اختلالات اضطرابی چیست؟
اضطراب اصطلاحی برای بیان احساسات عادی است که مردم هنگام مواجهه شدن با ترس، خطر، یا تحت فشار ها آنرا به کار می برند.افرادی که دچار اضطراب هستند لزوما آشفته، ناراحت، عصبی و هیجان زده می شوند.
مضطرب بودن می تواند به دلیل تجربیات زندگی مثل: از دست دادن شغل، شکست در ارتباطات، بیماری های خطرناک، حوادث جدی، و از دست دادن عزیزان به وجود آید .مضطرب بودن در این مواقع درست است و معمولا ما برای مدت کوتاهی احساس اضطراب می کنیم.
از آنجاییکه مضطرب بودن بعضا عمومیت میداشته باشد لهیذا درک و دانستن تفاوت موجود بین احساس اضطراب صحیح مرتبط با شرایط و علایم و عوارض اختلال اضطرابی بسیار مهم است.
اختلالات اضطرابی تنها یکمریضی نیست، بلکه گروهی از بیماری های می باشد که مشخصه ی همه ی آن ها احساس مداوم اضطراب زیاد، ناراحتی بیش از حد وتند مزاجی می باشد.
معمولا زمانی می توان تشخیص داد که فردی مبتلا به اختلالات اضطرابی است که این اختلالات در فرد به حد نهایت رسیده ، با کارهای روزمره ی وی تداخل پیدا کرده و مانع وی از انجام وظایف روزانه اش گردد.
اختلالات اضطرابی رایج ترین شکل بیماری دماغی می باشد، و در هر زمان یک نفر از هربیست نفر تحت تاثیر این بیماری است . این تکلیف اغلب در دوران نوجوانی(بلوغ) شروع می شود، ولی در بعضی مواقع این بیماری در دوران کودکی و یا میانسالی نیز آغاز می گردد. زنان بیش تر از مردان به اختلالات اضطرابی مبتلا می گردند.
اختلالات اضطرابی به طور ناگهانی و بدون هیچ دلیل مشخصی بروز می نمایند. این اختلالات معمولا با احساسات فیزیکی مفرط(بیش از حد)مثل؛ تنگی نفس و تپش قلب همراه است. سایر نشانه ها ی این تکلیف عبارتند از: عرق کردن، لرزش و احساس خفگی، حالت تهوع، دل آشوبی، سرگیجه، سوزن سوزن شدن، از دست دادن تعادل و در انتظار اتفاق بدی بودن.
اختلالات اضطرابی بر روی نحوه تفکر، احساسات، و روش های فردی تاثیر می گذارد اگر این تکلیف تداوی نگردد ممکن است منجر به پریشانی قابل توجه و اختلال در زندگی فرد شود. خوشبختانه، تداوی ا ضطراب معمولا موفقیت آمیز است.
نمونه های اصلی اختلال اضطرابی چیست؟
نمونه های مختلفی از اختلالات اضطرابی وجود دارد:
اختلال اضطرابی کلی تعمیم یافته
مشخصه ی اختلال اضطرابی کلی تعمیم یافته عبارتست از نگرانی بیش از حد، غیر قابل کنترل و غیر واقعی در مورد وقایع و اتفاقات روزانه مثل: سلامت خانواده، دوستان، مسایل مالی و یا شغل.
افراد مبتلا به این نوع اختلال به طور مداوم و غیر منطقی در مورد راه های صدمه رساندن به خود و یا عزیزان خود فکر می کنند، و این نگرانی با احساس بیم و هراس مداوم همراه است.
(agoraphobia) اختلال هراس توام یا بدون ترس از نواحی باز و اماکن عمومی
افرادی که از این اختلال به عذاب می باشند معمولا حملات هراس بسیار شدید را در شرایطی که برای اغلب مردم ترسناک نمی باشد،خوفناک می بندارند. این حمله ها با عوارض فیزیکی ناخوشایندی مثل اضطراب و یا احساساتی شبیه حمله قلبی همراه هستند. هم چنین ترس از "دیوانگی"، یا حمله قلبی منجر به مرگ و یا از دست دادن کنترل کلی نیز می شود.
این هراس ها سبب می شود که بعضی از مردم نوعی از ترس مرضی از نواحی باز و اماکن عمومی را که به میزان زیادی با زندگی روزمره یک اختلال خاص و مشخص نمی (agoraphobia) ی آن ها تداخل می کند، در دل راه دهند. ترس مرضی از نواحی باز و اماکن عمومی باشد، بلکه جزیی ازاختلالات اضطرابی می باشد که مشخصه ها ی آن ترس از مکان ها و شرایطی می باشد که ممکن فراراز آن ها دشواباشد و یا ترس از عدم وجود کمک در زمانی که نیاز به کمک است.
افرادی که مبتلا به ترس مرضی از نواحی باز و عمومی هستند بیشتر اوقات ترس و هراس را در یک سلسله از مکان ها و موقعیت های کلیشه ای مثل سوپرمارکت ها، فروشگاه های بزرگ، همه نوع مکان های شلوغ، مکان های محدود و سر بسته، وسایل حمل و نقل عمومی،لفت ها و بزرگراه ها را در دل می بروراند.
افرادی که مبتلا به ترس مرضی از نواحی باز و اماکن عمومی هستند ممکن است از همراهی با افراد مورد اطمینان مثل همسر، دوست، حیوان خانگی و یا اشیای مورد اطمینان مثل دارویی که با خود حمل می کنند، احساس آرامش نمایند.
