نوع موسیقی و تاثیر آن بر کودک

نوع موسیقی و تاثیر آن بر کودک
نوع موسیقی و اثر آن بر روح و روان کودکانمان
بنام خالق یکتا
دنیای امروز دنیایی است مکانیزه و ماشینی که میتوان گفت تمامی انسانها وحیوانات و یا تمامی موجودات زنده ایی که بر روی این کره خاکی زندگی می کنند بخشی از زندگی خود را با موسیقی سپری می کنند . به عنوان مثال در کشور هلند برای پرورش گل در زمانهای خاصی از شب برای افزایش رشد گیاهانشان از موسیقی آرام استفاده می کنند .
اگرما بخواهیم تاثیر موسیقی بر روح و روان کودکانمان را دریک جمع بندی خلاصه کنیم میتوانیم به طور کلی بگوییم که مخ به دونیم کره شکل گرفته است که یک قسمت ازآن برای محاسبات اعداد و ارقام وقسمت دیگر آن به طور کامل مربوط به قسمت هنرهای یک انسان محسوب می شود پس موسیقی یکی ازعاملهای محرک برای تخلیه روح و روان شناخته شده و می شود .
تاثیرات روانی موسیقی هایی ازنوع 8/6 را در عده ایی ازکودکان می توان پیدا کرد که یک حس شاد بودن با یک انرزی اضافی دربیشتر اوقات در وجودشان دیده می شود اما از رویی دیگر در تعداد زیادی ازکودکان دیده می شود که به علت زیاد از حد گوش دادن موسیقی های خاص که خانواده ها بیشتر به آنها علاقه دارند ذهن کودکانشان مجبور و یا عادت به دیدن وشنیدن اینگونه موزیک های خاص شده است وسبکهای دیگرموسیقی که مربوط به سنین آنها می باشند نمی توانند تحمل کنند . و گاه درعده ایی ازآنها پرخاش گریی حرکات ناموزون ویا سکوت های طولانی و دیده می شود که اگر به اصل این موضوع برگردیم می بینیم که یکی ازعوامل اینگونه حالات شنیدن و دیدن این موزیک ها میباشد که باعث اثر مستقیم روی آنها شده است که درسنین بالاتر می توان طرز پوشیدن لباس و آداب و منششان به تقلید از آن گروهها را اشاره کرد که دربعضی موارد دچارحوادثی غیرقابل جبران می شود که باید کاملا جدی گرفت . حال اگر موسیقی ایی که مربوط به سنین آنها باشد را قبل ازرفتن به مهد کودک ویا مدرسه برایشان گذاشته شود وحس حاکم برفضایی را که فرزندانمان دوست دارند برایشان درست شده باشد می تواند تآثیرات زیر را داشته باشد :
1- شادابی ونشاط
2- آرامش روحی وروانی (باانرزی اضافی)
3- آمادگی ذهنی برای فراگیری مطالب
بهادادن به هنرهای کودکان :
کودک امروز آینده فردای جامعه هر کشور را تضمین می کند و به نوعی خلاقیت هایی که دروجودشان حاکی است اگر ارزش و بها داده شود می توانند در آینده نزدیک به نوعی به ارزشهای خود و جامعه آن کشور جامه عمل بپوشاند و می توان گفت ایده ها و نظرهایشان با کوچک بودن ازدید ما ایده های بزرگی ازدید خودشان می باشد که اگر این ایده ها را از بعدی دیگر نگاه کنیم می تواند به نوعی ایده های بزرگی برای ماهم به حساب آید . دربعضی از انسانها دیده می شود که درسنین پایین آموزشهایی دیده اند که به نسبت طرز فکرشان و خلاقیت هایشان بالاتر ز دیگر افراد آن گروه سنی می باشد و می توان گفت که از کودکی مسیری را برای خود روشن کرده اند .
کودکانی وجود دارند که با سنین پایینی که دارند نوازندگان خوبی هستند و یا عده ایی از آنها هستند که کار با رایانه را به راحتی انجام می دهند و کارهایی ناخداگاه انجام می دهند که اصلا به سنین آنها نمی خورد . دربعضی از خانواده ها دیده می شود که بدون هیچ توجهی از کنار این هنرها و کارها به سادگی می گذرند و به جای تشویق فرزندانشان با یک کلمه آفرین یا خوب است و یا برو حوصله ندارم به راحتی از آن حرکت مثبت می گذرند ولی اگر بلعکس فقط با دادن یک کادوی کوچک آنها را تشویق کنیم فردای آن روزبه کارهای فراتر از آن می پردازند و یا با جدیت بیشتر به تمرین های آموزشی خود می پردازند . تمامی این حالات درزمانی میتواند اتفاق بیفتد که ذهنیت فرزندانمان رو به شاد بودن و یا بهتر است بگوییم رو به مثبت حرکت کند و هیچگونه فکر اضافی و یا فکر منفی برای ذهن آنها تراشیده نشده باشد .
IN THE NAME OF THE MOST HIGH
• Today s word is mechanized and all creatures and human beings that live on it have to spend some hours by music .in Nether lands ,for instance ,they play calm music for flowers at some certain hours of night for better growth .if we want to calculate the effect of music on our children ,we can generally say music is one of the factors in relaxing the soul .the brain has two hemispheres that one of the is for digist and arithmetic and the other one dedicated to arts .
• the type of music and its effects on the kid s soul :
• Psychic effect of pop / jazz music can be found in a group of children who have some sense of excitement and extra energy in most of the time ,from the other side in most cases ,it is seen that over listening to some special music that families are more interested in ,forces or makes the children get used to these type of music ad consequently the other forms of music that are suitable for their age can not be tolerated .so ,in some cases disharmonized reactions or long silent s happen .if we fours on the core of this subject we realize that one of the factors of these reactions is listening to these types of music .there types of music have straight effects on them .in older ages this effect can be seen through the way of clothes and social behavior which are imitations from these groups .in some cases this matter causes uncompensatable accidents that should be seriously considered .now ,if their own music can be played for them before their entrance to kindergarten or school and the space that they like can be created ,the following effect may happen :
________________________________________
• 1- happiness and exciement
• 2- psychic and soul calmmess
• 3- internalpreparation for learning
• praising the children art :
• Today s child garentees the country s tomorrow ,in other words if we prais and evaluate their creatirities ,they can reinforce their sociaty s capabilities in near future ,if we look at these ideas form some other angle ,they can be considered as big important ones for us .in some cases we can see that some people have recieved some educations in lower ages which are higher than the average or normal thoughts or creativities for that age .we can say these people have chosen some special way of life .there are children who are good players or can easily work with P.C.s or other arts which have no relation to their age .in some families these capabilities are simply ignored .these parents may pass them just by sayin : it s ok! or well done! or i m busy now! easily .but if encourage them by some small gift ,they will do some greater things the day after or may pay attention to their activities more seriously .all these happens at the time that our kids .minds are toward positive feelings and there are no extra or negative thought in their mind .
Let s the success of our today s children and tomorrow s sociaty builders !
( Hamed Soultani

