خواص موز در رفع افسردگی و استرس
موز دارای سه نوع قند طبیعی (ساکاروز، فروکتوز و گلوکز) است که به همراه سلولز (فیبر) موجود در آن، باعث افزایش فوری و مستمر انرژی می گردد.
پژوهشها ثابت کرده است که تنها دو عدد موز برای تأمین انرژی لازم جهت 90 دقیقه فعالیت بدنی سخت، کفایت می کند. و به همین دلیل است که موز، میوه شماره یک ورزشکاران برتر جهان است.
امّا انرژی زایی تنها خاصیتی که در موز وجود دارد، نیست. این میوه می تواند در پیشگیری یا غلبه بر تعدادی از بیماریها از جمله افسردگی موثر باشد.
بر طبق تحقیقات به عمل آمده توسط MIND (انجمن ملّی سلامت روانی آمریکا) بر روی افرادی که دچار افسردگی بودند، بسیاری از آنان پس از خوردن یک موز، احساس خیلی بهتری پیدا کرده اند. دلیل این امر آن است که موز حاوی «تریپتوفان»، نوعی پروتئین است که بدن آن را به «سروتونین» تبدیل می کند و سروتونین نیز به نوبه خود، باعث آرامش و احساس خوشی بیشتر در انسان می گردد.
علاوه بر افسردگی، موز در موارد زیر نیز خواص قابل توجهی دارد:
استرس
پتاسیم یک ماده معدنی ضروری برای بدن است که به طبیعی کردن ضربان قلب، اکسیژن رسانی به مغز و تنظیم تعادل سطح مایعات بدن کمک می کند. هنگامی که با استرس مواجه می شویم، سوخت و ساز بدنمان افزایش می یابد و در نتیجه، سطح پتاسیم بدنمان کاهش پیدا می کند. موز با مقدار زیاد پتاسیمی که دارد می تواند این تعادل را دوباره برقرار سازد.
سیستم اعصاب
موز دارای مقدار زیادی ویتامین B است که باعث آرامش سیستم اعصاب می گردد.
عوارض پیش از قاعدگی
ویتامین B6 موجود در موز، سطح گلوکز خون را تنظیم می کند و این امر، تأثیر مثبتی در بهبود حال فرد دارد.
کم خونی
موز به دلیل مقدار زیاد آهنی که دارد، محرّک تولید هموگلوبین در خون می گردد و در نتیجه، در موارد کم خونی بسیار موثر است.
فشار خون
این میوه منحصر به فرد گرمسیری، مقدار زیادی پتاسیم و در عین حال، مقدار کمی نمک دارد و در نتیجه، ابزار موثری برای مقابله با فشار خون بالاست. به همین دلیل است که FDA (سازمان غذا و داروی آمریکا) به تازگی به تولیدکنندگان موز اجازه داده است که به طور رسمی در مورد قابلیت موز در کاهش ریسک ابتلا به فشار خون و سکته مغزی تبلیغ کنند.
توان مغزی
آزمایشی بر روی 200 دانش آموز مدرسه تیکن هام در انگلستان صورت گرفته و در دوران امتحانات به آنها یک موز همراه صبحانه، یک موز در ساعت 10 و یک موز همراه ناهار برای افزایش توان مغزی آنها داده شد. نتایج تحقیق نشان داد که این میوه سرشار از پتاسیم، دانش آموزان را هوشیارتر ساخته و به فرایند یادگیری آنها کمک کرده است.
یبوست
موز با مقدار زیادی سلولز (فیبر) که دارد به تنظیم حالت عادی فعالیت روده کمک می کند و به حل مشکل بدون نیاز به ملین کمک می کند.
خُماری
یکی از سریعترین روشهای رفع خماری و خمودگی، خوردن یک لیوان مخلوط شیر، موز و عسل است. موز معده را آرامش می بخشد و با کمک عسل، سطح قند خون را بالا می آورد و در همان حال، شیر نیز به تنظیم آب بدن کمک می کند.
سوزش معده
موز دارای اثر آنتی اسید طبیعی در بدن است. بنابراین، خوردن موز باعث آرامش فعالیت معده می گردد.
نیش حشرات
قسمت داخلی پوست موز را بر روی نیش حشرات بر روی پوستتان بمالید و اثر معجزه آسای آن را در رفع خارش و سوزش مشاهده کنید.
اضافه وزن ناشی از فشار کار
مطالعات انجام شده در موسسه روان شناسی اطریش نشان داده است که فشارهای موجود در محیط کار، باعث مصرف مقدار زیادی خوراکیهای دم دستی نظیر شوکولات و چیپس می شود. پژوهشگران با بررسی پرونده 5000 بیمار بستری در بیمارستان ها دریافتند که اکثر چاقی ها در افرادی است که دارای کارهای پر استرس و پرفشار می باشند. این گزارش چنین نتیجه گیری می کند که برای جلوگیری از خوردن بی رویه، باید سطح قندخون توسط مصرف هر دو ساعت یکبار غذاهای سبکی که دارای کربوهیدرات زیاد هستند، کنترل و تثبیت گردد.
زخم معده
موز به دلیل بافت نرمی که دارد به عنوان غذای رژیمی در اختلالات روده ای تجویز می گردد. موز تنها میوه خاصی است که می تواند در این گونه موارد خورده شود. موز همچنین اسید اضافی معده را به حال طبیعی در آورده و مانند یک آستر، جدار معده را پوشانده و باعث کاهش ناراحتی می گردد.
کنترل دما
در بسیاری از فرهنگ ها، موز به عنوان یک میوه «سرد» در نظر گرفته می شود که می تواند دمای فیزیکی و نیز هیجانی زنان باردار را کاهش دهد. به عنوان مثال، در تایلند، زنان باردار برای اطمینان از این که بچه هایشان با درجه حرارت پائینی به دنیا آیند موز می خورند.
اختلالات فصلی ( SAD )
موز می تواند به افرادی که دچار اختلالات فصلی (تغییر فصل) هستند کمک کند زیرا دارای «تریپتوفان» است که به طور طبیعی باعث بهبود حال می گردد.
ترک سیگار
موز می تواند به کسانی که در تلاش برای ترک سیگارند کمک کند. ویتامین B6 و B12 ، پتاسیم و منیزیم موجود در موز به بدن در رهایی از اثرات کنار گذاشتن نیکوتین کمک می کند.
سکته مغزی
بنا بر تحقیقات منتشر شده در «مجله پزشکی نیوانگلند»، خوردن موز به عنوان بخشی از یک رژیم غذایی به طور مرتب، خطر مرگ در اثر سکته مغزی را تا 40 کاهش می دهد.
زگیل
کسانی که به مصرف داروهای طبیعی اعتقاد دارند برای از بین بردن زگیل، پوست موز را از طرف داخل بر روی آن قرار می دهند و آن را با دقت با یک نوار چسب می بندند تا پوست تکان بخورد!
بنابراین، موز یک شفابخش طبیعی برای بسیاری از بیماریهاست. موز در مقایسه با سیب، چهار برابر پروتئین بیشتر، دو برابر کربوهیدرات، سه برابر فسفر، پنج برابر ویتامین A و آهن، و دو برابر از سایر ویتامین ها و مواد معدنی دارد. از نظر پتاسیم نیز بسیار غنی است و شاید وقت آن است که جمله معروف «خوردن یک سیب در روز، دکتر را از شما دور می کند» به «خوردن یک موز در روز» تغییر داده شود.
لابد دلیل این که میمونها، همیشه شاد و سرحال هستند هم موز است!
ترجمه ابراهیم نقیب زاده مشایخ
منبع :
اینترنت
یادگیری و شعارزدگی
یادگیری یک لذت است ، اما چه بر سر آن آمده است ؟ چرا از یادگیری لذت نمی بریم و لذتهای دیگر را به آن ترجیح میدهیم ؟ یک واقعیت مسلم درباره وضع فعلی یادگیری و دانایی این است که آنها به صورت سوژههای شعاری درآمدهاند . همه از بزرگ و کوچک ، رئیس و زیردست ، دولتمرد و شهروند درباره شان و منزلت دانایی و دانستن ، حرفهای قشنگ میزنند همه میگویند یادگیری چیز خوبی است ، همه می گویند یادگیری امری ضروری است ، میگویند زندگی بدون یادگیری معنا ندارد ؛ اما واقعیتهای جامعه ما چیز دیگری را نشان میدهد . یکی از بلاهایی که بر سر یادگیری آوردهایم ، این است که آن را بیش از حد ، شعاد زده کردهایم . چقدر باید تاسف خورد که بیشتر احادیث و سخنان ائمه و بزرگان در باب یادگیری و دانش ، در سخنرانی افراد فقط برای خالی نبودن عریضه و درموقعیتها و مکانهای مختلف ( به صورت نوشته هایی بر روی پارچه و کاغذ ) فقط برای قشنگی و ژست عالمانه مورد استفاده قرار میگیرند .
خیلی از افراد در جامعه ما بلدند درباره ضرورت و منزلت یادیگری و دانایی ، نطق غرایی بکنند ، اما در عمل کاری انجام نمیدهند . شعار زدگی یادگیری آفتهای زیادی در جامعه ما ایجاد کرده است :
خودفریبی ناشی از توجه به ظواهر موضوع .
جدی تلقی نشدن جایگاه یادگیری در زندگی مردم
انحراف در علت یابی و آسیب شناسی معضلات فرهنگی
عدم استفاده صحیحی از موقعیت های علمی
تنزل جایگاه و شان دانایی و استفاده ابزاری و تشریفاتی از دانش افزایی
ساده انگاری و ساده اندیشی درباره یادگیری و دانایی .
