مازوخیسم ( خودآزاری ) Masochism
دربارهی رمان ونوس خزپوش اثر زاخر مازوخ
سادیسم و مازوخیسم، دو واژهای که روانکاوی فرویدی بر سر زبانها انداخت، حضور تأثیرگذار و سایهی سنگین خود را بر نظریهی روانکاوی قرن بیستم حفظ کردند، و تأثیر انکارناپذیرشان به هزارهی سوم نیز کشیده شده است. اکنون دیگر هر کس با سواد مختصری در این حوزهها، اطلاعات اولیهی از این دو واژه میداند، و میداند هر کدام در کل به چه چیز دلالت دارد. یکی از این دست اطلاعات اولیه که بسیاری میدانند، این است که این دو اصطلاح از نام دو نویسنده گرفته شده است: سادیسم از نام مارکی دوساد، و مازوخیسم از نام لئوپولد زاخر مازوخ. دو اشرافزادهی نامتعارفی که به کل نظام روابط ج*ن*س*ی عصر خود پشت پا زدند و در اندیشیدن و پرداختن به امر ج*ن*س*ی، به افقهایی رسیدند که حتی فکر آن تن همعصرانشان را میلرزاند.
قرن بیستم را قرن مارکس، نیچه، فروید، هیتلر، استالین و چندین نفر دیگر نامیدهاند، و از منظری دیگر، میتوان به نوعی آن را قرن مارکی دوساد نامید. حجم متونی که در ستایش از ساد در این قرن منتشر شده، شگفتانگیز است. فیلسوفان و منتقدان ادبی، از چپ و راست، مدرن و پستمدرن، فیلسوف و نویسنده، همه با هم ناگهان به ستایش ساد برخاستند، و تعدادی از بزرگترین متفکران قرن برگهای فراوانی در اعلام شگفتی خود از خلاقیت و نبوغ و تهور ساد سیاه کردند. فروید، آدورنو و هورکهایمر، ژرژ باتای، رولان بارت، ژاک دریدا، موریس بلانشو، ایهاب حسن و پازولینی، فقط چند نام از فهرست طولانی ستایشگران ساد است. اما همان قدر که حجم آثار موجود در بررسی ساد شگفتانگیز است، سکوت سنگین قرن بیستم دربارهی مازوخ نیز عجیب است.
ادامه مطلب.../b>/strong>/font>