کودکان و آسیبهای اینترنت

کودکان و آسیبهای اینترنت
 این روزها پسرها و دخترها هر دو به یک نسبت به بازیهای رایانه ای علاقه نشان می دهند. تنها تفاوت اینجاست که آنها انواع متفاوتی از بازیهای رایانه ای را می پسندند.پسرها کلکها و رمزهای بازیها را به رایانه انتقال می دهند. این بازیها باعث فراهم نمودن شادابی، توانایی و انرژی بیشتر آنان می شود. در ضمن این بازیها بیشتر خشن هستند و شخصیت اصلی آن، اغلب مجبور است با نزاع راه خود را در مقاطع مختلف پیش ببرد. این بازیها شامل حل معما یا یافتن گنجینه ها و جواهرات است.
تحقیقات همچنین نشان می دهد که پسران بیشتر از دختران به انتقال موسیقی به رایانه می پردازند. در حالی که دختران از اتاقهای گفتگو و ایمیل استفاده می کنند. این مطلب نشان دهنده آن است که دختران اجتماعی تر از پسرانند.
با این حال سن نقش مهمی در انگیزه کودک برای استفاده از اینترنت دارد. کودکان پیش دبستانی و دبستانی بیشتر به بازی کردن و جستجوی اطلاعات می پردازند و کمتر به ایمیل زدن و چت کردن روی می آورند؛ زیرا مهارتی برای استفاده از این برنامه ندارند، در حالی که نوجوانان بیشتر به این برنامه ها علاقه مندی نشان می دهند.
تجارب مثبت کودکان از اینترنت
از سوی دیگر بررسیها نشان می دهد برای تعداد زیادی از کودکان مشکل است که تجارب مثبت خود را در هنگام استفاده از اینترنت بیان کنند، شاید به این دلیل که اینترنت قسمت اصلی زندگی روزانه آنها شده است.
از جمله فرصتهای خوشایند و دلپذیری که توسط اینترنت برای کودکان فراهم شده، جستجوی اطلاعات درباره سرگرمیها و علاقه های آنان و نیز ارتباط با دوستان و آشنا شدن با اشخاص جدید است. بیشتر کودکان، اینترنت را به این دلیل دوست دارند که سرگرم کننده است، گر چه یافتن اطلاعات برای مدرسه نیز یک تجربه مثبت است.
تجارب منفی کودکان از اینترنت
در یک تحقیق برای بررسی و مطالعه تجارب منفی کودکان از اینترنت، از کودکان خواسته شد تا بعضی چیزهایی که در هنگام استفاده از اینترنت برای آنها ایجاد مزاحمت و اغتشاش می کنند را بنویسند. کودکان اغلب این نوع اطلاعات را به ما نمی دهند؛ زیرا می ترسند این اطلاعات به گوش والدین یا دبیران آنان برسد. در این پژوهش معلوم شد هشت سال پیش 7/24 درصد از کودکان مورد مطالعه، هنگام استفاده از اینترنت با موارد ناراحت کننده، ناخوشایند و اضطراب آور رو به رو می شدند، اما این رقم در سالهای بعد افزایش یافت؛ به طوری که در سال 2006 این رقم به بیش از 60 درصد رسید.
پژوهشگران سه خطر را در هنگام استفاده از اینترنت مطرح می کنند و به والدین درباره آن هشدار می دهند: 1- در معرض موارد نامناسب قرار گرفتن 2- آزارهایی که به هنگام کار با اینترنت با آن مواجه بودند 3- فشارهایی که متعاقب آن گریبانگیر کودکان می شود.
در سال 1999، یکی از تجارب ناخوشایندی که کودکان ذکر کردند این بود که در حین استفاده از اینترنت ناگهان با یک ویروس برخورد می کردند که به دنبال آن تصاویر پورنوگراف و مستهجن ظاهر می شد. آزارهای اینترنتی توسط 5/2 درصد از کودکان گزارش شد. هیچ کدام از کودکان آزارهایی که بعد از استفاده از اینترنت ممکن بود گریبانگیر آنان شود، گزارش نکردند. ویروس می تواند به میزان زیادی ناخوشایند باشد. اگر چه ویروسها نامرتبط با سه خطر ذکر شده هستند، اما دریافتیم که کودکان نه تنها از دست ویروس اذیت می شوند، بلکه آنان همچنین از سرزنشها و انتقادهای والدین و مربیان نیز به علت آسیبها و خسارتهای ایجاد شده هراسانند؛ چون احتمال می دهند که از استفاده از اینترنت منع شوند. تجارب منفی و ناخوشایندی که کودکان به آن اشاره کردند، مواردی بود از قبیل عکسها و نوشته های مستهجن و تحریک کننده احساسات جنسی، ترس و وحشت، ویروسها، تهدید توسط افراد آشنا و تهدید توسط افراد ناشناس.
تقریباً 80 درصد کودکان در مورد تجارب منفی خود با دیگران صحبت می کنند، البته انتظار می رود که این افراد مربی یا والدین آنان باشند، اما 45 درصد کودکان تجارب منفی خود را تنها با دوستانشان در میان می گذارند.
نتیجه آنکه
امنیت کودکان در اینترنت از زمانی که کودکان شروع به استفاده از اینترنت کردند، به موضوعی قابل بحث تبدیل شده است. بیشتر افراد معتقدند که استفاده از اینترنت می تواند یک تجربه تربیتی و فرهنگی برای کودکان باشد، اما اینترنت در عین حال می تواند یک مکان بسیار خطرناک نیز باشد. والدین این مطلب را می دانند، در نتیجه نرم افزارهای فیلتر را روی رایانه ها نصب می کنند یا اینکه رایانه را در اتاق نشیمن قرار می دهند تا آنان بتوانند کنترل زیادی روی کودکان، در حین استفاده از اینترنت داشته باشند.
اگر چه نرم افزارهای فیلتر در دسترس قرار دارند، اما تأثیرشان قابل بحث است. کودکانی که ترفندهای استفاده از رایانه را خوب می دانند، می دانند چگونه این فیلترها را دور بزنند و از کنار آن بگذرند. در واقع آنها با جنبه های منفی اینترنت دیر یا زود رو به رو خواهند شد.
علاوه بر آن، خانواده ها بشدت معتقدند که اینترنت یک ابزار آموزشی مؤثر است. اینترنت نه تنها یک منبع اصلی برای مدرسه است، بلکه مواردی که در اینترنت یافت می شود، کودکان را آموزش می دهد. برای مثال اینترنت ایجاد دوستی ها، نفرتها ودانش در مورد موضوعات حساس را فراهم می کند. اینترنت امروزه به تفریحگاه کودکان تبدیل شده است.
باید امیدوار باشیم که بودجه ای صرف کمک به شرکتهای نرم افزاری برای گسترش یا بهبود نرم افزارهای فیلتر شود تا کودکان را از خطر اینترنت محافظت کند.
در ضمن تحقیقات نیز به ما کمک خواهد کرد که اینترنت را به مکان امنی برای کودکان تبدیل کنیم.