فرض کنید خبرنگار هستید میکروفون را در دست بگیرید و از دانش آموزان و دانشجویان سوال کنید چرا درس میخوانید ؟ از معلم و استاد سئوال کنید چرا دوست دارید فرزندتان درس بخواند ؟ از مردم کوچه و بازار سوال کنید آیا یادگیری خوب است ؟ به طور حتم جوابهای قشنگی خواهید شنید . حرفهای گنده گنده و سطح بالا از کوچک ترها و حرف های عالمانه و خیر خواهانه از بزرگترها . اما حیف که فقط حرفها قشنگند ولی چیزی از واقعیتهای تلخ جامعه نمیکاهند . یادیگری یک لذت است . اما نه یادگیری شعار زده و تشریفاتی . لذت یادگیری ، به جای حرفو شعار به باور نیاز دارد به فرصت هایی برای چشیدن این لذت نیاز دارد و به شعف و عطش درونی نیاز دارد . لذت یادگیری را با هیچ توجیه و شعاری از خود دریغ نکنید .
یادگیری و دانش آموز
یکی از سوژه های مورد توجه اکثر خانوادهها مسائل تحصیلی فرزندان است . والدین دوست دارند فرزندانشان بیشترین و بهترین پیشرفت تحصیلی را داشته باشد و از طرف دیگر ، افت تحصیلی ، برای آنها موضوعی غیر قابل پذیرش است . والدین از این که فرزندانشان به هنگام ورود به دورههای راهنمایی و متوسطه دچار افت میشود ، متعجب شده و سئوال میکنند که چرا دیگر فرزندشان انگیزه ای برای درس خواندن ندارد؟ دریافتن دلایل ضعف و مشکلات تحصیلی دانش آموزان عمدتاً به مسائلی از قبیل تنبلی و بی خیالی و بازیگوشی استناد میشود . ولی آیا این همه داستان است ؟
به جرات می توان گفت که والدین مدارس معلمان و سایر افراد در ارتباط با موضوع مسائل تحصیلی دانش آموزان ، بسیار ساده انگارانه و سطحی رفتار می کنند . کمتر کسی است که در علت یابی افت تحصیلی به لذت یادگیری نیز توجه کند
به چندین و چند دلیل ، ما یعنی مدرسه و والدین کاری میکنیم که لذت یادگیری از دانش آموز گرفته میشود . وقتی این لذت کم میشود و یا از بین میرود طبعاً افت انگیزه و به دنبال آن افت تحصیلی پیش می آید . و ما چه می کنیم تا این افت ها جبران شود ؟
اگر درک کنیم که یادیگری لذت است شاید بهتر بتوانیم پی ببریم که چرا از تلاش هایمان کمتر نتیجه میگیریم ؟ مگر میتوان در کسی به زور انگیزه ایجاد کرد ؟ مگر لذت بردن از چیزی میتواند تحمیلی باشد ؟ چه پیش میآید که یک دانش آموز کنجکاو و علاقمند به یادگیری ، در 6 سالگی به تدریج به فردی بدون انگیزه تبدیل میشود ؟ یک دلیل عمده آن همین است که فرایند یاددهی یادگیری در جامعه ما نه تنها منطقی نیست ، بلکه گاهی جنبه منفی هم دارد . مدارس و کلاسهای ما گاهی نه تنها ایجاد انگیزه نمیکنند ، بلکه انگیزه های داشته را هم از بین میبرند . بازخواستهای معلم و والدین از درس و مشق ، امتحانات ، سخت گیری ها و کنترلها ، تکالیف تحمیلی و غیر فعال ، تاکید صرف و جایزه و ایجاد انگیزههای بیرونی و سایر موارد ، منجر به یک نتیجه می شوند : یادگیری از عملی اختیاری به عملی اجباری تبدیل میشود . در این وضعیت کودک یا نوجوان ، دیگر از یادگیری لذت نمیبرد و آن راکاری برای خودش نمیداند . چرا بعضی از دانش آموزان به تدریج از درس و مدرسه نیز بیزار میشوند ؟ آیا این پدیده ذاتی است ، یا محصول اکتساب است ؟چرا به جای آنکه موقعیت هایی برای لذت بردن از یادگیری تدارک ببینیم ، کاملاً برعکس عمل کرده و موقعیتها و فرصتها را علیه لذت یادیگری به کار میگیریم ؟ نیت مدارس و والدین خیرخواهانه است اما این خیرخواهی با ناشیگری و ناکارآمدی توام شده و بازخوردی منفی برجای میگذارد . در بیشتر تلاشهای مدارس و والدین برای ارتقاء و انگیزه تحصیلی و ایجاد زمینه برای پیشرفت تحصیلی نوعی از زور و تحکم نهفته است . البته دلیل اصلی استفاده از چنین روشهایی بیحوصلگی و تسریع در نیل به نتیجه است .
اگر به مشکلات تحصیلی دانش آموزان ، از زوایه لذت یادگیری نگاه کنیم ، به طور حتم دریافتن راهکارهای اصلاحی نیز به نتایج متفاوتی خواهیم رسید . اصلاً کسی به این نکته توجه دارد که بزرگترین وظیفه آموزش و پرورش ، یاد دادن نیست ، بلکه ایجاد شوق یادگیری است . آموزش و پرورش ایران در این باره چگونه عمل می کند
چون نمیتوانیم شوق یادگیری را در سطح گسترده ایجاد کنیم ، لذا از چند موفقیت علمی دانش آموزان در مسابقات و المپیادها ذوق زده می شویم مدارس ما بیش از هر چیز به روح جدیدی از جنس لذت یادگیری نیاز دارند . با علم کردن شاگر اولها ، المپیادیها ، برندگان مسابقات ، تیزهوشها ، موفقیت های مدارس برخوردار و غیره ، ضعف های خود را در عدم ایجاد شوق یادگیری و تحرک علمی می پوشانیم . منطقی بیاندیشیم ، اگر ما به جای دانش آموزان امروزی بودیم چه میکردیم ؟ آیا وقتی شرایطی فراهم می آوریم که دانش آموز از یادگیری لذت نمی برد ، حق داریم که افت تحصیلی را غیر عادی تلقی کنیم ؟ آیا در چنین شرایطی میتوان انتظارداشت که کسی کشته و مرده یادگیری باشد ؟!
درمان تنش و اضطراب با ماساژ ( ماساژ درمانى
تصمیمهای خوب توسط «مغز و قلب» گرفته میشوند. ما معمولاً موقعی تصمیمهای بهتری میگیریم که از ذهن خودآگاه و ناخودآگاهمان توأماً استفاده کنیم. پژوهشگران در دانمارک دو نوع تصمیمگیری را مورد مطالعه و مقایسه قرار دادند. یکی تصمیمگیری توسط کسانی که مجاز به فکر کردن دربارة حق انتخابهایشان بودند و دیگری تصمیمگیری توسط کسانی که حواسشان پرت بوده و اجازة فکر کردن آگاهانه دربارة مسائلشان را نداشتند. نتیجة جالب این مطالعه این بود که افراد وقتی که حواسشان پرت بوده، تصمیمگیری بهتری کردهاند! یعنی هنگامی که تصمیمگیری آنها به شدّت تحت تاثیر ذهن ناخودآگاهشان بوده است.
به نظر میرسد که بهتر است برای تصمیمگیری، گزینههای مختلف را در ذهن ناخودآگاهمان نگاه داریم و آنها را در «پس زمینة فکرمان» پردازش کنیم. ذهن خودآگاه ما تنها میتواند در هر لحظه در یک یا دو جا حضور داشته باشد!
اگر با تصمیمگیری مهمی در زندگی خود روبرو هستید، گامهای زیر را بردارید
بر پایه آمارهاى موجود در این موسسه، ساکنان ایالات متحده آمریکا هر ساله 114 میلیون بار به ماساژگران مراجعه و مبلغى بین 4 تا 6 میلیارد دلار از پول خود را براى این روش درمانى هزینه مى کنند . در این میان، گروه سنى 35 تا 44 ساله بیشترین تعداد (25 درصد ) مراجعان به ماساژگران را تشکیل مى دهند .
این گروه سنى حدود 77 میلیون تن از مردم این کشور را تشکیل مى دهند که اینک رفته رفته آثار گذشت سالیان عمر را بر استخوانهاى پشت و زانوان خود احساس مى کنند . یافته هاى پژوهشى حاکى از آن است که افراد این گروه سنى براى رهایى از دردهاى ماهیچه اى و استخوانى و نیز کاهش تنشهاى روزمره خود بهره گیرى از روشهاى طب جایگزین از جمله ماساژ درمانى را بر استفاده از روشهاى متداول پزشکى امروز ترجیح مى دهند .
بر پایه نتایج یک طرح پژوهشى، که به تازگى در موسسه خدمات درمانى تریاد انجام شد، 40 درصد از افراد 35 تا 44 ساله آمریکایى معتقدند که روش ماساژ درمانى مى بایست مبناى اصلى برنامه هاى درمانى آنان قرار گیرد . نتایج طرح پژوهشى موسسه خدمات درمانى آکسفورد نیز حاکى از آن است که در مناطقى که روش ماساژ درمانى به مردم ارائه مى شود، 100 درصد افراد گروه سنى 45 تا 55 ساله از این روش بهره مى گیرند .
