9 مرحله زندگی آقایان
شکسپیر
در نمایشنامه «آنطور که شما دوست دارید» در مورد هفت مرحله زندگی یک مرد
مینویسد؛ شاید به این خاطر که این جملات مشهور از زبان ژاک مالیخولیایی
بیان میشود، چندان خوشبینانه نیستند؛ او از «گریه و لب ورچیدن» دوران
نوزادی شروع میکند و ما را در مسیر سالمندی از دوران جوانی به «شکم
برآمده» میانسالی میرساند و به «کودکی دوباره» دوران پیری ختم میکند.
گرچه
این برداشت او از ماهیت انسان در این نمایشنامه فوقالعاده است اما اوضاع
در 400 سال گذشته تغییر بسیاری کرده و تکنولوژی ما را به جایگاه کاملا
جدیدی رسانده است. دستکم، عمرها طولانیتر و زندگیها مرفهتر از قبل شده
است اما هنوز فراز و نشیبهایی در زندگی وجود دارند و هر مرحله زندگی
قدرتها و ضعفهای مخصوص به خود را دارد. با وجودی که در هر مرحله از زندگی
چیزهای زیادی برای آموختن وجود دارد و درسهایی که در هر مرحله زندگی
گرفته میشود، برای همه مراحل آن کاربرد دارد اما این 9 مرحله عمر و
پیامهای خاص هر کدام ممکن است به بهتر زیستن مردان کمک کند.
10 سال اول زندگی:
مردان
واقعی احساسات دارند در ابتدای تاریخ نسل بشر، پسرها را تربیت میکردند
تا شکارچی شوند. در زمان شکسپیر نیز آنها را جنگجو بار میآوردند. جهان
تغییر کرده است و الگوی مردانه هنوز همان ابرقهرمان آرام و قدرتمند است.
مشکلی با این الگو وجود ندارد اما پسران باید در عین حال بیاموزند که وجود
احساساتشان را هم بپذیرند، به احساسات دیگران احترام بگذارند و علاوه بر
امور واقعی، با احساسات هم ارتباط برقرار کنند. ویلیام وردزورث در 1907
اظهار کرد: «کودک پدر مرد است.» پسرانی که میآموزند مردان از «زمین»
هستند نه از «مریخ»، به مردانی سالمتر و خوشحالتر بدل میشوند. پسران
چنانکه باید، پسر باقی خواهد ماند اما باید تعادل روانیشان را نیز برقرار
کنند و مهارت اجتماعی مورد نیاز در بزرگسالی را بیاموزند. پسران اطلاعات
بهداشتی را نمیخوانند اما پدران و پدربزرگهایشان این کار را میکنند و
آنها باید به عنوان الگوی مثبت برای آنها عمل کنند و به پسرانشان بیاموزند
که احساسات هم اهمیت دارد.
از 10 تا 20 سالگی:
مردان کمربند
ایمنی را میبندند کمربند ایمنی تنها نوک یک کوه یخ است، نمادی برای عقل
سلیم و احتیاط که اغلب پسران نوجوان به آن اهمیتی نمیدهند. چرا وضعیت در
این دوره سنی اینگونه است؟ آیا به تربیت یا به طبیعت، تستوسترون و کروموزم
Y مربوط است؟ هیچکس دقیقا نمیداند اما پاسخ درست احتمالا یک پاسخ یا این
یا آن نیست. روشن است که مردان خطر میکنند و رفتارهای خطرآفرین یا تهاجمی
به سلامت هم مردان و هم زنان آسیب میرساند؟ مردان در معرض خطر بسیار
بالاتر مرگ به علت جراحت، قتل،خودکشی و ایدز هستند و زنان در معرض خطر
بیشتر آسیب ناشی از خشونت خانگی قرار دارند. تصادفات یکی از علل مهم
مرگومیر بهخصوص در مردان زیر 44 سال است. احتیاطات سادهای مانند بستن
کمربند ایمنی در ماشینسواران و به سر گذاشتن کلاه ایمنی در دوچرخه سواران و
موتورسواران میتواند از این مرگ ومیرها بکاهد. اقدامات پیچیدهتر در این
مورد شامل جلوگیری از الکل، سیگار، داروهای روانگردان غیرمجاز، اسلحه و
بیبندوباری جنسی میشود. بهطور میانگین زنان آمریکا 2/5 میلیون سال بیشتر
از مردان عمر میکنند. مردان جوان باید عادات بهداشتی را بیاموزند که این
شکاف را از بین ببرد.