تاثیر نماز بر وسواس های فکری

تاثیر نماز بر وسواس های فکری
امام صادق (ع) : 
شیطان ، به وسیله وسواس نمی تواند بر ضرر بنده خدا کاری بکند
مگر آن که بنده از یاد خدا اعراض کرده باشد .(1)
     “ وسواس  ( Obsession) از قدیمی ترین اختلالات شناخته شده روانی است که بین مردم از شیوع نسبتا بالائی ( حدود دو درصد جامعه ) برخوردار است (2) وسواس را امروزه در دو عنوان کلی “ وسواس فکری ” ( مانند احتیاط یا تنفر مربوط به ترشحات و مواد دفعی بدن ، ترس از وقوع اتفاقات وحشتناک مثل آتش سوزی و مرگ و .. ) و “ وسواس عملی ”
( مانند شست و شوی دست ، استحمام ، آرایش مفرط ، امتحان درها و قفلها ، مرتب و منظم کردن ، احتکار و جمع آوری و .. ) طبقه بندی می کنند .(3)
     موضوع سخن امروز ما “ وسواس فکری است ” که می تواند مشکلات متعدد و مسایل آزار دهندة بسیاری را برای شخص مبتلا و اطرافیانش به همراه داشته باشد . در این حالت شخص مبتلا ممکن است تصاویری ذهنی به شکل صحنه های وحشتناک و ناراحت کننده بسیاری داشته باشد که هر چه بیمار سعی در مقاومت در مقابل آنها دارد ، نمی تواند از آنها خلاص شود این وسوسه فکری از موضوعات بسیار کلی مانند سؤال ذهنی درباره اینکه : چه کسی خدا را آفریده ؟ هدف از زندگی چیست ؟ و .. گرفته تا افکار گناه آلوده جنسی و ترسهای مرضی و .. متفاوت است و تقریبا همه این افکار بیمار را در وضعیت وحشتناکی قرار می دهند .
     اما درست برخلاف آنچه که در مورد شخصیتهایی مثل “ جان بانی یان ” ( خطیب و مؤلف انگلیسی در قرن هفدهم ) که به شدت از افکار وسواسی در ارتباط با خدا و مذهب رنج می برد . به نظر می رسد ، مذهب و شکوهمندترین جلوه آن یعنی “ نماز ” می توانند در زدودن وسواس فکری نقش بسیار مهمی بازی کنند .
گواه این موضوع نیز یادآوری این مساله است که در منابع اسلامی وسواس پدیده شناخته شده ایست و به آن به عنوان “ وسوسه ای از سوی شیطان ” اشاره می شود . به عنوان مثال در کتاب اصول کافی ( باب عقل و جهل ) آمده است : “ در نزد امام صادق (ع) شخصی را به عقل و درایت نام بردند و گفتند او وسواس دارد ، حضرت فرمود : چگونه عاقل است که شیطان را اطاعت می کند ؟ ”
     در این مورد حتی منابع اسلامی از قول معصومین (ع) روشهای متعددی را برای پیشگیری و درمان وسواس پیشنهاد کرده اند ، که از آن جمله بهره از ادعیه و اذکار خاصی از جمله ( لا اله الا ا… ) و ( لا حول و لا قوه الا باا … ) می باشد که در حقیقت ما حصل همه آن روشها را می توان در “ ذکر خدا ” خلاصه کرد .
     در منابع علمی جدید ، برای متوقف کردن افکار وسواسی ، علاوه بر درمانهای دارویی و حتی قبل از آن درمانها ، از روشهای خاصی استفاده می شود که مهمترین آنها روش “ توقیف فکر ” نام داد و بدین ترتیب است که از بیمار خواسته می شود که به طور عمد افکار وسواسی خود را آزاد بگذارد و در این بین ناگهان درمانگر با صدای بلند و بیزار کننده ، فریاد می زند : ایست !؟! به نظر می رسد این عمل جریان فکر وسواسی را متوقف می کند .(4) 
     با این وصف برخی از اذکار و توجهات حین نماز نه تنها به این قبیل روشها قابل مقایسه است ، بلکه بسیار موثرتر به نظر می رسد .
     استفاده زبان و ذهن از ذکر “ غیر المغضوب علیهم و الضالین ” که جدائی راه مؤمن را از ابلیس و شیطان نشان می دهد دست کم ده بار ، طی نمازهای یومیه و فیض بردن از سوره مبارکه “ ناس ” بعد از حمد ، بخصوص توجه آیات شریفه “ من شر وسواس الخناس ” “ الذی یوسوس فی الصدور الناس ” به عنوان عواملی قدرتمند در توقف افکار وسواسی مطرحند .
     همان طور که اشاره شد ائمه معصوم (ع) که پزشکان حقیقی بشرند ، برای دوری از وسواس “ ذکر خدا ” را پیشنهاد کرده اند و این فرمان الهی است که “ برای ذکر من نماز را به پا دارید ” ( اقم الصلوه لذکری ).
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. بحار الانوار . جلد 69 ، صفحه 124 ، حدیث 2
2. ترجمه سیناپس کاپلان ـ سادوک ـ جلد 2 ـ ص 519
3. همان منبع ص 524
4. روانپزشکی لینفوردریس ـ ص 302

