشق وایثاردست پیدانموده ومجالی برای دریافت عشق بیابند.
3- نیازبه امید وخلاقیت:
خلاقیت مربوط به آینده است. همه بیماران خصوصاً بیماران بدحال نیازبه امید دارند. امید برخی آرزوها را شامل می شود:  
  امید به بهبودی
  امید به خلاصی ازدرد
  امید به زندگی بعدی  
امید می تواند برای انجام برخی ازکارها مانند نوشتن وشعرگفتن ویا یافتن راهی جهت جبران روابط گذشته باشد. گاهی مابه علت بی توجهی به نیازهای روحی بیمارمان،ابهام درشناخت مفاهیم اعتقادی مانندقضاوقدرورحمت خداوند،ازاینکه پاسخ مناسبی برای سوالات اونداشته باشیم،مضطرب می شویم واصلاً وارداین مباحث نمی شویم.
باانجام اقدامات ذیل می توان به نیازهای معنوی بیماران توجه کرد:
  کمک به آنها درایجادوتداوم ارتباط معنی دارباخداونددرهنگام رویارویی بامشکلات وتنشها.
  حمایت ازآنهادربرقراری پیوندهای مذهبی وپرستش خداوند.
  کمک به آنهادربیان ویاکشف احساسات مذهبی شان.
همه انسانها فطرتاً مومن هستند، حتی اگرادعایی برمذهبی بودن نداشته باشند. بنابراین نباید تصورکردکه اگربیماری ادعای لامذهب بودن دارد،نیازهای معنوی ندارد. 
مذهب واعتقادات معنوی برتمام جنبه های زندگی فرد ازقبیل عادات روزانه، رفتارهای بازدارنده وتشویق کننده، مرجعی برای اندیشیدن درمورد خود و جهان، پذیرش حیات، با معنی و مفهوم انگاشتن زندگی، تقویت اعتقادات فرد برای ارزش گذاری خود، تشویق به واقع گرایی، آماده سازی فردبرای زندگی وامیدواری موثراست.
بنابراین اگربا یک بیماردرمنزل و یا بیمارستان سرو کاردارید وازاو مراقبت می کنید، به خاطر داشته باشید که همواره حالات وروحیات معنوی اورا درتمام لحظات حمایت کنید. حتی وی را تشویق به انجام فعالیتهای مذهبی ودینی مانند خواندن نماز، دعاکردن، صدقه دادن، نذری دادن، خلوت کردن با خداو... نمایید.
درتمام لحظات بیماری (حتی دراتاق عمل) سعی کنیداشیا و وسایلی راکه ازنظراومقدس ومذهبی هستندازوی جدانسازید. این وسایل شاید درحد یک گردن بند مذهبی، یک تکه پارچه سبزمتبرک، یک کتاب دعای کوچک و... باشد.
سعی کنیددرتمام لحظات بیماری وی او را ازنظرعاطفی مورد توجه قراردهید و به اوبفهمانید که چقدردوستش دارید و برای سلامتی اونگران هستید.
توصیه شده که حتی اگربیمارشما بیهوش است، بربالین وی با صدای بلند دعا بخوانید و مرتباً دستها وصورت اورا لمس کنید. مطمئن باشید تأثیرصدای شما درحین خواندن دعا ولمس و اظهارمحبت شما به بیمارحتماً ازطرف وی احساس خواهدشد.
خواندن دعا ونمازنه تنها درحین بیماری بلکه به هنگام بروزشداند و مشکلات روزمره نیزتأثیر فراوانی درافزایش سطح روحیه شما در رویارویی مشکل دارد. برقراری پیوند مذهبی باخدا و ائمه به هنگام بروزمشکلات وتنشها باعث ایجاد دلگرمی واحساس داشتن پشتوانه های قوی مذهبی می گردد ، فرد را به حل مشکل امیدوارمی کند و نسبت به نیروهای  ماوراء الطبیعه معتقدتر می سازد.
تقویت احساسات مذهبی موجب تقویت احساس توکل به لطف واحسان بی پایان آفریننده هستی شده وبه فرداین حس راتلقین میکند که درجهان به این بزرگی او تنها نیست وهم او که او را آفریده از وی دستگیری و مراقبت خواهد کرد واوهیچ گاه فراموش نخواهد شد.