هراس های خاص
به ترس های بیش از حد در مورد اشیا و یا موقعیت های خاصی که با (phobia) هر فردی یک سلسله ترس های غیرمنطقی دارد، اما هراس زندگی شخصی فرد تداخل پیدا می کند، اطلاق می گردد. ممکن است که این موارد شامل ترس از ارتفاع، آب، سگ، مکان های سربسته، مار و عنکبوت باشد.
افرادی آه با یک هراس و واهمه مشخص(phobia) میداشته باشند در زمان عدم حضور عامل دلهره آمیز، آرامش دارند. اگرچه، درزما نی که با عامل و یا موقعیت ایجاد کننده ی ترس روبه رو می گردند، دچار اضطراب بیش از حد شده و از حمله های سرسام کننده رنج می برند.
افرادی که تحت تاثیر این گونه هراس ها قراردارند جهت دوری مواجه شدن با موقعیت های که آنان را مجبور به رویا رویی با موقعیت دلهره آور و یا شی ترسناک می سازد، دست به هر کاری می زنند. .
هراس از اجتماع
هراس از اجتماع یک ترس بسیار شدید و مداوم از موقعیت های اجتماعی واجرا‘یوی می باشد. افرادی که مبتلا به این مشکل می باشند از اینکه توسط مردم مورد بررسی قرار بگیرند و به طرز منفی روی آنان قضاوت شود، می ترسند.هراس از اجتماع به طور موثری با زندگی فردی تداخل پیدا می کند، چون این افراد باید از رو یا رویی با موقعیت های اجتماعی بگریزند و یا اضطراب و دلهره ی بیش از حد آن ها را تحمل نمایند. آنها ممکن است توانایی انجام کارهای که از دست شان بر می آیدىر مقابل دیگران
به شکل محدود ترداشته باشد، مثل:
خوردن، حرف زدن، آشامیدن و یا نوشتن ، و یا از تماس با دیگران اجتناب نمایند.
روان رنجوری وسواسی فکری- عملی
این اختلال اضطرابی که با افکار ناخواسته ی مداوم همراه می باشد، منجر به عملکرد تشریفاتی و دقیق در جهت کوشش برای کنترل و یا دور ساختن تفکرات مداوم می گردد.
این تشریفات و آداب معمولا باعث اتلاف وقت شده و به میزان بیش از حد با زندگی روزانه فرد تداخل پیدا می کند. به عنوان مثال مردم ممکن است که به طور مداوم دست خود را بشویند، چندین بار دروازه را جهت قفل بودن و یا اجاق گاز را جهت خاموش بودن بررسی نمایند و یا اینکه از یک سلسله طرزالعمل هاو مقررات خشک پیروی نمایند.
افرادی که مبتلا به روان رنجوری وسواسی فکری- عملی می باشند، اغلب دچار احساس شرمساری مزمن هستند و این آداب و رفتار خود را از دیگران و سایر اعضای خانواده پنهان می کنند.
اختلال فشار های روانی از یک سانحه (PTSD)
افرادی که شاهد حوادث ناگوار عمده مثل: جنگ،شکنجه، تصادف رانندگی، آتش سوزی، خشونت های شخصی بوده اند، ممکن است حتی بعد از پایان و اتمام حادثه احساس ترس و وحشت داشته باشند. ولی لزوما تمامی افرادی که حوادث ناگواری را در زندگی خوددیده اند دجار اختلال های روانی پس از سانحه (PTSD)نخواهندشد.
افرادی که دچار اختلال فشار های روانی پس از سانحه
افرادی که دچار اختلال فشار های روانی پس از سانحه (PTSD) هستند به طور مداوم و مکرر حوادث ناگواری را که برای آن ها اتفاق افتاده از طریق یاد آوری ناخودآگاه و اندوهناک مثل کابوس ها و یاد آوری دوباره ی آن ها زنده نگه می دارند. یاد آوری دوباره خاطرات اغلب از طریق مسایل کم اهمیتی که با تجربیات ما مرتبط می باشند به یاد فرد می آیند و منجر به سعی و تلاش فرد در دوری و اجتناب از آن ها می شود یکی از مشخصه های اختلال فشار های روانی پس از سانحه(PTSD) احساس رخوت و کرختی می باشد..
بروزهمزمان مشکلات صحت دماغی:
افرادی که به یک نوع اختلال اضطرابی مبتلا هستند، بیش تر از سایرین در معرض ابتلا به تشوشات عصبی افسردگی می باشند.
استفاده از مشروبات الکلی و سایر مواد مخدر مضرهمزمان با اضطراب رخ می دهد. و این مورد تداوی را پیچیده تر می سازد، و کنترل موثر در استفاده از مشروبات الکلی و سایر مواد مخدر مهم است.
چه عواملی سبب بروز اختلالات اضطرابی می گردد؟
عوامل زیاد مرتبط به هم موجود اند که با اختلالات اضطرابی وابستگی دارند. دلایل هر نوع اختلال خاص متفاوت بوده همیشه تشخیص دلیل و علت تکلیف در هر مورد کار آسانی نمی باشد.