روش صحیح مطالعه

روش صحیح مطالعه

بارها شنیده ایم که دانش آموز یا دانشجویی می گوید :

(( دیگرحال و حوصله خواندن این کتاب را ندارم ))یا ((آنقدرازاین کتاب خسته شده ام که قابل گفتن نیست))ویا ((هرچقدرمیخوانم مثل اینکه کمتر یاد می گیریم))ویا ((10 بار خواندم و تکرار کردم ولی بازهم یاد نگرفتم))به راستی مشکل چیست ؟ آیا برای یادگیری درس واقعا باید 10 بار کتاب را خواند ؟ آیا باید دروس خود را پشت سرهم مرورکرد؟وآیا بایددهها بار درس راتکرارکردتا یادگرفت ؟ مطمئنا اگر چنین باشد ، مطالعه کاری سخت و طاقت فرسا است . اما واقعیت چیزی دیگر است . واقعیت آن است که این گروه از فراگیران ، روش صحیح مطالعه را نمی دانند و متاسفانه در مدرسه و دانشگاه هم چیزی راجع به چگونه درس خواندن نمی آموزند . یادگیری و مطالعه ، رابطه ای تنگاتنگ و مستقیم با یکدیگر دارند، تا جایی که می توان این دو را لازم و ملزوم یکدیگر دانست. برای اینکه میزان یادگیری افزایش یابد باید قبل از هرچیز مطالعه ای فعال و پویا داشت .

شیوه صحیح مطالعه ،چهار مزیت عمده زیر را به دنبال دارد:

1- زمان مطالعه را کاهش میدهد.

2- میزان یادگیری را افزایش میدهد .

3-مدت نگهداری مطالب در حافظه را طولانی تر می کند.

4- بخاطر سپاری اطلاعات را آسانتر می سازد.

برای داشتن مطالعه ای فعال و پویا نوشتن نکات مهم درحین خواندن ضروری است تابرای مرور مطالب،دوباره کتاب رانخوانده و در زمانی کوتاه ازروی یادداشتهای خود مطالب را مرور کرد .

یادداشت برداری ، بخشی مهم و حساس از مطالعه است که باید به آن توجهی خاص داشت . چون موفقیت شما را تا حدودی زیاد تضمین خواهد کرد و مدت زمان لازم برای یادگیری را کاهش خواهد داد. خواندن بدون یادداشت برداری یک علت مهم فراموشی است.

شش روش مطالعه :

خواندن بدون نوشتن خط کشیدن زیرنکات مهم حاشیه نویسی خلاصه نویسی کلید برداری خلاقیت و طرح شبکه ای مغز

1-خواندن بدون نوشتن:

روش نادرست مطالعه است . مطالعه فرآیندی فعال و پویا است وبرای نیل به این هدف باید از تمام حواس خود برای درک صحیح مطالب استفاده کرد. باید با چشمان خود مطالب را خواند، باید در زمان مورد نیاز مطالب را بلند بلند ادا کرد و نکات مهم را یادداشت کرد تا هم با مطالب مورد مطالعه درگیر شده و حضوری فعال و همه جانبه در یادگیری داشت و هم در هنگام مورد نیاز ، خصوصا قبل از امتحان ، بتوان از روی نوشته ها مرور کرد و خیلی سریع مطالب مهم را مجددا به خاطر سپرد .

2- خط کشیدن زیر نکات مهم :

این روش شاید نسبت به روش قبلی بهتر است ولی روش کاملی برای مطالعه نیست چرا که در این روش بعضی از افراد بجای آنکه تمرکز و توجه بروی یادگیری و درک مطالب داشته باشند ذهنشان معطوف به خط کشیدن زیر نکات مهم می گردد .حداقل روش صحیح خط کشیدن زیر نکات مهم به این صورت است که ابتدا مطالب را بخوانند و مفهوم را کاملا درک کنند و سپس زیر نکات مهم خط بکشند نه آنکه در کتاب بدنبال نکات مهم بگردند تا زیر آن را خط بکشند .

3- حاشیه نویسی :

این روش نسبت بدو روش قبلی بهتر است ولی بازهم روشی کامل برای درک عمیق مطالب و خواندن کتب درسی نیست ولی می تواند برای یادگیری مطالبی که از اهمیتی چندان برخوردار نیستند مورد استفاده قرار گیرد.

4- خلاصه نویسی :

در این روش شما مطالب را میخوانید و آنچه را که درک کرده اید بصورت خلاصه بروی دفتری یادداشت می کنید که این روش برای مطالعه مناسب است و از روشهای قبلی بهتر می باشد چرا که در این روش ابتدا مطالب را درک کرده سپس آنها را یادداشت می کنید اما بازهم بهترین روش برای خواندن نیست .

5- کلید برداری :

کلید برداری روشی بسیار مناسب برای خواندن و نوشتن نکات مهم است . در این روش شما بعد از درک مطالب ، بصورت کلیدی نکات مهم را یادداشت می کنید و در واقع کلمه کلیدی کوتاهترین، راحتترین ،بهترین وپرمعنی ترین کلمه ای است که با دیدن آن، مفهوم جمله تداعی شده و به خاطر آورده می شود .