از 20 تا 30 سالگی:
هیچ مردی یک جزیره
متروک نیست این سخن را برای اولین بار جان دون، شاعر قرن هفدهم گفت اما به
نظر میرسد که در قرن بیست و یکم بسیاری از مردان واقعا به یک جزیره بدل
شدهاند. مردان به آسانی در چالشهای مربوط به پیشرفتن در شغلشان گرفتار
میشوند. کار مهم است اما مردان جوان نباید اجازه بدهند که این کار آنها را
از خانواده و دوستانشان جدا کند. در عوض، آنها باید اولویتها را تعیین
کنند و شروع به ساختن شبکههای اجتماعی کنند که میتواند در تمام طول
زندگی به آنها کمک کند. برای اغلب مردان، این امر به معنای آن است که
خانواده را در رده اول قرار دهند. جوانی همچنین دوران خوبی برای شروع وقت
گذاشتن برای سرگرمیها و فعالیتهای تفریحی است که میتواند استرس را کاهش
دهد و تعادل و خوشی را به زندگی شما بیاورد.
از 30 تا 40 سالگی:
چاقی
اتفاق نمیافتدتجمع چربی در بدن از همان ابتدای زندگی شروع میشود اما در
میانسالی است که یک فرد متوسط همانطور که شکسپیر پیشبینی کرده بود، شکم
میآورد. چاقی و اضافه وزن اکنون به مشکلی شایع از جمله در مردان بدل شده
است. جدا از مشکل زیبایی، چاقی یک مشکل بهداشتی عمده است. زیادی چربی در
بدن خطر بیماری قلبی، فشار خون بالا، سکته مغزی، دیابت، آرتریت و سرطان را
میافزاید. مردان واقعی سبزی، میوه، غلات سبوسدار و ماهی میخورند. آنها
میتوانند مقداری گوشت و سیبزمینی هم بخورند اما هر چه کمتر بهتر. مهم
کاهش کالریهای دریافتی است، نه لزوما کاهش مصرف مواد کربوهیدراتی مانند
سیبزمینی یا برنج. ورزش نیز اهمیت دارد. مجبور نیستید که برای کنترل
وزنتان دوی ماراتون انجام دهید، کافی است دست کم برای 30 دقیقه در روز
پیادهروی کنید. سایر اشکال ورزش متوسط نیز به همین اندازه موثرند، مادامی
که بهطور مرتب آنها را انجام دهید. ورزش نکردن و چاقی مسوول بسیاری از
مرگهای قابل پیشگیری هستند. برای آنکه داشتن یک رژیم غذایی سالم و برنامه
ورزشی لازم نیست تا 40 سالگیتان منتظر بمانید و نباید آن را در دهه 40
زندگیتان متوقف کنید اما برای بسیاری از افراد بزرگ شدن شکم در میانسالی
مانند یک هشدار است که پیش از آنکه دیر شود، باید به آن توجه کنند.
از 40 تا 50 سالگی:
مردان
واقعی دکتر دارند این پیام دیگری است که مردان باید هر چه زودتر بشنوند
اما در 50 سالگی وضعیتی فوری پیدا میکند. در 50 سالگی شما نیاز خواهید
داشت که با دکترتان درباره چگونگی انجام آزمایشهایی برای تشخیص زودرس
سرطان روده بزرگ و نیز بیماریابی زودرس سرطان پروستات که مسالهای
بحثبرانگیزتر است، به مشورت بپردازید. اگر فشار خون بالا ندارید، کلسترول
و قند خونتان در فواصل منظم اندازهگیری شده است و طبیعی بوده است، در
این دهه زندگی هم باید به این کار ادامه دهید. همین قضیه در مورد
چشمهایتان نیز صدق میکند. آزمایشهای غربالگری (آزمایشهای بیماریابی
زودرس) و عادات سالم بهداشتی ضروری هستند اما مردان همچنین باید به
بدنهایشان گوش دهند و هر ناهماهنگی را که متوجه آن میشوند، به
دکترهایشان گزارش دهند اما اغلب مردان این کار را نمیکنند: یک نظرخواهی
عمده به وسیله «بنیاد مشترکالمنافع» نشان داد که 25 درصد مردان گفتهاند
که در مورد نگرانیهای بهداشتیشان تا زمانی که ممکن باشد در انتظار
میمانند پیش از آنکه کمک درخواست کنند؛ تنها 18 درصد مردان گفتند که در
کوتاهترین زمان ممکن به دنبال مراقبت پزشکی میروند.