عوامل ژنتیکی(ارثی(
این نکته به خوبی اثبات شده است که تمایل ابتلا به تکلیف اختلالات اضطرابی در بین افراد یک خانواده ارثی می باشد. این مورد
مشابه با با استعداد و آمادکی فرد در ابتلا به سایر بیماری ها مثل تکلیف (دیابت) و امراض قلبی می باشد. هم چنین افراد ممکن است که بعضیاز واکنش های اضطرابی را از والدین و یا سایر اعضای خانوادهُ خود فرا گیرند..
خلق و خو )فطرت(
افرادی که دارای خلق و خوی خاص می باشند، به آسانی تحریک و یا غمگین می شوند، بسیار حساس و زودرنج هستند، بیش تر از سایرین در معرض ابتلا به اختلالات اضطرابی می باشند.
افرادی که در دوران کودکی مورد امر و نهی قرار گرفته، و یا خجالتی بوده اند بیش تر از سایرین در معرض ابتلا به اختلالات اضطرابی خاص مثل هراس از اجتماع قرار دارند.
واکنش های آموخته شده
ممکن است که بعضی از مردم حین مواجهه شدن با موقعیت ها، افراد، و یا اشیا یی که سبب ایجاد ناراحتی و یا احساس اضطراب می شود، واکنش هایی مضطربانه را از خود نشان دهند. این عکس العمل ها ممکن است در هنگام رویا رویی و فکر کردن در مورد آن موقعیت، فرد، و یا شی نیز فعال گردد.
فشار روانی (استرس)
تجربیات استرس آور زندگی معمولا با پیشرفت و مبتلا شدن به بعضی از اختلالات روانی، خصوصا اختلال استرس، پس از سانحه
(PTSD) همراه می باشد.
چه روش های تداوی در دسترس است؟
اختلالات اضطرابی را می توان به طور موثری تداوی نمود. اگر چه هر نوع اختلال خاص دارای مشخصه های خاص خود است ولی بیش تر آن ها به روان درمانی و یا دارو جواب می دهند.
اغلب ، تداوی های دوگانه یعنی استفاده همزمان از دارو و روان در مانی نتایج بهتری در مدت طولانی داده است
روش های تداوی موثر در درمان اختلالات اضطرابی به شرح زیر است.
هدف تغییر طرح های تفکری، کرداری و اعتقادی است که ممکن است . (CBT) • روان درمانی، مثل:درمان کردار شناخته شده مریض سبب تحریک و وخیم تر شدن اضطراب گردد. این تداوی ممکن است با درگیر ساختن تدریجی فرد با موقعیتی که سبب بدتر شدن اضطرابش می شود، همراه باشد.
تنظیم اضطراب و روش های آرامش هیجان:
• قرص های ضد تشوشات عصبی( افسردگی) نقش مهمی را در تداوی بعضی از انواع اختلالات اضطرابی و هم جنین تداوی تشویشان عصبی(افسردگی) ناشی از این اختلالات اضطرابی ایفا می کند.
مشخص بر روی سیستم های فرستنده های عصبی موجود در مغز اثر می گذارند، مفید بعضی مواقع دارو های ضد افسردگی که به طور هستند. داروها اختلالات اضطرابی را تداوی نمی کنند ولی داروهاقادرند که بعضی از عوارض این تکلیف را تا زمانی که شخص روان درمانی خود را شروع می کند، تحت کنترل در آورد.
اغلب اعضای خانواده و دوستان فردی که دارای اختلالات اضطرابی می باشند، دچارپریشانی و اندوه می گردند. حمایت و آموزش همراه با درک و شناخت اجتماعی بهتر بخش مهمی از تداوی را شامل می شود.
ایمان و اضطراب
«... من که همواره از والدین و نزدیکان، محبّت و دل سوزی و خوبی دیده بودم، یکباره خود را باختم. مشکلات، چنان برایم بزرگ می نمود که فکر می کردم بدبخت ترین آدم دنیا هستم. هیچ گره ای را نمی توانستم باز کنم و هر روز، فکر می کردم گره محکم تری بر شرایط سخت زندگی ام زده شده است. ناتوان و درمانده شده بودم. خسی شده بودم که باد حوادث و مشکلات، مرا به این سو و آن سو می کشاند. زندگی برایم پوچ و بی معنا شده بود. هیچ چیز، دیگر برایم مهم نبود. از نماز و خدا و معنویت، به کلی فاصله گرفته بودم. سیر سقوطم تا بدان جا ادامه یافت که به طور کلی، شخصیت واقعی خود را از یاد بردم و به موجودی عصبی، بی قرار، نگران و مضطرب، تبدیل شدم. نگرانی، مرا کاملاً در هم شکسته بود. هر لحظه، احساس می کردم اتفاق ناگواری برایم رخ می دهد. خدا می داند چه قدر از این حالت ها رنج می بردم و عذاب می کشیدم. دنیایم روز به روز، تاریک تر و کاخ آرزوهایم داشت روی سرم خراب می شد. مانند تماشاگری بر لب ساحل، شاهد غرق شدن شخصیت واقعی خود و تمامی آرزوها و عقایدم بودم. وقتی همه چیز در تاریک ترین و بدترین وضع بود و به نظر نمی آمد که چیزی بتواند از این اضطراب و نگرانی نجاتم دهد، یکی از دوستانم که اهل نماز و مسجد بود، کاری برایم کرد و راهی را به من نشان داد که برای همیشه از او ممنون و سپاسگزارم. او مرا به نماز و مسجد دعوت کرد و...».