6- خلاقیت و طرح شبکه ای مغز:

این روش بهترین شیوه برای یادگیری خصوصا فراگیری مطالب درسی است .در این روش شما مطالب را میخوانید بعد از درک حقیقی آنها نکات مهم را به زبان خودتان و بصورت کلیدی یادداشت می کنید و سپس کلمات کلیدی را بروی طرح شبکه ای مغز می نویسد ( در واقع نوشته های خود را به بهترین شکل ممکن سازماندهی می کنید و نکات اصلی و فرعی را مشخص می کنید)تا در دفعات بعد به جای دوباره خوانی کتاب ، فقط به طرح شبکه ای مراجعه کرده وبا دیدن کلمات کلیدی نوشته شده بروی طرح شبکه ای مغز ، آنها را خیلی سریع مرور کنید . این روش درصد موفقیت تحصیلی شما را تا حدود بسیار زیادی افزایش میدهد و درس خواندن را بسیار آسان می کند. و بازده مطالعه را افزایش میدهد.

شرایط مطالعه

((بکارگیری شرایط مطالعه یعنی بهره وری بیشتر از مطالعه ))

شرایط مطالعه ، مواردی هستند که با دانستن ، بکارگیری و یا فراهم نمودن آنها ، می توان مطالعه ای مفیدتر با بازدهی بالاتر داشت و در واقع این شرایط به شما می آموزند که قبل از شروع مطالعه چه اصولی را به کار گیرید ، در حین مطالعه چه مواردی را فراهم سازید و چگونه به اهداف مطالعاتی خود برسید و با دانستن آنها می توانید با آگاهی بیشتری درس خواندن را آغاز کنید و مطالعه ای فعالتر داشته باشید :

1- آغاز درست :برای موفقیت در مطالعه ،باید درست آغازکنید.

2- برنامه ریزی : یکی از عوامل اصلی موفقیت ، داشتن برنامه منظم است .

3- نظم و ترتیب: اساس هر سازمانی به نظم آن بستگی دارد .

4-حفظ آرامش: آرامش ضمیر ناخود آگاه را پویا و فعال میکند.

5- استفاده صحیح از وقت :بنیامین فرانکلین، ((آیا زندگی را دوست دارید؟ پس وقت را تلف نکنید زیرا زندگی از وقت تشکیل شده است .))

6- سلامتی و تندرستی: عقل سالم در بدن سالم است .

7- تغذیه مناسب: تغذیه صحیح نقش مهمی در سلامتی دارد.

8- دوری از مشروبات الکلی : مصرف مشروبات الکلی موجب ضعف حافظه می شود .

9 - ورزش : ورزش کلید عمر طولانی است .

10-خواب کافی: خواب فراگیری و حافظه را تقویت می کند.

11 -درک مطلب:آنچه در حافظه بلند مدت باقی می ماند ، یعنی مطالب است .

چند توصیه مهم که بایدفراگیران علم از آن مطلع باشند.

1- حداکثر زمانی که افراد می توانند فکر خود را بروی موضوعی متمرکز کنند بیش از 30 دقیقه نیست ، یعنی باید سعی شود حدود 30 دقیقه بروی یک مطلب تمرکز نمود و یا مطالعه داشت و حدود 10 الی 15 دقیقه استراحت نمود سپس مجددا با همین روال شروع به مطالعه کرد.

2- پیش از مطالعه از صرف غذاهای چرب و سنگین خودداری کنید. و چند ساعت پس از صرف غذا مطالعه نمائید چون پس از صرف غذای سنگین بیشتر جریان خون متوجه دستگاه گوارش میشود تا به هضم و جذب غذا کمک کند و لذا خونرسانی به مغز کاهش می یابد و از قدرت تفکر و تمرکز کاسته میشود . از مصرف الکل و دارو هم خودداری فرمائید همچنین غذاهای آردی مثل نان و قندی قدرت ادراک و تمرکز را کم می کند نوشابه های گازدارهم همینطور هستند.

3- ذهن آدمی با هوش است اگر یادداشت بردارید خود را راحت از حفظ و بیاد سپاری مطالب می کند و نیز همزمان نمی توانید هم مطلبی را بنویسید و هم گوش دهید . پس در حین مطالعه لطفا یادداشت برداری نمائید