این استقبال روز افزون و افزایش شمار یافته هاى پژوهشى مبنى بر کارایى روش ماساژ درمانى در درمان برخى بیماریها، جامعه پزشکى را بر آن داشته است تا اندک اندک ماساژ درمانى را نیز در شمار شیوه هاى درمانى رایج خود بپذیرد . بخش باز توانى مرکز درمان بیماریهاى سرطانى در توسلاى اوکلاهما یکى از نمونه هاى بارز این مدعاست .
در این موسسه پژوهشى درمانى، در کنار متخصصان فیزیوتراپى، کاردرمانى و گفتار درمانى، چهار ماساژ درمانگر نیز به کار گرفته شده اند . در این مرکز ضرورت کاربردروش ماساژ درمانى در مورد هر یک از بیماران سرطانى از سوى متخصصان ماساژ درمانگر تشخیص داده و به اجرا گذاشته مى شود .
اغلب بیماران این مرکز را مبتلایان به انواع گوناگون سرطان تشکیل مى دهند، اما شمارى از بیماران کلینیکهاى درد بیمارستانى نیز به آن مراجعه مى کنند . در این موسسه که دکتر کارن گیلبرت سرپرستى آن را بر عهده دارد، شش روش اصلى ماساژ درمانى براى بیماران گوناگون به کار گرفته مى شود .
در این موسسه هم چنین آرشیوى از مقالات مربوط به کارایى روش ماساژ درمانى در بیماریهاى گوناگون از جمله : سرطان روده بزرگ و سینه نگهدارى مى شود . موسسه پژوهشى درمان از طریق تماس، وابسته به دانشگاه میامى در فلوریدا نیز از دیگر مجامع پزشکى است که به تحقیق در زمینه آثار درمانى ماساژ درمانى پرداخته است .
به گفته خانم دکتر ماریا هرناندزریف مدیر این موسسه پژوهشى، برنامه هاى تحقیقاتى هم اینک به بررسى اثر ماساژ درمانى در کاهش درد و تنش، تقویت دستگاه ایمنى بدن و نیز کمک به رشد نوزادان نارس و نیز نوزادان طبیعى متمرکز شده است .
به گفته وى نتایج یافته هاى پژوهشى این مرکز نقش ماساژ درمانى در کاهش سختى ماهیچه ها و بهبود توان حرکتى بیماران مبتلا به فلج مغزى و نشانگان داون و نیز بهبود علایم برخى بیماریها از جمله آسم، دیابت و پاره اى از بیماریهاى پوستى را به اثبات رسانده است .
مبتلایان به بیمارِیهاى مزمن اغلب در کنار علائم بیمارى اصلى خود از افسردگى و اضطراب نیز رنج مى برند . به گفته پرفسور هرناندز یافته هاى پژوهشى متعدد کارایى روش ماساژ درمانى را در کاهش میزان افسردگى و اضطراب در بیماران سنین گوناگون را به اثبات رسانده است .
از این میان مى توان به کودکان مادران افسرده، نوجوانان مبتلا به ناهنجاریهاى تغذیه اى و سالمندان اشاره کرد . افزون بر این، نشان داده شده است که ماساژ درمانى در بهبود کیفیت زندگى و خواب بیماران نیز موثر است .
در مطالعه دیگرى نیز نشان داده شده است که نوزادان نارسى که روزانه 15 دقیقه ماساژ داده مى شوند در مقایسه با سایر نوزادان نارس 47 درصد بیشتر وزنشان افزایش مى یابد و مدت کمترى در بیمارستان مى مانند ( این امر به نوبه خود به کاهش هزینه هاى درمانى کمک شایانى مى کند) . هم چنین، در مورد نوزادان طبیعى نیز نشان داده شده است که آن دسته از نوزادانى را که ماساژ داده اند، کمتر گریه مى کنند و فعالیت بیشترى دارند .
در مطالعه دیگرى که نتایج آن در نشریه پزشکى Erfahrung Sheilkunde - Acta Medica Emprica انتشار یافت، نشان داده شد که روش شیرودهارا (که نوعى ماساژ درمانى است ) با ایجاد امواج مغزى نوع آلفا به شفافیت ذهن، بهبود حافظه و تقویت توان رویارویى با تنشهاى روزمره و نیز افزایش توان دستگاه ایمنى بدن کمک مى کند .
یافته هاى پژوهشگران دانشگاه ویکتوریا در ملبورن استرالیا نیز حاکى از آن است که ماساژ درمانى در کاهش درد پس از اعمال جراحى، بهبود وضع تنفس کودکان مبتلا به آسم، کاهش میزان ترشح هورمونهاى مربوط به استرس در بیماران ایدزى، کاهش علائم افسردگى و نیز کاهش سردردهاى ناشى از انقباضات ناخواسته ماهیچه هاى سر، صورت و گردن موثر است .
نکته مهم در تمامى این پژوهشها این است که روش ماساژ درمانى را نباید جایگزین روشهاى رایج پزشکى در نظر گرفت، بلکه از این روش در کنار روشهای متداول براى کمک به درمان بیماران استفاده کرد .
از این میان مى توان به کودکان مادران افسرده، نوجوانان مبتلا به ناهنجاریهاى تغذیه اى و سالمندان اشاره کرد . افزون بر این، نشان داده شده است که ماساژ درمانى در بهبود کیفیت زندگى و خواب بیماران نیز موثر است .
در مطالعه دیگرى نیز نشان داده شده است که نوزادان نارسى که روزانه 15 دقیقه ماساژ داده مى شوند در مقایسه با سایر نوزادان نارس 47 درصد بیشتر وزنشان افزایش مى یابد و مدت کمترى در بیمارستان مى مانند ( این امر به نوبه خود به کاهش هزینه هاى درمانى کمک شایانى مى کند) .
هم چنین، در مورد نوزادان طبیعى نیز نشان داده شده است که آن دسته از نوزادانى را که ماساژ داده اند، کمتر گریه مى کنند و فعالیت بیشترى دارند . در مطالعه دیگرى که نتایج آن در نشریه پزشکى Erfahrung Sheilkunde - Acta Medica Emprica انتشار یافت، نشان داده شد که روش شیرودهارا (که نوعى ماساژ درمانى است ) با ایجاد امواج مغزى نوع آلفا به شفافیت ذهن، بهبود حافظه و تقویت توان رویارویى با تنشهاى روزمره و نیز افزایش توان دستگاه ایمنى بدن کمک مى کند .
یافته هاى پژوهشگران دانشگاه ویکتوریا در ملبورن استرالیا نیز حاکى از آن است که ماساژ درمانى در کاهش درد پس از اعمال جراحى، بهبود وضع تنفس کودکان مبتلا به آسم، کاهش میزان ترشح هورمونهاى مربوط به استرس در بیماران ایدزى، کاهش علائم افسردگى و نیز کاهش سردردهاى ناشى از انقباضات ناخواسته ماهیچه هاى سر، صورت و گردن موثر است .
نکته مهم در تمامى این پژوهشها این است که روش ماساژ درمانى را نباید جایگزین روشهاى رایج پزشکى در نظر گرفت، بلکه از این روش در کنار روشهای متداول براى کمک به درمان بیماران استفاده کرد .
در چه مواقعى نباید از ماساژ درمانى استفاده کرد ؟
به رغم فواید فراوان این روش، کاربرد آن در برخى شرایط باعث شدت یافتن علائم برخى بیماریها مى شود . از جمله مى توان به سرماخوردگى اشاره کرد . ماساژ دادن بدن هنگام سرماخوردگى باعث راه یافتن عوامل بیمارى زا به درون جریان خون مى شود . بنابراین، افراد سرماخورده نباید ماساژ داده شوند .
در برخى بیماریهاى پوستى نیز که با ظهور بثورات جلدى همراهند و نیز در بیماران مبتلا به واریس یا ترمبوز وریدهاى عمقى، ماساژ باعث کنده شدن لخته ها و انتشار آنها در جریان خون خواهد شد و مشکلات حادى را در پى دارد .
هم چنین، افراد مبتلا به بیماریهاى دریچه اى قلب نیز نباید از ماساژ درمانى استفاده کنند . به بیماران توصیه مى شود پیش از شرکت در جلسه ماساژ درمانى سوابق پزشکى خود را درمانگران در میان بگذارند .
سودمندى ها
چگونگى انجام
اصول درمانى
کاهش سردرد، تسکین کمردرد و درد مفاصل و تقویت دستگاه ایمنى بدن
درمانگر با وارد آوردن فشار ملایم در اطراف سر، گردن و ستون فقرات انسداد جریان مایع مغزى نخاعى را بر طرف مى کند .
مغز و نخاع در درون آبشامه اى محتوى مایع مغزى نخاعى محافظت مى شوند . بر اثر وارد آمدن فشارهاى جسمى و روحى روند گردش مایع مغزى نخاعى مختل مى شود .
کرانیوساکرال
Craniosacral
گردش خون موضعى را افزایش مى دهد و گرفتگیهاى عضلانى را بر طرف مى کند .
درمانگر در این روش از ضربه هاى آهسته، فشار مستقیم یا مالش بهره مى گیرد . این حرکات در طول عضلات و تاندونها انجام مى شود .
با تمرکز بر بخشهاى عمقى عضلات، به رهایى تنشهاى مزمن عضلانى کمک مى کند.
بافت عمقى
Deep Tissue
افزایش میزان خودآگاهى و انرژى بدن .
در این روش درمانگر بر انسداد مجازى انرژى جسمى، روحى و روانى متمرکز مى شود و از کششهاى خفیف، تکانهاى ملایم و فشار بر نقاط ویژه اى از بدن استفاده مى کند .