اضطراب و نگرانی، چرا؟
روند گذشته، حال و آینده بشر نشان می دهد که اضطراب و نگرانی همواره در زندگی بشر بوده و هست ؛ اما آنچه تازگی دارد این است که در دهه های اخیر، اضطراب، گسترش وسیعی پیدا کرده و محققان، معتقدند که علت اصلی آن، پیچیدگی های جاری تمدن، سرعت تغییرات و بی توجهی نسبت به مذهب و ارزش های خانوادگی افراد و اجتماع است. مارکس و لیدر، در مورد اضطراب، تحقیقات زیادی انجام داده اند و به این نتیجه رسیده اند که تقریبا سه درصد از جامعه مورد پژوهش آنان (قابل تعمیم به دیگر جوامع)، به حالت اضطراب دچار هستند. پژوهش دیگری نشان داده است که درصد حالت های اضطرابی در افراد، بیشتر از اختلال های هراس و وسواس فکری و عملی است. که وارد و کوپر نیز گزارش نموده اند که 27 درصد بیمارانی که با علائم روانی به پزشکان عمومی خود مراجعه می کنند، دچار حالت اضطراب هستند.(1)
توجّه به این تحقیقات و آمارهای تکان دهنده و نامه ها و پرونده های جوانان و نوجوانان در مراکز مشاوره و... این پرسش را در ذهن انسان به وجود می آورد که: چگونه می توان با معضل اضطراب، مبارزه کرد و نقش دین در این زمینه چیست؟
تعریف و نشانه های اضطراب
منظور از اضطراب، هیجان ناخوشایندی است که با اصطلاحاتی مانند «نگرانی»، «دلشوره»، «وحشت» و «ترس» بیان می شود و همه ما در زندگی خود، مواردی از آنها را تجربه کرده ایم ؛ لذا تصوّر کم و بیش مشترکی از آن داریم. اضطراب با بروز نگرانی و این که اتفاق ناگواری در آینده به وقوع خواهد پیوست، همراه است و موجب تغییراتی در کارکرد بدن نیز می شود، مانند: تپش قلب، خشکی دهان، رنگ پریدگی، لرزش اعضای بدن، تاری دید، سردرد و تنگی قفسه سینه.
اضطراب مطلوب و اضطراب بیمارگونه
مقداری از اضطراب برای هر کسی در زندگی، لازم است ؛ زیرا ما همیشه به هشیاری، برانگیختگی و مقاومت جسمانی نیاز داریم. به تعبیر برخی، اگر اضطراب نبود ما پُشت میزهایمان به خواب می رفتیم.(2) اضطراب است که ما را وامی دارد تا برای امتحان آماده شویم، برای معاینات پزشکی و درمان به پزشک مراجعه نماییم، در یک جاده لغزنده، با احتیاط رانندگی کنیم و... . این مقدار اضطراب، کاملاً طبیعی و مطلوب است؛ اما اگر اضطراب از این حدّ، فراتر رود، به گونه ای که شدّت آن با محرک یا پدیده برانگیزنده، تناسب نداشته و غیر منطقی باشد، در این صورت، اضطراب، جنبه بیمارگونه پیدا می کند.
علت اصلی اضطراب و نگرانی چیست؟
روان شناسان درباره اضطراب، تحقیقات زیادی انجام داده اند و دیدگاه های متفاوتی ارائه نموده اند. اما یکی از آنها در این زمینه، نظریه «شناختی» است. البرت الیس، بیشترین تحقیقات را در این مورد انجام داده و نظریه منطقی ـ هیجانی او امروزه شهرت جهانی یافته است. او معتقد است که اضطراب و افسردگی، از افکار، احساسات و باورهای نادرست انسان در مورد وقایع و رویدادهای مختلف زندگی ناشی می شود. پیام او به انسان های خسته و مضطربِ عصر تکنولوژی (فناوری) این است که: اگر می خواهید به جنگ نارحتی بروید و با اضطرابْ مبارزه کنید، از این پس، عاقلانه تر فکر نمایید. به واقعیت بچسبید. فرضیه هایتان را در مورد خودتان، دیگران و دنیا وارسی کنید.(3)
آیا می توان اضطراب را به صِفر کاهش داد؟
روان شناسان معتقدند که انسان نمی تواند ناراحتی و اضطراب را به طور کامل از زندگی خود حذف کند. نهایت کاری که می تواند انجام دهد این است که اضطراب و نگرانی را به حدّاقل برساند. اما داعیه دین، این است که اضطراب و نگرانی را به طور کامل از زندگی انسان حذف کند. برخی روان شناسان این کارکرد دین را پذیرفته اند. آنها می نویسند: علم و دانش روان شناسی اگرچه نمی تواند چنین راه کاری را در اختیار انسان قرار دهد، اما دین و مذهب می تواند آرامش و سعادت کامل را در زندگی انسان به ارمغان آورد.