ارتباط نزدیک با خدا وجهان معنویت به هنگام بروزمصائب وشدائد این تفکرمثبت را درهرفرد پاک وباایمانی القامی کند که هیچ اتفاقی دراین جهان بی علت وحکمت نیست هرچقدر ما ازآن آگاه نباشیم وبه راستی ازپس هرسختی آسانی است وتنها با توکل به ذات مقدسش آشوب درون انسان ازاصل گسیخته، آرام خواهد شد.
مریم پور دهقان  کارشناس ارشد پرستاری
  مجله آشنا- شماره 100
منابع
1-   ایلخانی، مهناز، تسلی دهندگان، انتشارات گلبان، 1381
2-  ایلخانی، مهناز، بررسی تأثیرروشهای آرامسازی برروی درد بیماران سرطان بستری دربخشهای سرطان بیمارستانهای منتخب آموزشی تهران، پایان نامه،1370
3-   شفر، مارتین، فشارروانی، ترجمه: بلورچی، پروین، انتشارات پاژنگ، 1367
4- گواین، شاکتی، تجسم اخلاق، ترجمه: خوشدل، گیتی، ناشرمترجم، چاپ دوم، 1371 

نقش مذهب در سلامت روان

نقش مذهب در سلامت روان
روانشناسی بهداشت,در سالهای اخیر اهمیت زیادی برای نقش راهبردهای مقابله و سبک زندگی افراد در چگونگی وضعیت سلامت جسمانی و روانی آنها قائل شده است . شیوه های مقابله,تواناییهای شناختی و رفتاری ای هستند که فرد مضطرب به منظور کنترل نیازهای خاص درونی و بیرونی فشارآور به کار می گیرد .
در مقابله مذهبی از منابع مذهبی مثل دعا و نیایش,توکل و توسل به خداوند و .... برای مقابله استفاده می شود. یافته های اخیر نشان داده اند از آنجایی که این نوع مقابله ها هم منبع حمایت عاطفی و هم وسیله ای برای تفسیر مثبت حوادث زندگی هستند,می توانند مقابله های بعدی را تسهیل نمایند,بنابراین به کارگیری آنها برای اکثر افراد,سلامت ساز است. رفتارهای مذهبی ارزش مثبتی در پرداختن به نکات معنی دار زندگی دارند. رفتارهایی از قبیل توکل به خداوند,زیارت و غیره .... می توانند از طریق ایجاد امید و تشویق به نگرش های مثبت,موجب آرامش درونی فرد شوند. باور به این که خدایی هست که موقعیت ها را کنترل می کند و ناظر بر عبادت کننده هاست,تا حد زیادی اضطراب مرتبط با موقعیت را کاهش می دهد. به طوری که اغلب افراد مؤمن ارتباط خود را با خداوند مانند ارتباط با یک دوست بسیار صمیمی توصیف می کنند و معتقدند که می توان از طریق اتکاء و توسل به خداوند,اثر موقعیت های غیر قابل کنترل را به طریقی کنترل نمود. به همین دلیل گفته می شود که مذهب می تواند به شیوه فعالی در فرآیند مقابله مؤثر باشد. به طور کلی مقابله مذهبی,متکی بر باورها و فعالیت های مذهبی است و از این طریق در کنترل استرس های هیجانی و
ناراحتی های جسمی به افراد کمک می کند. داشتن معنا و هدف در زندگی,احساس تعلق داشتن به منبعی والا,امیدواری به کمک و یاری خداوند در شرایط مشکل زای زندگی,برخورداری از حمایت های اجتماعی,حمایت روحانی و ..... همگی از جمله منابعی هستند که افراد مذهبی با برخورداری از آنها می توانند در مواجهه با حوادث فشارزای زندگی,آسیب کمتری را متحمل شوند.
مذهب می تواند در تمامی عوامل,نقش مؤثری در استرس زایی داشته باشد و در ارزیابی موقعیت,ارزیابی شناختی فرد,فعالیت های مقابله,منابع حمایتی و .... سبب کاهش گرفتاری روانی شود. بر این اساس,مدتها است که تصور می شود بین مذهب و سلامت روان ارتباط مثبتی وجود دارد و اخیراً نیز روانشناسی مذهب,حمایت های تجربی زیادی را در راستای این زمینه فراهم آورده است . ویتر و همکاران او نشان دادند که 20 تا 60 درصد متغیرهای سلامت روانی افراد بالغ,توسط باورهای مذهبی تبیین می شود. در مطالعه دیگری,ویلتیز و کریدر نشان دادند که در یک نمونه 1650 نفری با میانگین سنی 50، نگرش های مذهبی با سلامت روانی رابطه مثبتی دارند. به علاوه مذهبی بودن با رضایت زناشویی در مردان و زنان و رضایت شغلی در مردان مرتبط بود.