زمانى که تعادل و توازن میان انرژیهاى عناصر پنج گانه بدن یعنى : خاک، هوا، آتش، آب و فضا بر هم مى خورد بیمارى بروز مى کند.
روش قطبى
Polarity
تعادل طبیعى بدن را برقرار مى سازد و به روند بهبود بیمارى و افزایش انرژى بدن کمک مى کند .
بیمار به گونه اى مى نشیند که سر و تنه او راست قرار گیرد . سپس به نقاط مختلف پا فشارهایى وارد مى کنند .
پا نمادى از کل بدن است . وارد آوردن فشار بر برخى نقاط پا، گوش یا دست آثار درمانى در بر دارد.
رفلکسولوژى
Reflexology
استرس را کاهش و درد را تسکین مى دهد . براى کاهش تنشهاى روزمره و درمان بیماریها و ضربه هاى خفیف موثر است .
در این روش درمانگر با دست خود قسمتهاى مختلف بدن فرد را معاینه مى کند و سپس با ماساژ ملایم سر، سینه، شکم و پشت جریان (کی) را به وضع طبیعى برمى گرداند .
روشى ژاپنى است (کى ) مرکز استقرار احساسات و تفکرات ما است . زمانى که جریان کى بر هم مى خورد بدن مستعد ابتلا به بیمارى است .
ریکى
Reiki
وضعیت قرار گیرى سر، شانه ها، قفسه سینه، لگن و پاها را اصلاح مى کند . افراد پس از این روش احساس مى کنند بلند قدتر و بسیار راحتتر شده اند .
در ابتدا درمانگر نقاطى را که بر اثر استفاده نادرست دچار گرفتگى و سفتى شده اند، مشخص مى کند و سپس، از انگشت، مشت بسته و آرنج خود براى باز کردن گرفتگیها کمک مى گیرد
وضعیت بد بدنى و آسیبهاى روحى روانى مرکز ثقل بدن را جا به جا مى کند و به پیدایش تنش در عضلات و بافتهاى هم بند مى انجامد.
رلفینگ
Rolfing
به بدن انرژى مى دهد و در درمان خستگى مزمن و کمبود انرژى موثر است . در درمان دردهاى حاد مفاصل و اصلاح وضعیت بدن نیز موثر است .
فرد روى زمین به پشت دراز مى کشد . ابتدا، با کمک برخى حرکات سبک بدن را آماده مى کنند و سپس، با روش طب فشارى نصف النهارات مسدود شده را باز مى کنند .
عبارت است از کسب توازن و هماهنگى روانى از طریق منظم کردن نصف النهارات بدن، این خطوط به عناصر پنج گانه بدن وابسته اند.
شیاتسو
Shiatsu
به رهایى مفاصل، فعال شدن اعضاى بدن و کشش عضلات و تاندونها کمک مى کند.
بیمار با لباسى راحت روى تشکى به پشت مى خوابد . درمانگر با کمک حرکتهاى ویژه اى کششهاى مخصوصى به بدن وى وارد مى کند .
ماساژ به روش تایى در طب سنتى آیوروها و طب سنتى چین ریشه دارد و ترکیبى است از طب فشارى، رفلکسولوژى و یوگا
تایى
Tai
به افزایش توان حرکت و آرامش عمقى بدن و نیز شفافیت ذهنى فرد کمک مى کند .
درمانگر ابتدا کار خود را با حرکات موجى شکل آغاز مى کند و سپس به آرامى ماهیچه ها، مفاصل و اندامهاى فرد را تکان مى دهد .
در این روش از حرکات ملایم و موزون براى رهایى از تنشها و اصلاح وضعیت بدن استفاده مى شود .
تریگر
Trager
میزان خودآگاهى را افزایش مى دهد و به فرد احساس شادابى و جوانى مى بخشد .
درمانگر بدن فرد را از ناحیه سر و گودى کمر نگه مى دارد و او را براى انجام حرکات خمشى چرخشى و کششى هدایت مى کند
جلسات این ماساژ در وان آبى با دماى اندکى پایینتر از دماى بدن انجام مى شود
واتسو
Watsu
به نقل از فصلنامه ِِِیوگا پیام مهر
سال چهارم، شماره شانزدهم، تابستان 83
تاثیر نماز بر وسواس های فکری
امام صادق (ع) :
شیطان ، به وسیله وسواس نمی تواند بر ضرر بنده خدا کاری بکند
مگر آن که بنده از یاد خدا اعراض کرده باشد .(1)
“ وسواس ( Obsession) از قدیمی ترین اختلالات شناخته شده روانی است که بین مردم از شیوع نسبتا بالائی ( حدود دو درصد جامعه ) برخوردار است (2) وسواس را امروزه در دو عنوان کلی “ وسواس فکری ” ( مانند احتیاط یا تنفر مربوط به ترشحات و مواد دفعی بدن ، ترس از وقوع اتفاقات وحشتناک مثل آتش سوزی و مرگ و .. ) و “ وسواس عملی ”
( مانند شست و شوی دست ، استحمام ، آرایش مفرط ، امتحان درها و قفلها ، مرتب و منظم کردن ، احتکار و جمع آوری و .. ) طبقه بندی می کنند .(3)
موضوع سخن امروز ما “ وسواس فکری است ” که می تواند مشکلات متعدد و مسایل آزار دهندة بسیاری را برای شخص مبتلا و اطرافیانش به همراه داشته باشد . در این حالت شخص مبتلا ممکن است تصاویری ذهنی به شکل صحنه های وحشتناک و ناراحت کننده بسیاری داشته باشد که هر چه بیمار سعی در مقاومت در مقابل آنها دارد ، نمی تواند از آنها خلاص شود این وسوسه فکری از موضوعات بسیار کلی مانند سؤال ذهنی درباره اینکه : چه کسی خدا را آفریده ؟ هدف از زندگی چیست ؟ و .. گرفته تا افکار گناه آلوده جنسی و ترسهای مرضی و .. متفاوت است و تقریبا همه این افکار بیمار را در وضعیت وحشتناکی قرار می دهند .
اما درست برخلاف آنچه که در مورد شخصیتهایی مثل “ جان بانی یان ” ( خطیب و مؤلف انگلیسی در قرن هفدهم ) که به شدت از افکار وسواسی در ارتباط با خدا و مذهب رنج می برد . به نظر می رسد ، مذهب و شکوهمندترین جلوه آن یعنی “ نماز ” می توانند در زدودن وسواس فکری نقش بسیار مهمی بازی کنند .
گواه این موضوع نیز یادآوری این مساله است که در منابع اسلامی وسواس پدیده شناخته شده ایست و به آن به عنوان “ وسوسه ای از سوی شیطان ” اشاره می شود . به عنوان مثال در کتاب اصول کافی ( باب عقل و جهل ) آمده است : “ در نزد امام صادق (ع) شخصی را به عقل و درایت نام بردند و گفتند او وسواس دارد ، حضرت فرمود : چگونه عاقل است که شیطان را اطاعت می کند ؟ ”
در این مورد حتی منابع اسلامی از قول معصومین (ع) روشهای متعددی را برای پیشگیری و درمان وسواس پیشنهاد کرده اند ، که از آن جمله بهره از ادعیه و اذکار خاصی از جمله ( لا اله الا ا… ) و ( لا حول و لا قوه الا باا … ) می باشد که در حقیقت ما حصل همه آن روشها را می توان در “ ذکر خدا ” خلاصه کرد .
در منابع علمی جدید ، برای متوقف کردن افکار وسواسی ، علاوه بر درمانهای دارویی و حتی قبل از آن درمانها ، از روشهای خاصی استفاده می شود که مهمترین آنها روش “ توقیف فکر ” نام داد و بدین ترتیب است که از بیمار خواسته می شود که به طور عمد افکار وسواسی خود را آزاد بگذارد و در این بین ناگهان درمانگر با صدای بلند و بیزار کننده ، فریاد می زند : ایست !؟! به نظر می رسد این عمل جریان فکر وسواسی را متوقف می کند .(4)
با این وصف برخی از اذکار و توجهات حین نماز نه تنها به این قبیل روشها قابل مقایسه است ، بلکه بسیار موثرتر به نظر می رسد .
استفاده زبان و ذهن از ذکر “ غیر المغضوب علیهم و الضالین ” که جدائی راه مؤمن را از ابلیس و شیطان نشان می دهد دست کم ده بار ، طی نمازهای یومیه و فیض بردن از سوره مبارکه “ ناس ” بعد از حمد ، بخصوص توجه آیات شریفه “ من شر وسواس الخناس ” “ الذی یوسوس فی الصدور الناس ” به عنوان عواملی قدرتمند در توقف افکار وسواسی مطرحند .
همان طور که اشاره شد ائمه معصوم (ع) که پزشکان حقیقی بشرند ، برای دوری از وسواس “ ذکر خدا ” را پیشنهاد کرده اند و این فرمان الهی است که “ برای ذکر من نماز را به پا دارید ” ( اقم الصلوه لذکری ).
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. بحار الانوار . جلد 69 ، صفحه 124 ، حدیث 2
2. ترجمه سیناپس کاپلان ـ سادوک ـ جلد 2 ـ ص 519
3. همان منبع ص 524
4. روانپزشکی لینفوردریس ـ ص 302
نقش نماز در شخصیت جوانان
علل کم توجّهى یا بی توجّهى برخى از جوانان به نماز:
راستى چرا در میان نوجوانان و جوانان برخى آنچنان که باید، به نماز اهمیت نمی دهند و یا اینکه چرا بعضى از آنان ارتباط چندانى با نماز ندارند و یا عده اى از نوجوانان و جوانان در حالیکه از خانواده مذهبى و مسلمان هستند نماز نمی خوانند؟
این سئوالى است که ما بدنبال علل و عوامل و پاسخ صحیح آن بوده نخست سعى داریم که عوامل آن را شناسایى نموده سپس راه حلها را ارائه دهیم.