آیا راه کارهای علمی به تنهایی در درمان اضطراب، کافی است؟
پاسخ این سؤال، بستگی به این دارد که ما از اضطراب چه تصوّری داریم. اگر اضطراب های انسان را به «اضطراب امتحان»، «اضطراب اجتماعی» و امثال آن خلاصه کنیم، در این صورت، علم می تواند مهارت هایی را در اختیار انسان قرار دهد تا انسان در صحنه های اجتماعی بهتر ظاهر شود؛ امّا واقعیت این است که اضطراب های انسان به این موارد، خلاصه نمی شود. بخش عمده ای از اضطراب های انسان، مربوط به بحران معنویت، پوچ انگاری و بی معنا دانستن زندگی و در یک کلام: «فقدان یک جهان بینی سالم و قابل قبول» است. اگر اضطراب را در این گستره در نظر بگیریم، علم، نه تنها راه کار مناسبی برای آن ندارد، بلکه خود، یکی از عوامل اصلی ایجاد اضطراب و بحران معنویت در جوامع انسانی است. بنا بر این، «علم» و «دین» از دو زاویه متفاوت به پدیده اضطراب، نگریسته اند. نگاه دین به پدیده اضطراب، نگاه ارزشی است، یا به تعبیر دیگر، در متون دینی از آن دسته اضطراب هایی سخن به میان آمده است که از گناه، نگاه بدبینانه و منفی درباره جهان و انسان، غفلت از یاد خدا و دوری از معنویت ناشی می شود و در واقع، یک بیماری اخلاقی ـ روانی است.
علم، به هیچ وجه نمی تواند جهان بینی برای انسان اعطا کند و اضطرابی را که از گناه و فساد اخلاقی به وجود آمده است درمان نماید. همان گونه که دین نیز دغدغه درمان اضطراب امتحان و امثال آن را ندارد. نتیجه آن که، کاربرد علم و دانشِ روان شناسی و روان پزشکی در درمان اضطراب، بسیار محدود و سطحی است. علم، فقط بخشی از اضطراب ها و نگرانی ها را می تواند مهار کند؛ اما بخش دیگر آن، جُز از طریق دین و عمل نمودن به آموزه ها و دستورهای مذهبی، امکان پذیر نیست.
اضطراب و افسردگی در افراد غیرمذهبی
تصویری که ما از دنیا و خودمان داریم تا حدّ زیادی در ابتلا یا مصونیت از اضطراب، نقش دارد. اگر دنیا را پوچ و بی هدف بدانیم و معتقد باشیم که انسان، همین طوری به دنیا آمده و روزی خواهد مُرد، در این صورت، نمی توانیم تصویر درستی از زندگی و جهان داشته باشیم. افرادی که تصورشان از جهان این است، وقتی در موقعیت های سخت و دشوار زندگی قرار می گیرند، به شدّت، خود را درمانده و ناتوان احساس می کنند و چشم امید به هیچ نیرویی ندارند که بتواند آنها را یاری رساند.
تحقیقات تجربی نیز نشان داده است که میزان اضطراب و افسردگی در افراد غیر مذهبی به مراتب، بیشتر از افراد مذهبی است.(4) همچنین افرادی که از نظر مذهبی، ضعیف تر هستند و ایمان سطحی دارند، نسبت به افرادی که از ایمان قوی تری برخوردارند، بیشتر در معرض اختلالات روانی و اضطراب و افسردگی اند. با توجّه به نتایج تحقیقات انجام شده در سال 1989م، سازمان جهانی بهداشت، رسما اعلام نمود که باید از توانمندی ها و پتانسیل باورهای دینی و اعتقادی افراد در پیشگیری و درمان اضطراب و ارتقای سلامت روانی آنان بهره گیری شود.(5)
مذهب و درمان اضطراب
به طور کلی، اضطراب، محصول احساس ناتوانی و ضعف، احساس پوچی و بی معنا دانستن زندگی، عدم دریافت حمایت از سوی دیگران، درماندگی در برابر موقعیت های تنیدگی زا و بحران های زندگی، ترس از شکست و نداشتن کنترل بر محیط است. جهان بینی توحیدی تفسیر واقع بینانه ای از حوادث و رویدادها ارائه نموده و برای پیشگیری و درمان اضطراب، روش های بسیار مؤثری را تدارک دیده است.
1 . دعا و نیایش و درمان اضطراب
در قرآن کریم، درمان تمام نگرانی ها و اضطراب ها یاد و ذکر خدا معرفی شده است: «بدانید و آگاه باشید که یاد خدا و ذکر او باعث آرامش دل هاست».(6) یکی از مصادیق کامل ذکر خدا «نماز» است و خداوند متعال فلسفه نماز را تجلّی یاد خدا در دل ها بیان کرده است: «نماز را به خاطر ذکر من و یاد من به پا دارید».(7)
تحقیقات تجربی نشان داده است افرادی که اهل دعا و نیایش هستند و در مراسم مذهبی شرکت می کنند، از اضطراب کمتری برخوردارند.(8) در ایران نیز پژوهش ها نشان می دهد که هر قدر جوانان و نوجوانان به نماز مقیدترند، اضطراب آنها کمتر است.(9)
2 . توکل به خدا و درمان اضطراب
یکی از روش های مؤثر در پیشگیری و درمان اضطراب، توکل به خداوند است. علامه طباطبایی(ره) کاربرد توکل به خدا را در پیشگیری و درمان اضطراب، این گونه تبیین نموده است: «در برخورد با رویدادهای جهان دو نوع بینش وجود دارد : ایمان به خدا یا عدم ایمان. فردی که به پروردگار هستی ایمان ندارد، در پدیده های جهان، تنها به علل و اسباب ظاهری توجّه می کند و از آن جا که علل و اسباب طبیعی همیشه فراهم نیستند و کارایی لازم را ندارند، فرد، دچار اضطراب و افسردگی می شود. اما انسان مؤمن، اداره جهان را در تصرف خدا و در احاطه اداره او می داند.