اختلال دو قطبى نوع یک

اختلال دو قطبى نوع یک
نویسنده : چنگیز ایرانپور
یکى از انواع مهم اختلالات خلقى، اختلال دو قطبى نوع یک (I) نامیده مى شود. این اختلال مربوط به حالت هیجانى درونى مستمر شخص مى باشد. این بیماران هم دوره هاى افسردگى و هم دوره هاى سر خوشى دارند.
افرادیکه در فاز مانیا (سرخوشی) قرار دارند حالت انبساط خاطر، پرش افکار، کاهش خواب، افزایش احترام به نفس، افکار بزرگ منشانه دارند و بیمارانى که در فاز افسردگى هستند با کاهش انرژى و علاقه، احساس گناه، اشکال در تمرکز، بى اشتهائى و افکار مرگ و خودکشى مشخص هستند.
فرد مانیا در بسیارى از افسانه هاى قدیمى شخصیتى ریشه دار است که با رفتارى دیوانه وار، چشمانى خیره و حرکاتى نمایشى و پر آب و تاب مشخص مى گردد. دوره هاى شیدایى در مقایسه با افسردگى فراوانى کمترى دارند.
سیر
بیمارى دو قطبى نوع یک (I) غالباً با افسردگى شروع مى شود (75 درصد موارد در زنها و 67 درصد موارد در مردها) و یک اختلال عود کننده است. اکثر بیماران هم دوره هاى مانى و هم افسردگى را تجربه مى کنند. دوره هاى مانى درمان نشده حدوداً 3 ماه دوام مى آورد. حدود 40 تا 50 درصد بیماران دو قطبى ممکن است دو سال پس از حمله اول دچار حمله دوم گردند.در اختلال دو قطبى I میزان شیوع حدود 1 درصد در طول عمر می باشد.
هزینه این اختلال براى بیماران و خانواده هاى، آنان و جامعه قابل ملاحظه است. شیوع این بیمارى در زنان و مردان برابر است. میانگین سنى شروع این اختلال 30 سالگى مى باشد اما از سن 5 یا 6 سالگى تا 50 سالگى گسترده است. از لحاظ وضعیت تاهل نیز این بیمارى ممکن است در افراد طلاق گرفته یا مجرد بیش از افراد متاهل دیده شود. میزان طلاق نیز در این گروه افراد بالا مى باشد
علت شناسى
عوامل زیست شناختى، عوامل ژنتیک و عوامل روانى. اجتماعى و یا ترکیبى از آنها را مى توان علت این بیمارى تلقى کرد. عوامل زیست شناسى مهم شامل انتقال دهنده هاى عصبى و بى نظمى هاى عصبى - غددى باشند.
عوامل ژنتیک نقش بسیار مهمى دارند، بطوریکه مطالعات نشان داده است که یکى از والدین به این اختلال دچار باشد، با احتمال 25 درصد فرزندشان شانس ابتلا به این بیمارى را خواهد داشت و اگر هر دو والدین اختلال دو قطبى داشته باشند شانس ابتلاء بچه ها به این بیمارى بین 50 تا 75 درصد خواهد بود.
عوامل روانى اجتماعى متعددى نیز ممکن است در ایجاد این بیمارى به تنهائى و یا به همراه عوامل دیگر نقش داشته باشند. از جمله : رویدادهاى زندگى و استرس محیطى، خانواده، عوامل شخصیتى قبل از بیمارى و موارد دیگر مى توان ذکر کرد.
تشخیص
این بیمارى با وجود دوره هاى مانیا (سرخوشی) و افسردگى مشخص مى شود. علائم و نشانه هاى افسردگى و توضیحات مربوط به آن در بخش افسردگى سایت آمده و چون همان علائم و نشانه ها برای تشخیص مطرح می باشد لذا تکرار نمى گردد اما علائم و نشانه هائى که به عنوان ملاکهاى دوره مانیا تلقى شده و توسط فرد متخصص ارزیابى شده تا تشخیص این بیمارى گذاشته مى شود شامل :
1- یک دوره مشخص خلق غیر طبیعى و مستمراً بالا، توام با احساس خودبزرگ بینى، یا تحریک پذیر که حداقل یک هفته طول مى کشد.
2- وجود 3 یا بیشتر از علائم زیر :
الف) افزایش احترام به نفس یا خودبزرگ بینى
ب) کاهش نیاز به خواب (مثلاً 3 ساعت خواب بر ایشان کافى است)
ج) حرافتر از معمول یا احساس فشار براى صحبت مستمر.
د) پرش افکار یا تجربه ذهنى سبقت جوئى افکار.
ه) پریشانى حواس (به راحتى محرکهاى بى اهمیت خارجى توجه شان را جلب مى کند)
و) افزایش رفتار هدفدار (اجتماعى، شغلى، تحصیلى، فعالیت جنسی) یا تحریک روانى - حرکتى.
ی) درگیرى مفرط با فعالیتهاى لذت بخشى که احتمال نتایج دردناک آن زیاد است، مثل ولخرجى بى مهابا، بى احتیاطیهاى جنسى، یا سرمایه گذاریهاى حرفه اى جاهلانه.
3- باعث اختلال در عملکرد شغلى، فعالیتهاى اجتماعى، و یا روابط بین فردى شده و ممکن است براى جلوگیرى از آسیب به خود و یا دیگران نیاز به بسترى باشد.
ویژگیهاى بیماران مانیک
بیماران مانیک خلق بالا دارند، تحریک پذیر بوده و زود از کوره در مى روند، حالت نشئه دارند، ممکن است براى افراد ناآشنا گمراه کننده بوده و جنبه عادى جلوه نماید، اگر در رسیدن به خواسته هایش به مانع برخورد کند پرخاشگرى مى کنند، تمایل به پوشیدن لباسهاى با رنگهاى روشن و ناهماهنگ و بستن زیورآلات دارند، دوست دارند لباسهاى بدن نما بپوشند، ممکن است در ملاء عام بخواهند لباس هایشان را درآورند، مشغله ذهنى با افکار مذهبى، سیاسى، مالى، جنسى، با دادخواهى دارند.
بیماران مانیک هیجان زده، پرحرف و گاهى سرگرم کننده و بیش فعال هستند، سطح تحمل آنها پائین است و خیلى زود ممکن است به خشم و رفتار خصمانه منجر گردد. طرز تکلم این افراد معمولاً بلند، سریع، و زیاد مى باشد بطور فهم آن براى شنونده مشکل بوده و نمى توان صحبت کردن آنها را قطع کرد، هر چه شدت بیمارى بیشتر باشد این نکته شدیدتر در بیمار دیده مى شود. قدرت تمرکز پائین است، و در هنگام صحبت معمولاً از این شاخه به آن شاخه مى پرند.
هذیان و توهم ممکن است پیدا کنند. حواسشان زود پرت مى شود، خود بزرگ بینى و اعتماد به نفس دارند. حافظه این افراد آسیب نمى بیند. حدود 75 درصد آنان مهاجم و تهدید کننده هستند. احتمال خودکشى و دیگرکشى در این افراد نیز وجود دارد.
ولخرجى مى کنند و وسایل خود را ممکن است به دیگران ببخشند. دروغگویى و فریبکارى در آنان شایع است. وقوع شیدائى لازمه تشخیص اختلال دو قطبى است.
یعنى اگر فرد بیماریش براى بار اول با دوره مانیا شروع شود و یا اینکه قبلاً با افسردگى شروع شده ولى حالا دچار مانیا باشد، تشخیص بیماری دو قطبى I گذاشته مى شود. اما اگر دچار افسردگى باشد تشخیص افسردگى گذاشته مى شود، تا زمانیکه دوره مانیا مشاهده گردد.
چگونگى تظاهر این دوره ها متفاوت مى باشد مثلاً ممکن است در طى یک روز هر دو دوره مانیا و افسردگى را فرد تجربه کند. یا اینکه فرد دچار یکى از این اختلالات شده و پس از بهبودى پس از یک فاصله زمانى دچار دوره دیگر گردد.
اختلال دو قطبى نوع یک (I) در کودکان و نوجوانان
در نوجوانان علائم مانیا ممکن است عادى جلوه نماید و علائم عمده این گروه شامل سوء مصرف الکل یا مواد مخدر، اقدام به خودکشى، مسائل تحصیلى، گرایشات فلسفى، نشانه هاى وسواس، شکایت از بیماریهاى جسمانى متعدد، درگیرى و مشاجرات متعدد، مى شود. میزان بروز این اختلال در کودکان و نوجوانان 1 درصد است و شروع آن حتى ممکن است در 8 سالگى باشد.
درمان
امروزه هم براى دوره هاى افسردگى و هم براى مانیا درمان هاى اختصاصى وجود دارد، و مطالعات بیانگر تاثیر درمان پیشگیرى کننده مى باشد. تاکید درمان نیز به درمان داروئى و روان درمانى معطوف به خود بیمار است. ضمن اینکه درمان باید از تعداد و شدت عوامل استرس زاى زندگى بیمار بکاهد.
معمولاً این بیماران نیاز به بسترى دارند که البته خودشان مخالفت نموده و رضایت نمى دهند. از جمله داروهائیکه در درمان این بیماران بکار برده مى شود موارد زیر را مى توان نام برد :
کلونازپام، لورازپام، هالوپریدول، والپروئیت، کاربامازپین، و لیتیوم. این داروها با توجه به شدت بیمارى و اینکه در چه دوره و یا فازى از بیمارى مى باشند انتخاب مى گردند که باید حتماً توسط پزشک متخصص صورت گیرد زیرا ممکن است مصرف خود به خودى این داروها عوارض جانبى خطرناکى به همراه داشته باشد.