از 50 تا 60 سالگی:
افقهایتان
را بگشایید بچهها بزرگ شدهاند، حقوق فرد در حال افزایش یافتن است، بازی
با توپ در محله حالا به خاطرهای دور بدل شده است. آیا زمان کم کردن سرعت و
راحت گرفتن چیزها فرا رسیده است؟نه، اگر بخواهید سلامت بمانید. برای
مردانی که به راس کسب و کار، دانشگاه یا دولت رسیدهاند، دهه هفتم زندگی
اغلب دهه گذر حرفهای است. و مانند اغلب تغییرات، این کار ممکن است مشکل
باشد، به خصوص در ابتدای آن اما رد کردن چوب راهنما به معنای انداختن آن
نیست. مردانی که به راس حرفهشان رسیدهاند و آن را دوست دارند، باید
خودشان را درگیر آن نگهدارند، با این هدف دوره گذار محترمانهای را طی
کنند و در حالیکه قدرت را به دیگران وا میگذارند، نفوذشان را حفظ کنند
(یا گسترش بخشند). مردانی که بلافاصله بازنشسته میشوند نیز با دوران گذار
مهمی روبهرو هستند. موفقیت به فعال، درگیر و علاقهمند ماندن بستگی دارد.
درست است که شما نمیتوانید کارهایی مانند دهههای قبلی عمرتان انجام دهید
اما هنوز کارهای زیادی برای انجام دادن وجود دارد. در حقیقت شما میتوانید
از این زمان و انعطافپذیری که به دست آوردهاید استفاده کنید تا افقهای
خود را گسترش دهید. مسافرت کردن به معنای تحتاللفظی کلمه این کار را انجام
میدهد اما با ورزشها، دورهها و سرگرمیهای جدید میتوان این کار را
نزدیک خانه هم انجام داد. به جای جمع کردن خیمهتان، آن را در جایی جدید
برپا کنید.
از 60 تا 70 سالگی:
از آن استفاده کنید؛ وگرنه آن
را از دست میدهید بقراط گفته است: «آنچه مورد استفاده قرار میگیرد، رشد
میکند و آنچه از آن استفاده نمیشود، به هدر میرود.» او این جمله را دو
هزار سال پیش از شکسپیر نوشت اما حرف او برای امروز هم صدق میکند- و هم
برای ذهن و هم برای بدن درست است. پزشکی مدرن پیشرفتهای بسیاری کرده است
اما در این مورد، پژوهشها در انتهای قرن بیستم و ابتدای قرن بیست و یکم،
خرد اعصار را ثابت میکند. خطیب رومی سیسرو گفته است: «مردان سالمند توان
ذهنیشان را حفظ میکنند، به شرطی که علاقه و کاربرد آن را حفظ کنند.» او
حق داشت. چهار بررسی در قرن بیست و یکم که 3884 آمریکایی سالمند را مورد
ارزیابی قرار دادهاند، توافق دارند که شهروندان سالمندی که به فعالیتهای
ذهنی پرتلاش مشغول هستند، نسبت به آنهایی که ذهنشان را به کار
نمیاندازند،تا 38 درصد با احتمال کمتری دچار بیماری آلزایمر و سایر اشکال
زوال عقل میشوند اما چگونه میتوان به تقویت مغز پرداخت؟ هر فعالیت
تحریککننده ذهنی میتواند کمک کننده باشد. کتاب بخوانید، در سخنرانیهای
حضور یابید، جدول حل کنید، شطرنج بازی کنید یا از کامپیوتر استفاده کنید.
همچنین سعی کنید کاری را انجام دهید که به مهارت دستی هم نیاز داشته باشد،
مانند طراحی کردن، ساختن سرامیک یا مانند آن. کاری را انجام دهید که
علاقهتان را به خود جلب کند، برانگیزاننده و بالاتر از همه جدید باشد.