از سوی دیگر، در مواجهه با مسائل زندگی و نیل به موفقیت به دو دسته از عوامل نیازمندیم: 1 . فراهم آوردن اسباب طبیعی 2 . فراهم نمودن شرایط روانی خاصی که بتوانیم بهتر با مسائل، رو به رو شویم. گاهی اضطراب، ترس و ضعف اراده، باعث می شود که نتوانیم از راه حل های ممکن، به صورت مطلوب استفاده کنیم. در این گونه موارد، توکل و واگذاری کارها به خداوند، می تواند در کاهش اضطراب و تقویت اراده، نقش مؤثری ایفا نماید.(10)
غباری و همکارانش در سال 1381، تحقیقی را بر روی 514 نفر از دانشجویان دانشگاه تهران انجام داده اند و به این نتیجه رسیده اند که دانشجویانی که میزان توکل آنها در سطح بالاتر بود، میزان اضطرابشان به مراتب از گروه دیگر، پایین تر بود. افراد مذهبی با تکیه و اعتماد به خدا احساس قوی بودن می کنند و مطمئن هستند که با امداد غیبی از سوی خدا بر حوادث، پیروز خواهند شد و پشتشان به پشتیبانی خدا گرم است.
بسیاری اوقات، اضطراب ما ناشی از این است که نمی دانیم در آینده چه اتفاقی رُخ خواهد داد. نگران آینده زندگی، شُغل و رشته تحصیلی خود هستیم. اگر به خدا توکل کنیم و معتقد باشیم که او ما را در هر شرایطی یاری می کند و خیر و صلاح ما را می خواهد، هیچ گاه دچار اضطراب نخواهیم شد. شرایط سخت اقتصادی، اوضاع نابه سامان سیاسی و اجتماعی، تهدیدات استکبار جهانی، خطر مبتلا شدن به انواع بیماری ها و از جمله ایدز، عواملی هستند که به شدّت، جامعه ما و بخصوص جوانان و نوجوانان ما را نگران و مضطرب نموده است. در چنین شرایطی، یگانه راه موفقیت و مصون ماندن از اضطراب و افسردگی، توکل به خداوند متعال است.
3 . نگرش مثبت به زندگی و پیشگیری از اضطراب و نگرانی
روان شناسان معتقدند که اضطراب، از باورهای غلط و افکار منفی ناشی می شود. در اسلام، سعی شده است با ارائه نگرشی مثبت به افراد و تفسیر واقع بینانه از پدیده ها و رویدادهای زندگی، از اضطراب و نگرانی و احساس پوچی در زندگی، جلوگیری شود. این نوع شناختْ باعث می شود انسان، جهان هستی را پدیده نظام مند، درهم تنیده و دارای قانون بداند که حتی در پس پدیده های به ظاهر ناخوشایند و متناقض نیز نوعی اراده، تدبیر و معنا نهفته است. از این رو، در انسانِ معتقد به دین، احساس آشفتگی، پوچی و بی معنایی رخ نمی دهد. اعتقاد به مصلحت الهی سبب می شود که شخص در برابر پدیده ها و رویدادهای زندگی و نیز وقایع غیرقابل کنترل، چون بیماری، بلایای طبیعی، مرگ عزیزان، شکست ها و ناکامی ها، به سادگی دچار اضطراب و نگرانی نگردد و انسجام شخصیتی و سلامت روانی خود را حفظ نماید.
برای مصونیت از اضطراب، مذهبی تر شویم!
آری! جلو حوادث را نمی توان گرفت؛ اما همان گونه که با پوشیدن بارانی و در دست گرفتن چتر، می شود از باران و برف در امان بود، با توکل به خدا، تقیُّد به نماز و برقراری رابطه عاطفی و صمیمی با پروردگار هم می توان در مقابل حوادث پایداری کرد و از اضطراب و افسردگی، جان سالم به در بُرد.
1 . شناخت درمانی افسردگی و اضطراب، ماری بلک برن، ترجمه: توزنده جانی، مشهد: آستان قدس رضوی، 1374، ص 18 .
2 . ر.ک به: روان شناسی مرضی، پریرخ دادستان، تهران: سمت، 1376، ج 1 .
3 . ر.ک به: زندگی عاقلانه، آلبرت الیس و رابرت هارپر، ترجمه: مهرداد فیروزبخت، تهران: رشد، 1379.
4 . رابطه میزان توکل به خدا با حرمت خود، محمّدصادق شجاعی، پایان نامه کارشناسی ارشد، 1382، ص 135 ـ 140 .
5 . «ضرورت نگاه به ارزش های دینی در مشاوره و روان درمانی»، بیان زاده، ماه نامه روان شناسی دین، شماره اوّل، ص 63 ـ 68 .
6 . سوره رعد، آیه 28 .
7 . سوره طه، آیه 114.
8 . اسلام و بهداشت روان، سیّد احمد واعظی، تهران: دفتر نشر معارف، 1382، ص 163 .
9 . همان جا.
10 . تفسیر المیزان، ج 4، ص 67 .
اختلالات اضطرابی
اضطراب هشداری است مبنی بر اینکه خطری در راه است تا فرد بتواند برای مقابله با آن اقداماتی به عمل آورد. بنابراین اضطراب خطری بیرونی یا درونی را اعلام می کند و موجب حفظ حیات می شود اما هنگامی که اضطراب در زندگی روزمره به صورت غیرمنطقی و تشدید یافته باشد، به یک اختلال تبدیل می شود.