ارزش‌های دینی در بین جوانان افزایش یافته است

ارزش‌های دینی در بین جوانان افزایش یافته است 
یک استاد دانشگاه ضمن تأکید بر حفظ ارزش‌های دینی و اعتقادی در بین جوانان گفت: ارزش‌های الهی و دینی در میان جوانان نسبت به گذشته رشد زیادی یافته است.
در راستای ارزیابی وضعیت باورهای دینی در بین جوانان کشور، گفت‌وگویی را با حسن علی اکبری؛ یکی از اساتید دانشگاه امام حسین (ع) انجام داده‌ایم که متن این گفت‌وگو در ادامه آمده است.
● نظر شما در رابطه با این‌که عده‌ای معتقد هستند جوانان از ارزش‌های دینی فاصله گرفته‌اند، چیست؟
▪ علی‌اکبری: این موضوع را قبول ندارم، مطالعاتی که انجام شده چنین موضوعی را نشان نمی‌دهد به این دلیل که رویش‌ها خیلی بیشتر از ریزش‌ها بوده ‌است به عبارت دیگر ارزش‌های الهی و دینی نسبت به گذشته رشد افزون‌تری داشته است. ممکن است در گروه خاصی یا اقشار خاصی از جامعه به طور خاص ارزش‌های اسلامی در میانشان کمرنگ‌تر شده باشد یا شتاب لازم را نداشته باشد، اما این موضوع را نمی‌توان به کل جامعه تعمیم داد.
● چگونه می‌توان از وضعیت باورها و اعتقادات مذهبی در بین جوانان کشور مطلع شویم؟
▪ علی اکبری: در رابطه با جوانان چند ملاحظه وجود دارد اولاً مطالعات دقیق و کاملاً قابل اعتماد و بررسی‌های مطمئنی مورد نیاز است دوماً توجه به اقتضائات و واقعیت‌های فصل جوانی و نیازهای طبیعی که در این مقطع بسیار حساس و مهم از زندگی انسان‌ها وجود دارد و همین طور توجه به بسترهای موجود و شرایط فضاهایی که برای بروز واقعیات گرایشات جوانان هست، باید با در نظر گرفتن این موارد اظهار نظر کرد.
● با توجه به آموزش‌های دینی چگونه می‌شود که جوانان از مسائل اعتقادی دور می‌شوند؟
▪ علی اکبری: اگر کمی به برگزاری مراسم اعتکاف یا شرکت جوانان در اردوهای راهیان نور توجه کنیم، می‌بینیم که اگر شرایط و فضاهای لازم را فراهم کنیم جوانان متعهد و مؤمن حضور فعالی را از خود نشان می‌دهند، بنابراین در حالی که با ایجاد فضای مناسب برای جوانان، آن‌ها می‌توانند دوره نشاط و شادابی مفیدی را سپری کنند، اگر این ظرفیت‌ها را ایجاد نکنیم جوانی که فعال است رفتارهایی را از خود بروز می‌دهد که به دلیل بی‌دقتی به ریشه‌ها و لایه‌های زیرین رفتارهایشان، دچار کمرنگ شدن ارزش‌ها و باورهای دینی می‌شود. آزادی و عدم تدبیر و پیش بینی نکردن ساز و کارهای لازم برای شادابی جوانان باعث ارزیابی‌های این‌چنینی می‌شود.
● اگر ارزش‌های دینی و اعتقادی در جوانی کمرنگ شود، چه کسی مسئول است؟
▪ علی اکبری: باید عوامل را بررسی و پس از آن ریشه‌یابی کنیم. در کشور ما سهم برتر متعلق به خانواده‌ها است و هنوز در شکل‌گیری شخصیت جوانان تعیین‌کننده‌ترین عامل هستند؛ مدرسه و محیط‌های آموزشی و پرورشی نقش خاص خود را دارند. جامعه و فضاهای اجتماعی شکل گرفته در آن و در رأس مسائل اجتماعی، نظامات اجتماعی همچون نظام تعلیم و تربیت، تبلیغ و اطلاع رسانی و نظام اقتصادی که در حال حاضر در جوانانمان تأثیر گذار هم هست و مجموعه این عوامل هر کدام سهم خاصی را دارا هستند.با توجه به مطالعاتی که در گذشته انجام داده‌ام،‌ خانواده نقش کلیدی در تقویت ارزش‌ها و باورهای دینی در میان جوانان داشته است. به ویژه در شهرستان‌ها این نقش بیشتر است و پس از آن سهم رسانه‌های دیداری، شنیدارِی و نوشتاری داخلی نیز در این رابطه اهمیت دارد.
● علت این‌که نقش خانواده‌ها در شهرستان‌ها بیشتر است، چیست؟
▪ علی اکبری: در شهرستان‌ها به دلیل بافت خانواده‌ها، ارتباط با فرزندان بیشتر است و همین باعث می‌شود تا به نسبت شهرهای کلان حضور خانواده‌ها پررنگ دیده ‌شود. در کلان شهرهای کشورهای در حال توسعه خانواده نقش خود را از دست داده است و از فرزندانشان فاصله گرفته‌اند اما خوشبختانه این در مورد کشورمان صادق نیست و این سهم محفوظ مانده است.
● چگونه می‌توان برای توسعه ارزش‌ها در بین جوانان اقدام کرد؟
▪ علی اکبری: اگر قرار است ارزش‌های دینی و مذهبی بین جوانان توسعه و عمق داده شود، لازم است در برنامه‌ریزی‌های کلان کشور به طور جدی و واقعی‌تر به جوانان نگاه و برای آنها فعالیت کنیم. 