ورزشهای جسمی هم به شما کمک خواهد کرد که از سلامت بدنتان محافظت کنید،
همانطور که ورزشهای ذهنی به حفاظت از ذهن شما کمک میکند. شما در دهه
هفتاد زندگی کندتر از دهه 40 راه میروید اما پیادهروی همچنان به حفاظت
شما از بیماری قلبی، سکته مغزی، دیابت، چاقی، پوکی استخوان و سرطان روده
بزرگ کمک میکند. در این صورت هنگامی که دکترهایتان فشار خون، قند خون و
کلسترولتان را اندازه میگیرند، آنها همان شمارههایی را میبینند که
معمولا در مردان جوانتر میبینند. ورزش جسمی همچنین به حفاظت از ذهن شما
کمک میکند. شش بررسی روی حدود 36 هزار فرد بالای 65 سال نشان داد که ورزش
منظم با 34 تا 50 درصد کاهش خطر ایجاد نقصان حافظه همراه است. اگر مسافرت و
جهانگردی برای شصتسالهها اغواکننده است، برای هفتاد سالهها یک هنجار
است. برای جوان ماندن، بدن تان را در حال حرکت و ذهنتان را مشغول و در
حال چالش نگه دارید. این کار ساعت عمر را متوقف نمیکند اما تیک تاک آن را
کند خواهد کرد.
از 70 تا 80 سالگی:
نعمتهایی را که بهتان
داده شده، بشمارید زمان به پیش میرود و در این زمان حتی سالمترین ما کاهش
تواناییهای جسمی و ذهنی را تجربه خواهد کرد. با عادات خوب بهداشتی،
مراقبت پزشکی خوب، ژنهای خوب و بخت خوب، این زوال تدریجی خواهد بود اما
بالاخره رخ خواهد داد. با اینکه مهم است برای سالم و فعال ماندن به انجام
کارهایی بپردازید اما همچنین مهم است که محدویتهای خود را درک کنید،
بپذیرید و خودتان را با آنها سازگار کنید اما این حرف به معنای آن نیست که
در مورد چیزهایی که از دست دادهاید، تاسف بخورید، به جای آن بر همه چیزهای
خوبی که گذشته متمرکز شوید و به دنبال چیزهای خوب حال حاضر و آینده تان
باشید. گفتار عالم الهیات، رینهولد نیبور، شاید بهتر از هر جملهای این
مساله را بیان کرده باشد. در طول زندگی، بهخصوص در سالهای پختگی، مردان
باید تلاش کنند تا به قول او «با آرامش چیزهایی را که نمیتوان تغییر داد
بپذیرند، با شجاعت چیزهایی را که باید تغییر داد، تغییر دهند و خرد تمایز
قایل شدن میان این دو گروه چیزها را داشته باشند.»
از 80 تا 90 سالگی:
فرزانگی
خودتان را در اختیار دیگران بگذاریدبسیاری از جوامع منزلت خاصی برای
سالمندانترین شهروندانشان قایل هستند. سالمندترین افراد مردان خردمندی
هستند، گنجینههای تجربه و تاریخ که به زندگی معنا و دورنما میبخشند.
متاسفانه در بسیاری از کشورهای پیشرفته این احترام به سالمندان از دست رفته
است اما اگر خوشاقبال باشید که به این سن برسید و از همه خردمندتر شوید،
راههایی را بیابید که بصیرتهای خود را با نسلهای جوانتر درمیان
بگذارید. بیان کردن تاریخ شفاهی زندگیتان به یک نوه یا نتیجه، یک مثال از
راههایی است که شما میتوانید میراثی از خود به جای بگذارید که زنجیره
زندگی را استحکام بخشد. اگر با وضع بدنی خوبی به دهه 90 زندگی رسیدهاید،
خرد و تجربه شما احتمالا شامل هشت پیامی که ما به مردن جوانتر ارایه
کردیم، هم هست. گرچه ناممکن است این پیامها را در یک پیام خلاصه کرد اما
شاید گفته گزیدهگوی آمریکایی، ماسون کولی در سال 1922 منصفانه باشد: «راه
رفتن را متوقف نکنید.»