عمده ترین اختلالات اضطرابی عبارتند از:
اختلال پانیک (به تنهایی یا توأم ب آگورافوبیا)، فوبی اختصاصی و فوبی اجتماعی، اختلال وسواسی- اجباری OCD، اختلال استرس پس از سانحه PTSD، اختلال اضطرابی GAD، اختلال فشار روانی حاد
۱/ فوبی
اصطلاح فوبی به معنای ترس افراطی از یک موضوع، شرایط یا موقعیت خاص و معین است.
فوبی بنا به تعریف عبارت است از ترس غیرمنطقی که موجب اجتناب آگاهانه از موضوع، فعالیت، موقعیت هراس آور شود.
وجود عامل هراس آور یا انتظار آن می تواند رنج و عذابی شدید در فرد مبتلا ایجاد کند، درحالی که خود او نیز به افراطی بودن این واکنش واقف است. این واکنشها ممکن است به حملات پانیک وابسته به موقعیت یا مرتبط با موقعیت تبدیل شوند. واکنشهای هراس گونه معمولاً توانایی فرد را برای انجام کارکردهای معمول زندگی به هم می زند؛ البته این مسئله همیشه هم صادق نیست (مثل ترس از عنکبوت ها)
روشهای درمان بیماری
روان درمانی
شناخته ترین و مؤثرترین راه درمان فوبی ها، رفتاردرمانی است. رایج ترین نوع رفتار درمانی به کارگرفته شده در درمان فوبی ها حساسیت زدایی تدریجی است. سایر فنون رفتاری عبارتند از: مواجه سازی با محرک هراس آور به صورت تصوری یا حساسیت زدایی واقعی. روان درمانی های تحلیلی- حمایتی و خانواده درمانی نیز مفید می باشند
دارو درمانی
داروهای مؤثر در درمان فوبی اجتماعی عبارتند از: ۱- مهارکننده های انتخابی بازجذب سروتونین ( SSRI ) 2- بنزودیازپین ها ( نظیر آلپرازولازوم و کلونازپام ) ۳- ونلافاکسین ۴- بوسپیرون
۲/ اختلال وسواسی- اجباری
خصیصه اصلی اختلال وسواسی-اجباری (OCD) وجود وسواس یا اجبارهایی مکرر و شدید است که رنج و عذاب قابل ملاحظه ای برای فرد ایجاد می کند. این وسواس یا اجبارها سبب اتلاف وقت می شوند و اختلال قابل ملاحظه ای در روند معمول و طبیعی زندگی، کارکرد شغلی، فعالیتهای اجتماعی یا روابط فرد ایجاد می کنند.
بیمار مبتلا به اختلال وسواسی-اجباری ممکن است فقط وسواس فکری، اجبار یا هردوی آنها را باهم داشته باشد.
وسواس عبارت است از: فکر، احساس، اندیشه یا حسی تکراری و مزاحم.
برخلاف وسواس (Obsession) که یک فرایند ذهنی است، اجبار (Compulsion) نوعی رفتار است. اجبار رفتاری آگاهانه، معیارمند و تکراری است، نظیر شمارش، وارسی یا اجتناب. بیمار مبتلا به این اختلال از غیرمنطقی بودن وسواسش آگاهی دارد اما به صورت ناخواسته این رفتار را انجام می دهد.
وسواس باعث افزایش اضطراب در فرد می شود. با انجام اجبار، اضطراب فرد بیمار تخفیف و تقلیل می یابد و اگر بیمار دربرابر انجام اجبار مقاومت کند، اضطرابش افزوده می شود. اختلال وسواسی-اجباری، چهار الگوی عمده دارد:
۱- آلودگی: وسواس آلودگی و به دنبالش شست وشو یا اجتناب اجبارگونه از چیزی که فرد گمان به آلوده بودن آن دارد، شایع ترین الگوی وسواس می باشد.
۲- تردید مرضی: دومین الگوی شایع وسواس تردید است که به دنبالش اجبار به صورت وارسی روی می دهد. مثلاً فرد می ترسد که مبادا اجاق را خاموش یا در را قفل نکرده باشد.
۳- افکار مزاحم: سومین الگوی شایع وسواس است که فرد صرفاً افکاری وسواسی و مزاحم بدون هیچ گونه عمل اجبارگونه داشته باشد. این نوع وسواس معمولاً افکاری تکراری درباره نوعی عمل جنسی یا پرخاشگرانه است که به نظر خود فرد، شرم آور است.
۴- تقارن: لزوم رعایت تقارن یا دقت وسواسی موجب کندی اجبارگونه در فرد می شود. مثلاً بیمار ساعت ها وقت لازم دارد تا صورتش را اصلاح کند.
روشهای درمان بیماری
روان درمانی
رفتار درمانی به خصوص با استفاده از تکنیک مواجهه و بازداری از پاسخ ( Exposure + Response Preuention ) روش مؤثری در درمان OCD است. در این روش بیمار با موردی که نسبت به آن وسواس دارد (مثلاً آلودگی) مواجه می شود و از عکس العمل بیمار (مانند شست وشو) ممانعت به عمل می آید و کارایی معادل دارو درمانی دارد. سایر انواع روان درمانی در مورد OCD عبارت است از: درمان شناختی- رفتاری (CBT) و درمان روان تحلیلگری
دارو درمانی
مفیدترین داروها برای OCD مهارکننده های اختصاصی بازجذب سروتونین یا SSRLها، شامل: فلوئوکستین (Prozac)، فلووکسامین، پاروکستین، سرترالین و کلومی بیرامین هستند.