نقش فشار روحی بر مغز انسان

نقش فشار روحی بر مغز انسان
نیاز کودکان به مهر و محبت به اندازه کافی شناخته شده است، اما این شناخت که عشق و علاقه نه تنها در پختگی عاطفی نقش دارد بلکه ساختار مغز را نیز متاثر می کند، یافته جدیدی است به گزارش پایگاه اینترنتی مجله علمی روانکاوی آلمان، به هنگامیکه دانشمندان کودکان یتیم یک کشور اروپای شرقی را مورد مطالعه قرار دادند، در مغز آنها حفره سیاهی یافتند که طبیعتا باید Kortex orbitofrontale باشد. این همان بخش از مغز است که مسوولیت رشد و تحول در درک احساس و ساخت، عملکرد و هضم عواطف، تجربه زیبایی و لذت، لیاقت و هنر رفتار و برخورد عاقلانه با دیگران را برعهده دار پژوهش های علم اعصاب و تحقیقات بیوشیمی با کمک و کاربرد تکنیک پویشگری مغز و مطالعات برش های آن، ثابت کرده اند که سیستم اعصاب نه تنها به تحریکات عواطفی عکس العمل نشان می دهد، بلکه در اساس شکل می گیرد مغز یک نوزاد هنوز به خوبی شکل نگرفته و بدون ساختار است و برای رشد و تحول خود به تحریک نیاز دارد، نه تنها به تحریکات محسوس و شناختی در اشکال و انحاء گوناگون مثل بازیها، رنگها یا موزیک، بلکه به برخوردها و رفتارهای محبت آمیز نیز محتاج است لبخند، تماس چشمها و وجود یک غمخوار و پرستار سبب آرامش و آسودگی خاطر و همزمان نیز ترشح هورمونهایی در frontale Kortexpr می گردد یعنی در آن بخشی از مغز که در همان سالهای نخستین شکل می گیرد و در پختگی رشد و تحول رفتار اجتماعی سرنوشت ساز است.
هر چه روابط و تاثیرات متقابل مثبت بیشتری بوقوع بپیوندد، اتصالات و شبکه های بهتر و بیشتری در این بخش ایجاد می گردد بدین ترتیب، نظریه پیوند جان بوولبی که گهگاه مورد تردید قرار می گرفت بوسیله پژوهش های بیولوژیکی تایید شد نظریه بوولبی می گوید، رشد و تحول یک کودک از طریق تجربه پیوندها و دلبستگیهای دوران کودکی به نحو مثبت و یا به گونه ای منفی تحت تاثیر قرار می گیرد یکی از مطالعات انجام شده در دانشگاه ویسکونسین آمریکا نشان داد که نحوه و چگونگی عکس العمل یک فرد در مقابل فشارهای روحی در سنین کودکی تعیین می شود نوزادانی که با مادران تحت فشار روحی یا افسردگی بزرگ می شدند، بعدها بیشتر از حد متوسط آسیب پذیر بودند. اینها در مواقع سخت و پیچیده با ترشح شدید هورمونهای فشار عکس العمل نشان می دهند جالب توجه اینجا است که کودکانی که در سنین بالاتر مادران خویش را افسرده تجربه می کردند، از عکس العمل شدید مشابهی برخوردار نبودند بنابراین خاطرات بد اولیه نه تنها رفتار را نقش می دهد بلکه بر طبق علوم و شناختهای جدید، عکس العملهای الگویی فیزیولوژیکی مغز را که تعیین کننده چگونگی برخورد و رفتار ما با احساسات و دیگر اشخاص هستند، نیز تحت تاثیر قرار می دهند بر اساس اکتشافات جدید، این پرسش در ظاهر ساده که آیا باید نوزاد عاجز گریان را در بغل گرفت و آرام کرد، دیگر به استیل تربیتی مربوط نمی شود واقعیت غیر قابل بحث آن است که نوزادان خود قادر به از میان بردن فشارهای روحی و احساسی خویش نیستند، آنها به هنگام هیجان و برآشفتگی، قدرت تغییر خودآگاه و انحراف ذهن خویش را ندارند در این موقعیت هیپوتالاموس موادی را بعنوان علامت تولید می کند که باعث ترشح هورمن فشار کورتیزول می گردد در سالهای پس از دوران کودکی، مغز در مواقع سختی و فشار یا با تولید بیش از حد هورمون که نتیجه آن بروز ترس و افسردگی است و یا با تولید کمتر از حد لازم که نتیجه آن سردی عواطف و بروز خشونت است، عکس العمل نشان می دهد نتیجه گیری از این شناختهای جدید علمی تنها چنین می تواند باشد که نوزاد در سالهای اولیه زندگیش به فردی نیازمند است که برایش شناخته شده باشد، فردی که حال و احوال نوزاد را درک کند، فردی که به وی لبخند بزند و با محبت و مهربانی رفتار کند خانم سو گرهاردت متخصص روان درمانی تردید دارد که پرورش و تربیت نوزاد توسط افراد غریبه بتواند این کیفیت پرورشی را بوجود آورد.
وی می گوید: در کودکان کم سنی که توسط غریبه ها پرورش می یابند، احتمالا این کمبود تجربه که وجود و مفهوم خاصی برای دیگری داشته باشد، وجود دارد.
آنها می آموزند که باید در انتظار علاقه و توجه دیگران باقی بماند والدین نیز در سالهای نخستین نیاز به حمایت دیگران دارند، مثلا در صورت وجود مشکلات با کودک به کمکهای روان درمانی یا به موسسات اجتماعی و گروهها و همدردان مشترک احتیاج دارند تا به این وسیله بتوانند از تنهایی و ایزوله شدن خود جلوگیری نمایند