موضوع مزبور بعنوان یک سئوال و موضوع تحقیق در میان عده کثیرى از دانش آموزان دبیرستانى، دانش پژوهان مراکز پیش دانشگاهى و دانشجویان مطرح گردید تا بدون هیچ حدس و گمانى از طرف نگارنده علل را از بیان خودشان جویا شویم که در این صورت قضیه از ظن و گمان خارج و به واقعیت عینى نزدیکتر گردد.
آنان در این نظر سنجى علل و عواملى را برشمرده اند که بسیار جالب توجه است.
لازم به ذکر است که برخى از این علل از درصد بالایى برخوردار بوده که اکثریت آن را بیان داشته اند و بعضى دیگر در حدّ متوسط و ضعیف مطرح شده اند. ما به ترتیب اهمیت، آن عوامل و علل را بر می شماریم سپس نحوه از بین بردن آنها و یا راه حلها را با استمداد از آیات و روایات با بضاعت اندک علمى ارائه خواهیم داد.
1- محیط خانواده و بی توجهى والدین:
بی توجه بودن یا کم توجهى پدر و مادر یا مربى خانواده نسبت به فرزندان در محیط خانه و سطحى نگرى آنان در ابتداى نوجوانى فرزندان و یا احیاناً بی مبالاتى اعضاى خانواده نسبت به مسائل دینى خصوصاً فریضه نماز تأثیر بسزائى در تربیت فرزندان بجاى می گذارد. بعنوان مثال فرزند اگر در خانه اى رشد نماید که در آن خانه کسى به نماز اهمیت ندهد و یا در قبال مسائل دینى خود را مسئول ندانند و یا خود اهل نماز باشند ولى فرزند خانواده را تحریض و تشویق به نماز ننمایند قطعاً فرزند آن خانواده اهل نماز و عبادت نخواهد شد البته شاید در آینده بر اثر عوامل دیگر به نماز روى آورد که این احتمال ضعیفى است.
نوجوانى نوشته بود که چگونه از من انتظار نماز خواندن برود در حالیکه در خانه ما هیچ یک اهل نماز نیستند و دیگرى بیان کرد که توقع نماز خواندن از کسى که هیچ یک از اعضاى خانواده اش اهل نماز نباشند. توقع بیجایى است.
اینگونه از خانواده ها که فرزندانشان تمایل و گرایش چندانى به مسائل عبادى از خود نشان نمی دهند بر دو قسمند: یک گروه خانواده هایى هستند که والدین و مربیان آنان به نماز اهمیت نمی دهند و طبعاً فرزندانشان از آنان تقلید می کنند. این دسته از خانواده ها اگر چه محدودند ولى وجودشان قابل انکار نیست. فردى نقل می کرد ما چند نفر براى مهمانى به منزل کسى رفتیم بیشتر یا همه دوستان وضو ساختیم که نماز بخوانیم سراغ مهر نماز از صاحب خانه گرفتیم در جواب به ما گفت یک مُهر در خانه داریم که گاهى من با آن نماز می خوانم و گاهى خانمم.
دسته دیگر خانواده هایى می باشند که خود دیندار و اهل عبادتند و لیکن نسبت به فرزندان خود در این امر هیچ وقعى نمی نهند. نماز خود را میخوانند و روزه شان را می گیرند امّا از اینکه فرزندان به مسائل دینى پاى بند باشند یا نه براى آنها یکسان است. هرگز از فرزندان بعنوان پدر و مادر نمی خواهند که نمازش را بخواند و یا روزه اش را بگیرد. هیچ مسئولیتى را در قبال آنان احساس نمی کنند. گویا او همه چیز را می فهمد و باید با همان فهم خود عمل کند و یا همه اعمال او را حتى بعد از سن تکلیف با بچه بودن توجیه می کنند.
بسیار روشن و مسلّم است که چنین فرزندى بزودى به عبادت تن درنخواهد داد. کانون خانواده مهمترین عامل دراین زمینه محسوب می شود چون کانونى که جوان در آن رشد یافته کانون بی تفاوتى بوده است و هرگز کسى از طریق محبت و تشویق و یا از راه قهر و تهدید او را به امور عبادى وادار نکرده و یا از او نخواسته است. چه بسا این جوان نسبت به سایر امور زندگى فردى سر به زیر و تسلیم پذیر و با شخصیتى از دیدگاه خانواده باشد و لیکن اهل نماز و دیانت نیست. این بدان جهت است که والدین در آن امور تأکید داشته امّا در امور دینى اصرارى به خرج نداده اند. و اگر در بُعد دینى توجه داشتند قطعاً خللى در او مشاهده نمی کردند.
2- عدم آگاهى و بینش کافى از فریضه نماز:
عالم نبودن به محتواى نماز، درک پایین و بسیار اندک نسبت به تأثیر آن، عدم توجه به جایگاه نماز در اسلام، نداشتن انگیزه و هدف در اقامه و برپایى آن، آشنا نبودن به اسرار و فلسفه نماز و درخواست امور مادى از خدا و عدم دست یابى به آن یکى از عواملى است که جوانان را از این فریضه الهى دور نگه داشته است. در گفته ها و نوشته هاى بسیارى از آنان این نکته جلب توجه می کرد که ما نمىدانیم براى چه باید نماز خواند. اگر نماز نخوانیم چه مىشود. با ترک نماز چه چیزى را از دست خواهیم داد و ظاهراً مشاهده مىشود آنان که نماز را برپا مىدارند با کسانى که تارک نمازند فرقى نمىکنند. اگر نماز باید در زندگى افراد مؤثر واقع شود پس چرا این اثر ملموس نیست و چرا این مرزبندى را عملاً ما نمىبینیم؟ مگرخدا به دو رکعت نماز ما محتاج است؟ جوان باید قلبش پاک باشد، انسان باید با دوستان و همسایگان و نزدیکان و همنوعان خود رفتار شایستهاى داشته باشد. خدا اینها را از ما خواسته است. نه اینکه نماز بخوانیم و در عین حال صدها عمل ناشایست را مرتکب شویم. اصل این است که ما انسان خوبى باشیم حال چه قائم به نماز باشیم یا تارک آن. پس ملاک انسان خوب بودن، نماز خواندن نیست بلکه دل و قلبى پاک داشتن است.
همه این گفتهها حاکى از آن است که شناخت لازم و آگاهى کافى از فضائل نماز و جایگاه آن در اسلام براى کثیرى از نوجوانان و جوانان حاصل نشده است.
3- سستى و تنبلى:
بعد از دو عامل مذکور، علت دیگرى که در ترک یا بىتوجهى به نماز بیان شده است عنصر و عامل تنبلى است. غالباً نوجوانان و جوانان به آسانى تن به فعالیت نمىدهند مگر در امورى که بیشتر جنبه احساسى و هیجانى داشته و یا در امورى که با انگیزه و شناخت قبلى همراه باشد. براى فردى که چند سال است به سن تکلیف رسیده قدرى مشکل است در هواى سرد زمستان آستین خود را بالا زند و با آب سرد وضو بگیرد و یا کفش و پوتین را از پایش در آورد و مسح نماید به همین خاطر گاهى از نماز خواندن طفره مىرود و یا براى او دشوار است که از خواب نوشین صبح گاهى بزند و نمازش را بخواند و... .
هر چند که برخى از نوجوانان و جوانان این عامل را در موضوع مورد بحث مهم شمردهاند و لیکن به نظر مىرسد که این علت نمىتواند بعنوان یک عامل مستقل و بلکه یک علت به حساب آید چون بعداً خواهیم گفت که تنبلى خود معلول علل دیگرى مىباشد.
4- مجالست و همنشینى با دوستان ناباب:
بدیهى است که نقش بسیار مهم دوستان در شکل دهى شخصیت انسانى خصوصاً در سنین نوجوانى و جوانى را نباید نادیده انگاشت. دوستان شایسته و خوب در سوق دادن انسان به سوى سعادت و کمال مؤثرند و دوستان ناشایست در انحراف آدمى به سمت ناهنجاریهاى اخلاقى. چه بسا جوانانى که در مسائل دینى علاقمند و به دیندارى خود راغبند و لیکن در محیطهاى مختلف از قبیل محلهاى که در آن زندگى مىکنند یا محیط کار و تحصیل که در آن ساعاتى از عمر را سپرى مىسازند با افرادى آشنایى شوند که به تدریج او را در دام بىدینى و لا ابالى گرى گرفتار مىکنند.
5- فساد اخلاقى:
برخى از جوانان در علت دورى از نماز و تعالیم دینى و مذهبى، مفاسد اخلاقى را بسیار مؤثر مىدانند. البته این عامل در خانوادهها و محیطهاى مختلف داراى شدت و ضعف مىباشد و در بروز و ظهور آن مىتوان عللى را بر شمرد که هر کدام از آن عوامل به تنهایى مىتواند در ایجاد آن و انحراف شخص کافى باشد.