بر اساس مطالعات انجام شده دیگر,بین مذهبی بودن و معنا دار بودن زندگی و سلامت روانی ارتباط نزدیکی وجود دارد. در یک بررسی که 836 بزرگسال با میانگین 4/ 73 سال شرکت داشتند، معلوم شد که بین سه شاخص مذهبی بودن ( فعالیت های مذهبی غیر سازمان یافته و فعالیت های مذهبی سازمان یافته ) و روحیه داشتن و دلگرمی به زندگی,همبستگی مثبتی وجود دارد . به علاوه اسپیکا و همکارانش,36 مطالعه تجربی در مورد مرگ و درگیری مذهبی را مرور کردند و نتیجه گرفتند که ایمان قوی تر,یا معتقد بودن به زندگی بعد از مرگ با ترس کمتر از مرگ همبستگی دارد. همچنین افرادی که نمره بالاتری در شاخص مذهب درونی داشتند,ترس کمتری را از مرگ گزارش کردند.
مطالعات دیگر,تأثیر مداخلات مذهبی را در کاهش اضطراب و تحمل فشارهای روانی پس از بهبودی,نشان داده اند . به عنوان مثال,نتایج دو بررسی نشان داد,کسانی که به اعتقادات مذهبی پایبند بودند,اضطراب و ناراحتی کمتری را نسبت به کسانی که به اعتقادات مذهبی پای بند نبودند,گزارش کرده اند. گارنتر و همکاران در زمینه سلامت روانی و اعتقادات مذهبی شش مقاله را مورد بررسی قرار دادند و دریافتند که در تمام این مطالعات بین اعتقادات مذهبی و سلامت روانی رابطه مثبتی وجود دارد . هانت سازگاری زناشویی 64 زوج را مورد بررسی قرارداد و نشان داد که مذهب به طور مثبت با سازگاری زناشویی,خوشحالی و رضایت زناشویی بالاتر ارتباط دارد و همچنین نتیجه گرفت که مذهب یک عامل مهم در جلوگیری از طلاق است.
زاکرمن و همکاران در پژوهشی گزارش کردند,در افراد سالمندی که نمره کمتری در شاخص مذهبی بودن به دست آوردند,میزان مرگ ومیر 42% بود,در حالی که این میزان برای افراد سالمندی که نمره شاخص مذهبی بالایی داشتند 19% بود. در مطالعه دیگری,کونینگ,کلین و همکاران دریافتند که سرطان در بین افرادی که نمره بالاتری در شاخص مذهبی درونی کسب می کنند کمتر شایع است . در بررسی دیگری,مشاهده کردند افرادی که همیشه از مقابله های مذهبی استفاده می کنند نسبت به افرادی که کمتر و گاهی از این مقابله ها استفاده می کنند در 9 شاخص از 12 شاخص سلامت روانشناختی,نمرات بالاتری کسب کردند . موریس اثر زیارت مذهبی را روی افسردگی و اضطراب 24 بیمار سالمند بررسی کرد. او دریافت که علائم آنها بعد از زیارت رفتن کاهش زیادی داشته و حداقل تا ده ماه بعد از برگشتن از زیارت هم این اثر ادامه دارد . در مطالعه دیگری,مکین توش نقش مذهب را در سازگاری افراد با یک رویداد معنی دار زندگی بررسی کرد. او با 124پدر و مادری که کودک خود را به علت سندرم مرگ ناگهانی از دست داده بودند مصاحبه کرد و دریافت که مذهبی بودن با یافتن معنی در مرگ ارتباط مثبتی دارد. به علاوه مذهبی بودن با افزایش صلاحیت روانی و کاهش ناراحتی در بین والدین در طی 18 ماه بعد از مرگ کودکانشان,ارتباط داشت.
علیرغم این که اکثر تحقیقات ذکر شده در ادیان دیگری صورت گرفته است و از آنجایی که باور و اعتقاد ما مسلمانان بر این است که دین اسلام به عنوان یک ایدئولوژی,ارائه دهنده کامل ترین و سلامت سازترین سبک زندگی بشریت است و احکام و دستورات آن حوزه های وسیع اخلاقی,بین فردی,بهداشتی و اجتماعی را در بر می گیرد,لذا مطالعه علمی اثرات و نقش متغیرهای مذهبی در سلامت روانی یک ضرورت اساسی به نظر می رسد .