عواملى چون خواندن و مطالعه نوشتههاى تحریک آمیز در مکتوبات و مقالات خصوصاً اگر با نثر روان یا بصورت نظم بوده باشد، تصاویر و عکسهاى مبتذل در بیرون از خانواده و نیز بد حجابى یا بىحجابى برخى از اعضاى فامیلى در مراسم جشن و سرور و عدم رعایت موازین شرعى و سنّتهاى غلط حاکم بر برخى از خانوادهها در درون خانواده مىتوانند در بروز مفاسد اخلاقى اشخاص خصوصاً جوانان تأثیر زیادى داشته باشند. کم نیستند جوانانى که با ایجاد و مهیا بودن چنین زمینههایى غسل بر آنها واجب گردیده و آن اراده و تصمیم راسخ را ندارند که در داخل وقت خود را تطهیر نموده و نماز را بپا دارند و یا اگر در خارج وقت خود را پاک کردهاند قضاى نماز را بجا آورند چنانچه برخى صراحتاً گفتهاند که نگاه به این تصاویر و صحنهها، مقدمه و زمینه خود ارضایى و مفاسد دیگر اخلاقى است.
6- مزاحم دانستن نماز براى کارهاى شخصى:
برخى چون در وقت نماز مشغول کارها و اعمال شخصى خود هستند فرصت اینکه نماز را در اوّل وقت آن اقامه کنند ندارند و وقتى که فرصتهاى اوّلیه براى اقامه و برپایى نماز از دست برود تدریجاً بعد از استراحت چون دوباره مشغول فعالیت مىشوند اقامه نماز را مانعى براى انجام کارهاى خود مىدانند. البته خواهیم گفت که این عامل به بهانه شبیهتر است تا یک علت براى ترک یا بىتوجهى به نماز.
7- تکبر و غرور:
عامل دیگرى که در ترک نماز و سایر فرایض عبادى مىتواند مؤثر باشد غرور جوانى و تکبر و بزرگ منشى برخى از افراد است. صفت غرور از پستترین اوصاف انسانى است که شاید بتوان گفت منشأ تمام گناهان و معاصى مىگردد. هرگاه این خصلت در کسى پا بگیرد و استقرار یابد فرد را به مهلکههاى بزرگى مىکشاند با متصف شدن به این صفت فرد چنین مىپندارد که اگر در مقابل خداى خود سجده کند کوچک مىگردد بنابر این براى اینکه بزرگى و غرورش محفوظ بماند در مقابل هیچ کس نباید سر تعظیم فرود آورد ولو در مقابل خداوند متعال. فلذا این خیالبافى شاعرانه و تصورات جاهلانه او را از همه او امر متعبدانه دور ساخته و مانعش مىشود که او در مسیر سعادت خویش گام بردارد. این همان وصفى است که وقتى در ابلیس ظاهر و آشکار شد در مقابل دستور صریح خداوند سرباز زد و حاضر نشد امر الهى را در سجده بر آدم امتثال نماید.
8- تسویف (واگذارى امور به آینده):
برخى از جوانان با توجه به اینکه چند سالى است که وارد سن تکلیف شده و در مقابل تعالیم و دستورات دین مکلف مىباشند و بر آنها واجب است که به احکام دینى گردن نهند ولى با این توجیهات که ما هنوز جوانیم و تازه اوایل عمر ماست و بهانههایى از این قبیل اعمال دینى را ترک مىکنند. جوان در بسیارى از مواقع نماز نخواندن خود را این چنین توجیه مىکند که من بعداً مىخوانم و یا قضاى آن را بجا مىآورم. عمر طولانى در پیش است پس مىتوان اعمالى که امروز از من ترک مىشود در سنین پیرى و زمان بیکارى انجام داد و یا توبه کرد. بنابر این عملى که در آینده قابل جبران باشد و از طرفى مغفرت و بخشش الهى آن را شامل گردد جاى نگرانى نیست.
9- ضعف اعتقادى:
عامل دیگرى که در روحیه جوانان مىتواند تأثیر زیادى را بگذارد باورهاى دینى و تقویت روحیات مذهبى است که بخش عمده این مسئولیت بر عهده مبلغان دینى مىباشد.
امروزه بخش عظیمى از جوانان که بهترین و مهمترین، قشر جامعه محسوب مىشوند از ضعف اعتقادى رنج مىبرند. در کتب درسى خواندهاند که خدا و قیامتى هست و مسائل دینى تا حدودى به آنان گفته شده و لیکن به باور و یقین نرسیده است.
اصول اعتقادى را بصورت مستدل و متقن فرا نگرفته بلکه اصول را چون فروع مقلدانه باور دارد. تعالیم دین را با انگیزه و اعتقاد انجام نمىدهد و بیش از آنکه با درایت و بینش همراه باشد با احساس و عاطفه با امور دینى برخورددارد. این ضعف درعقیده و عدم استوارى آن برپایه منطق موجب مىگردد که جوان به مسائل دینى آن اهمیت خاص را قائل نباشد و یا پاى بندى کامل به تعالیم دینى را نداشته باشد. به همین جهت بسیار دیده مىشود که بعضى از افراد، نماز خواندشان موسمى و فصلى است. مثلاً در فصل خاصى مثل ماه مبارک رمضان یا ایام ماه محرم و صفر، نمازشان را مىخوانند و بقیه ماههاى سال را با نماز وداع مىگویند.
و یا بعضى فقط به چند تا از نمازهاى واجب عمل مىکنند و نماز صبح را مثلاًنمىخوانند. این نیست مگر از ضعف اعتقادى فرد. و تا این ضعف جبران نگردد، مشکل فوق قابل حل نخواهد بود.
10- رفتار نامناسب مبلغان دینى:
ابتدا این نکته را متذکر شوم که منظور از عنوان مزبور، انکار یا زیر سئوال بردن مبلغان متعهد و متدّین خصوصاً روحانیون وارستهاى که حیات خویش را صرف تبلیغ دین نمودهاند نیست بلکه توجه دادن به این نکته است که باید برخورد با جوانان بسیار با ظرافت و دقّت انجام گیرد. چون چه بسا جوانانى که مقید به موازین دینى باشند ولى با یک عکس العمل فردى که لباس دین بر تن کرده است از دین بىزار گردند. تحقیقات و نظر سنجىها گویاى این حقیقت است که برخى از جوانان به خاطر دوستى و صمیمیت و ارتباط نزدیکى که با طلاّب و روحانیون خصوصاً طلبه جوان پیدا کرده که باید از آن بعنوان یک پدیده میمون و مبارک نگریست رفتارى را مشاهده مىکنند و یا سخنانى را مىشنوند که موجب سستى و وهن آنها از دین مىگردد. بعنوان مثال اگر جوانى مشاهده نماید که یک روحانى در محفلى نشسته و مشغول صحبت و احیاناً غیبت دیگران است و توجهى به نماز در اول وقتش ندارد و یا در رفتار با کسى تندى مىکند این اعمال، تأثیر منفىاش را بر روحیه دیگران باقى مىگذارد. گاهى گفته مىشود که اگر واقعاً نماز در اول وقت آن همه فضیلت دارد پس چرا یک روحانى بعنوان مبلغ دین به آن توجه ندارد. این هم عاملى است که برخى از جوانان بیان مىدارند. علاوه بر موارد دهگانهاى که بیان شد عاملى چون مشکلات مادى، کاستى در تبلیغات، نداشتن مشوّق، مشکل ازدواج، وجود آلودگى اخلاقى برخى از محیطهاى محلى، عدم جاذبه کافى مساجد و مکانهاى عبادى و عدم رعایت مسائل بهداشتى در مساجد و نمازخانه ها از دیگر عواملى هستند که در ترک و رویگردانى یا کم توجهى نوجوانان و جوانان به مسائل عبادى خصوصاً نماز تأثیر به سزایى دارند که باید در رفع و حلّ آن کوشا بود.
حفظ عادت های سالم در پنج گام ساده
امروزه، استرس فزاینده، سلامتی، شادمانی و سایر جنبه های زندگی بسیاری از مردم را تحت تاثیر قرار داده است. در واقع، تخمین زده می شود که بیش از 90 درصد مشکلات سلامتی که باعث مراجعه مردم به مطب پزشکان می شود، به نوعی به استرس ارتباط دارد. با وجود این، در حالی که تقریباً همه از افزودن عادت های سالم به سبک زندگی خودسود خواهند برد، امّا شروع یک عادت جدید، سخت تر از آنی است که به نظر می رسد، به ویژه اگر از نظر کاری سرتان خیلی شلوغ باشد و یا دچار استرس بیش از حدّ باشید. گام های زیر به شما کمک می کند تا نیت و قصد خود را از داشتن سبک زندگی سالم تر و شادتر و با استرس کمتر به واقعیت برسانید.
گام اول: فعالیت های خود را آگاهانه انتخاب کنید
نخستین گام در ایجاد یک عادت سالم جدید که دستاورد بلند مدتی در سبک زندگی شما محسوب خواهد شد، انتخاب فعالیتی است که برازنده شخصیت و نحوه زندگی شما باشد. در غیر این صورت، عادت جدید هرگز درون شما ریشه نمی گیرد و استوار نمی شود. همیشه به هنگام برگزیدن یک تجربه جدید، عواملی نظیر توانائی ها و نقاط قوت خود، وقت های آزادتان، زمانبندی کارهایتان، سبک زندگی و سطح استرس موجود خود و میزان پیچیدگی و مشکل بودن عادت جدید را در نظر بگیرید و فعالیتی را پیدا کنید که با تمام این عوامل تطبیق داشته باشد.
گام دوم: عادت جدید را در برنامه زمانی خود قرار دهی
اگر برنامه معینی برای افزودن یک عادت جدید به زندگی خود نداشته باشید، آنگاه به راحتی به بهانه هایی از قبیل نداشتن وقت اضافی، خستگی و ... آن را کنار خواهید گذاشت. بنابراین، دومین اقدام مهمی که باید انجام دهید پیدا کردن یک وقت معین در برنامه زمانی خود برای فعالیت های جدید است. فرقی نمی کند که «هر روز صبح قبل از حمام» باشد یا «هر شب ساعت 8». باید زمان معینی را برای فعالیتی که در نظر گرفته اید کنار بگذارید به نحوی که پیدا کردن وقت برای انجام آن کار، خود به استرس تازه ای برای شما تبدیل نشود.
گام سوم: جلب پشتیبانی
اگر کسان دیگری را پیدا کنید که در طول راه همراهتان باشند، احتمال موفقیت شما دو چندان می شود. نقش آن ها نه تنها حمایت از شما هنگامی که به آن نیاز دارید خواهد بود بلکه رها کردن و دنبال نکردن آن فعالیت را برای شما دشوارتر خواهند کرد. یک راه متداول برای به دست آوردن این پشتیبانی، استخدام مربی است. یافتن دوست یا آشنایی که با شما همراه شود و یا شرکت در کلاس گروهی نیز مفید است. امّا اگر به هر دلیلی ترجیح می دهید تنهائی به این فعالیت بپردازید از یکی از دوستانتان بخواهید که در هفته های اول، پیگیر انجام دادن آن فعالیت توسط شما باشد. یک روش مناسب دیگر، درست کردن دفتر روزانه و ثبت فعالیت های خود در پایان هر روز یا هر هفته است.
برخی از فعالیت های سالم و خوبی که می توانید به همراه یک دوست انجام دهید عبارتند از:
• پیاده روی
• کلاس های مدیتیشن
• در پیش گرفتن یک برنامه غذایی سالم
• شرکت در یک برنامه آموزش اینترنتی
• کلاس های یوگا
• صحبت کردن دباره احساساتتان
• انواع ورزش ها
• نوشتن خاطرات روزانه
گام چهارم: هدف گذاری و پاداش
هر چند احساس آرامشی که از انجام یک فعالیت سالم به شما دست می دهد، خود در حکم پاداش است امّا در شروع هر عادت جدید، به دست آوردن پاداش های محسوستر می تواند مفید باشد. به این فکر کنید که چگونه معلمان با قراردادن یک ستاره در جلوی اسم دانش آموزان آن ها را به درس خوانی بیشتر و رفتار بهتر تشویق می کردند و یا شما خودتان چگونه با چند پاداش کوچک، حیوان خانگی تان را به انجام هر کاری وامی داشتید. چند پاداش کوچک برای اکثر ما انسان ها کافی است. بنابراین برای انجام مراحل اول پاداش های برای خودتان در نظر بگیرید تا وقتی که فعالیت جدید به
عنوان یکهی عادت جای خود را در زندگی شما باز کند. برای این منظور، نخستین ماه خیلی اهمیت دارد زیرا این تقریباً مدتی است که طول می کشد تا یک رفتار جدید به عادت تبدیل گردد. پاداشی که برای خود در نظر می گیرید یک چیز شخصی است و شما خودتان بهتر می دانید چه چیزی در شما انگیزه بیشتری ایجاد می کند. امّا توصیه ما در نظر گرفتن چیزهای کوچک و شادی بخش است. مثلاً من هنگامی که شروع به رفتن به باشگاه ورزشی کردم، پاداشی که برای خود در نظر گرفتم، خرید یک لباس ورزشی جدید بعد از هر 5 بار رفتن به باشگاه بود. پاداش ها و جایزه های دیگر می تواند خرید موسیقی های آرامش بخش (به هنگام انجام یوگا)، خرید خودنویس جدید (به هنگام نوشتن خاطرات روزانه) و یا خرید مسافت سنج (به هنگام پیاده روی) باشد.
گام پنجم: کنترل شخصی برای اطمینان از درستی انتخاب
هنگامی که فعالیت جدیدی را شروع می کنید، دقت کنید که از انجام آن چه احساسی پیدا کرده اید. آیا فعالیت جدید با سبک زندگی شما جور در می آید؟ حفظ این عادت جدید برایتان آسان است؟ و یا فکر می کنید نیاز به امتحان کردن کار دیگری دارید؟ اگر متوجه شدید که برنامه های زندگیتان با این فعالیت جدید تطابق ندارد، به جای آن که خود را عذاب دهید، به خودتان تبریک بگوئید که متوجه نیاز به تغییر برنامه هایتان شده اید. این نخستین گام در تهیه یک برنامه جدید و بهتر است! ما همیشه می توانیم از تجربه های منفی در زندگی خود نیز درس های مفیدی بگیریم. به هر حال، بهتر است چند روش رهایی از استرس و مدیریت استرس را بلد باشید و برای کاهش استرس در بدن و ذهن خود متناسباً از آن ها استفاده کنید.
ترجمه : کلینیک الکترونیکی روان یار
منبع
Maintaining Healthy Habits-In Five Simple Steps , Elizabeth Scott, October 2006.
http://stress.about.com
خشونت و ویژگیهای جسمی - روانی
تیپهای بدنی و کژ رفتاری
بسیاری از نظریه پردازان در تبیین زیست شناختی کژ رفتاریها، تیپ بدنی و شخصیت را به هم مرتبط میدانند، حتی از زمان بقراط تیپهای مختلف بدنی و ارتباط آن با شخصیت فرد مورد توجه بوده است. امروزه نیز میتوان، تیپ شناسی را در نظریه برخی از اندیشمندان پیدا کرد، ما در اینجا به تیپ شناسی بدنی کرچمر، ویلیام شلدون و تیپ شناسی زیستی پنده اشاره میکنیم.
تیپ شناسی کرچمر
امیل کرچمر، روانپزشک آلمانی سه تیپ بدنی را از هم مجزا کرد (1925)
1ـ لاغر اندامان: که دارای اندامی بلند و لاغر، باریک و ظریف بدنی سخت با دست و پاهای بالنسبه بلند هستند. آنها قسمت اعظم کژرفتاران را تشکیل میدهند، مخصوصاً مرتکب سرقت، جعل، کلاهبرداری و خیانت در امانت میگردند.
2ـورزشکاران: که دارای استخوانبندی محکم و قامتی متناسب میباشند. از نظر کیفیت تبهکاری بعد از لاغر اندامان قرار دارند، بزهکاری آنان بیشتر اعمال خشونت و پرخاشگری است.
3ـ فربه تنان: دارای قامتی کوتاه یا متوسط، پهنای زیاد بدن، تنومند، سری پهن، چهرهای گرد هستند. تعدادشان در میان کژرفتاران بالنسبه کمتر است و بزهکاری آنها دیررس و توأم با فریبکاری میباشد.
تیپشناسی ویلیام شلدون
در سال 1940 ویلیام شلدون زیست شناس آمریکایی، سامانهای مفید از گروه بندی افراد ارائه داد که در آن سه تیپ بدنی شامل آندومورف (چاق)، مزومورف (عضلانی) و اکتومورف (استخوانی) تقسیم کرد. او پس از تحقیق و بررسی به نتایج زیر دست یافت، کسانی که بدنی عضلانی دارند احتمال کژرفتاری آنان از همه بیشتر است، (60 درصد مزومورف و 30 درصد آندومورف) افراد چاق معمولاً مهربان و آسایش طلبند، ولی کسانی که استخوانی باشند بسیار حساس و تا اندازهای گوشه گیرند. در سال 1965 بر اساس نتایجی که در مقایسه بین پانصد پسر جوان بزهکار با 500 جوان معمولی انجام شد، معلوم گردید از نظر آماری درصد چشمگیری از جوانان بزهکار از تیپ عضلانی هستند.
تیپشناسی زیستی پنده
نوع دیگری از تیپشناسی زیستی- جنایی که در خور ذکر است، بر خلاف تیپشناسیهای قبلی مبتنی بر سرشت بدنی نیست؛ بلکه اساس آن را طرز عمل غدد بسته تشکیل میدهد. از آن جمله است تیپشناسی زیستی «پنده» (1950) ایتالیایی، با محتوایی بسیار پیچیده که منجر به تأیید روابط بین شکل جنایت و تیپ زیستی میشود. این تیپشناسی، آنگاه به شرح مزاج هیپرتیروئیدی یا تیروئیدی پرکار و هیپوتیروئیدی کم کار میپردازد
مزاج تیروئیدی پرکار خاص فردی است که دارای قد بلند است. به علاوه چهره و ابروها خیلی رشد کرده، فوق العاده هیجانی، دچار خشم فراوان، مضطرب، گرفته و عبوس، خسته، خیلی باهوش، فعال و پر جنب و جوش و دارای حرکاتی غیر ارادی، ناپایدار و خشن است. این نوع مزاج در بین دزدان و جنایتکاران عاطفی بیشتر یافت میشود. به عکس مزاج تیروئیدی کم کار دچار نقیصه هوشی، بی قید، فاقد تصمیم و خواب آلود است. دی تولیو مشاهده کرد که فرد هیپوپاراتیروئیدی نافرمان، یاقی و سرکش، فحاش و هتاک است.
ناهنجاریهای کروموزومی و کژرفتاری
هر یک از ما زندگی را با سلول کوچکی به نام تخم آغاز میکنیم. تخم، سلول اولیهای است که از تقسیم و تکثیر آن، آدمی به وجود میآید. تخم دارای هسته است، در درون هسته عوامل تعیین کننده وراثت قرار دارند که به آنها کروموزوم میگویند. انسان سالم دارای 23 جفت کروموزوم است .22 جفت کروموزوم که تعیین کننده منشهای ارثی به غیر از جنس (نرو ماده) است و «اتوزوم» نامیده میشود. یک جفت دیگر را کروموزوم جنسی میگویند. کروموزومهای جنسی در مردان به صورت XY و در زنان XX است.
کروموزومهای جنسی خاستگاه رفتار جنایی نیست ؛ اما در عوض کروموزومهای اضافی ممکن است تبهکاری را در پی داشته باشد. کروموزوم جنسی اضافه ممکن است از نوع XXY یا XYY باشد.
الگوی کروموزم اضافی X : این الگوی کروموزومی که اغلب با عقب ماندگی ذهنی همراه است، نشانگان کلاین فلتر نیز نامیده میشود و در مردان وجود دارد و به عنوان ناهنجاری کروموزومی مورد توجه است. فورسمن در یک مطالعه جامع نتیجه گرفت مردانی که دارای کروموزم اضافی X هستند، در محاکم قضایی بیشتر دیده میشوند؛ ولی این ارتباط آنقدر مستدل و قوی نیست که جنبه پیش بینی داشته باشد و بتوان به کمک آن الگوی رفتاری شخص را در آینده پیش بینی نمود در مجموع اینان در دو مورد توافق وجود دارد. یکی شروع زودرس کژرفتاری و تمایل به تکرار آن و دیگر اینکه خلافهای جنسر در بین این افراد کمی بیشتر است.
به طور کلی افرادی که دارای نشانگان کلاین فلتر هستند، رفتاری ناسازگار و میل به ارتکاب جرم دارند. میانگین هوشی آنان پایینتر از معدل حد متوسط هوشی افراد عادی است و در میان آنها اختلالات روانی و نارساییهای جسمانی دیده میشود. بررسیهای وسیع برخی از پژوهشگران نشان داده است که نفوذ و قدرت نشانگان کلاین فلتر در ایجاد حالت ضد اجتماعی و کژرفتاری تا حدود 36% بوده و جرم مبتلایان به این نشانگان بیشتر جرایم جنسی، آدمکشی و دزدی است.
الگوی کروموزوم اضافی Y : برخی از پژوهشگران بر این عقیدهاند افرادی که تبهکار به دنیا میآیند دارای الگوی کروموزوم XYY هستند. در سال 1967، ریچارد اسپک که متهم به کشتن هشت پرستار در شیکاگو شده بود، دارای این نوع کروموزوم بود. پس از کشف این قضیه، پژوهشهای گوناگونی در آمریکا و انگلستان صورت گرفت تا معلوم گردد آیا میان کروموزوم اضافی و کژرفتاری رابطهای وجود دارد یا نه.
ویژگیهای روانی و جسمانی دارندگان کروموزوم اضافی Y را میتوان چنین برشمرد: سطح هوش پایین، (در حدود 60 و حداکثر 80)، میل و آمادگی ارتکاب جرم، حرکات عصبی، ناپایداری و بی ثباتی در امور، عدم مقاومت در برابر سختیها و مشکلات، احساس کمبود عاطفی، زود خشمی و عصبانیت، بی گذشتی و قساوت، ناتوانی در پیش بینی امور و دور اندیشی، سرپیچی از هنجارهای اجتماعی، سوء قصد علیه اموال دیگران، میل شدید به تجاوزات جنسی، سوءقصد علیه اشخاص و ارتکاب قتلهای فجیع، غیر عادی بودن رفتارها، بی ارادگی و بالاخره ستیزه جویی. این افراد دارای قد بسیار بلندی در حدود 80/1 میباشند. موهای سرشان به طور زودرس ریزش دارد. چشمانشان بینایی معمولی را از دست میدهد و نزدیک بین میشوند؛ عوارض پوستی، ناراحتیهای مجرای ادرار و اختلالات روانی که آنان را آماده ارتکاب تبهکاری میکند، نیز در نزد آنان بسیار دیده میشود.
جذابیت و کژرفتاری
برخی از جرم شناسان، ویژگیهای جسمانی مانند شکل ظاهری و چهره فرد و ارتباط آن با ساختمان بدنی و کژرفتاریها و طرز برخورد دادگاهها نسبت به این مجرمان را مورد مطالعه قرار دادهاند. استافیری (1967) دریافت که نوع ساختمانی بدنی تأثیر مهمی در قضاوت دارد و معمولاً مزومورفها(افراد عضلانی و قوی) که جذاب و زیبا هستند، بیشتر مورد نصیحت قرار میگیرند و سختگیری برای آنها کمتر است. کاویور و هاوارد (1973) با تأکید بر ظاهر و سیمای افراد به این نتیجه رسیدند که هم مجرمان سیاهپوست و هم مجرمان سفید پوست آمریکایی نسبت به غیرمجرمان جذابیت و زیبایی کمتری دارند، حتی کارکنانی که در کانونهای اصلاح و تربیت مقیم هستند، نسبت به کل
جمعیت چهره زشتتری دارند. تامپسون (1990) تخمین زد که در هر سال به طور متوسط 250 هزار مجرم و متخلف زشت و نازیبا در زندانها وجود دارند، شاید غیرجذاب بودن (زشت بودن چهره) در ایجاد جرم و یا احتمالاً افزایش مجازات توسط دادگاهها نقش داشته باشند. تحقیقات نشان داده است که کودکان زیبا و جذاب همواره موارد توجه بزرگترها بوده و ارزشهای منفی کمتری نسبت به کودکان غیر جذاب یا زشت دارند. حتی وقتی که رفتارهای خلاف و ضد اجتماعی نیز انجام میدهند.
این نظریه که ظاهر غیر جذاب و زشت با کژرفتاری مرتبط است، جراحان ترمیمی را واداشت تا با مطالعه بر روی زندانیانی که از نظر ظاهری ناهنجاریهایی داشتند بررسیهای انجام دهند. در سال 1970، 4250 نفر از زندانیان را براساس ویژگیهای جسمانی و روانی جدا کرده و به چهار گروه تقسیم کردند. یک گروه فقط تحت جراحی پلاستیک قرار گرفت. گروه دوم تنها مشاوره و گروه سوم هم جراحی پلاستیک و هم مشاوره دریافت کرده بودند و گروه چهارم که به عنوان گروه کنترل در نظر گرفته شده بود، این اعمال درست قبل از آزاد شدن از زندان انجام گرفت. نتیجه نشان داد که این افراد یک تصور جدید از خود داشتند مجرمانی که تحت عمل جراحی قرار گرفته بودند، طی یکسال پیگیری کمتر از مجرمانی که جراحی نشده بودند مجدداً به جرم دست زدند. جالب توجه است که گروهی که تنها مشاوره دریافت کرده بودند به اعمال خلاف و جرم دست زدند. اگر چه نتایج این بررسی خیلی روشن و دقیق نیست اما تصور میشود که اصلاح ظاهر و اندام باعث اصلاح پذیرش دیگران قرار میگیرد. این احتمال نیز وجود دارد که افراد وقتی از نظر ظاهری عیب و نقصی نداشته باشند نیاز کمتری برای دفاع یا ثابت کردن ارزش خود دارند. در نتیجه این افراد کمتر به کژرفتاری یا رفتار پرخاشگرانه که درنتیجه ناچیز شمردن آنان و یا مبارزه برای خود است، دست میزنند.
ناهنجاریهای جزیی بدن
در سالهای اخیر، نظریه جالبی درباره ارتباط بین ناهنجاریهای جزیی بدن و شخصیت افارد مطرح گردید. برخی تحقیقات بر روی ناهنجاریهای جزیی بدن مثل: گوشهای غیر طبیعی، گوشهای دارای انحنا و افتاده، انگشتان خمیده، انحراف چشمها، پرمویی، پنجههای پای به هم چسبیده، زبان شیاردار و ارتباط آنها با ناهنجاریهای چون: اختلالات یادگیری، بیش فعالی، اسکیزوفرنی، پرخاشگری، تهاجمی بودن و بی عرضه و بی مهارت بودن، تأکید زیادی شده و به این نتیجه رسیدند که ممکن است ناهنجاریهای جزیی بدن که به طور خلاصه ( mpas ) خوانده میشوند با برخی ویژگیهای رفتاری خلقی (شخصیتی) کودکان در ارتباط باشند. این ارتباط در میان تعداد زیادی از پسران پیش دبستانی که دارای ناهنجاریهای جزیی بدن بودند مشاهده گردید.
نظر دیگر بر این است که عوامل تراتوژنیکی - عوامی که هنگام رشد جنین و در اوایل دوران بارداری ایجادی میشود- بر سیستم اعصاب مرکزی اثر میگذارند و در نتیجه باعث بوجود آمدن مشکلات رفتاری، و اختلالات رشدی میگردند. در مطالعهای که توسط برنان، مدنیک و کندل انجام شده آزمودنیهایی را که مشکلاتی هنگام تولد داشتند و دچار Mpas بودند، مورد بررسی قرار دادند و به این نتیجه رسیدند که این افراد بیش از کسانی که چنین اختلالاتی را نداشتند، در بزرگسالی مرتکب جرم شدند. این یافتهها نشان میدهد که اختلال در شد طبیعی سیستم اعصاب میتواند خطر «ریسک کردن» افراد را برای انجام رفتار خشونتآمیز بالا ببرد. برای گسترش چنین نتیجهای تحقیقات بیشتری لازم است.
هدایت الله ستوده
روزنامه همشهری