۳/اختلال استرس پس از سانحه PTSD
اختلال استرس پس از سانحه عبارت است از مجموعه ای از علایم که در پی مواجهه با عامل فشار آسیب زای بسیار شدید پیدا می شود. این مواجهه می تواند به صورت دیدن، حضور یا شنیدن باشد. فرد به صورت ترس و درماندگی به این تجربه پاسخ می دهد، واقعه را دائماً در ذهن خود مجسم می کند، درعین حال می خواهد از یادآوری آن اجتناب کند. علایم مزبور باید لااقل یک ماه طول کشیده باشد و بر حوزه های مهمی از زندگی بیمار مانند خانواده و شغل او تأثیر گذاشته باشد.
روشهای درمان بیماری
روان درمانی
رهیافت های عمده ای که در مواجهه با این اختلال در پیش گرفته می شود، حمایت، تشویق بیمار برای بحث درباره واقعه مزبور و آموختن انواع و اقسام مکانیسم های مدارا (نظیر آرام سازی عضلات) به اوست.
دارو درمانی
مهار کننده های انتخابی بازجذب سروتونین (SSRI) نظیر سرترالین و پاروکستین به دلیل کارایی، قابل تحمل بودن و بی خطر بودنشان، خط مقدم درمان PTSD را شامل می شوند. داروهای SSRI علایم مربوط به تمام گروههای علامتی PTSD را کاهش می دهند و علاوه بر رفع علایمی که مشابه افسردگی یا سایر اختلالات اضطرابی هستند، در بهبود علامتهایی که منحصر به PTSD می باشند نیز مؤثرند.
۴/ اختلال فشار روانی حاد
اختلال فشار روانی حاد به مقدار زیادی شبیه PTSD است، جز اینکه علایمش از طرف چهار هفته پس از واقعه پیدا می شود و به مدت ۲ روز تا ۴ هفته طول می کشد.
فشاری که موجب PTSD یا اختلال فشار روانی حاد می شود، به قدری ناتوان کننده است که تقریباً هرکسی را از پا در می آورد. این فشار می تواند از تجربه جنگ، شکنجه، بلاهای طبیعی، حمله، تجاوز و سوانح جدی نظیر تصادف با ماشین و آتش سوزی ساختمان ناشی شده باشد. افراد واقعه آسیب زا را در رویا و نیز افکار روزانه خود مجداً تجربه می کنند، از هر چیزی که واقعه را به خاطرشان بیاورد، قاطعانه دوری می کنند و دچار گرفتگی پاسخدهی، همراه با حالت بیش برانگیختگی هستند. سایر علایم عبارت است از افسردگی، اضطراب و مشکلات شناختی نظیر ضعف تمرکز.
روشهای درمان بیماری
روان درمانی
رهیافت های عمده جهت مواجهه با این اختلال، حمایت، تشویق بیمار برای بحث درباره واقعه مزبور و آموختن انواع مکانیسم های مدارا (نظیر آرام سازی عضلات) می باشد.
دارو درمانی
مهار کننده های انتخابی بازجذب سروتونین (SSRI) نظیر سرترالین و پاروکستین به دلیل کارایی، قابل تحمل بودن و بی خطر بودنشان، خط مقدم درمان PTSD را شامل می شوند. داروهای SSRI علایم مربوط به تمام گروههای علامتی PTSD را کاهش می دهند و علاوه بر رفع علایمی که مشابه افسردگی یا سایر اختلالات اضطرابی هستند، در بهبود علامتهایی که منحصر به PTSD می باشند نیز مؤثرند.
۵ . اختلال پانیک
مشخصه اصلی اختلال پانیک، وقوع خود به خود و غیره منتظره حملات پانیک است که شامل حملات و دوره های مجزای ترس شدید هستند. فراوانی بروز حملات از چند نوبت در روز تا صرفا تعداد انگشت شماری حمله در یک سال فرق می کند.
نخستین حمله پانیک اغلب کاملاً خود به خود است. اما گاه حمله های پانیک به دنبال آشفتگی، فعالیت بدنی، فعالیت جنسی یا آسیب هیجانی متوسطی روی می دهند. وقتی حمله پانیک آغاز می شود، علایمش در عرض ده دقیقه به سرعت تشدید می شود. علایم روانی عمده این بیماری عبارتند از، ترس مفرط و احساس قریب الوقوع بودن مرگ و نابودی. بیمار غالباً نمی تواند علت ترس خود را بیان کند. ممکن است دچار اغتشاش شعور شود و در تمرکز اشکال پیدا کند. برخی نشانه های جسمی حمله پانیک عبارت است از افزایش ضربان قلب، احساس تپش قلب، تنگی نفس و تعریق. بیمار اغلب می کوشد محلی را که در آن قرارگرفته است ترک کند تا از کسی کمک بگیرد. حمله عموماً بیست دقیقه و ندرتاً بیش از یک ساعت طول می کشد.
بیمار ممکن است در حین حمله دچار مسخ شخصیت (depersonalization)یا مسخ واقعیت (derealization) شود.
علایم حمله پانیک ممکن است سریع یا به تدریج برطرف شود. گاه بیمار در فاصله حملات از ترس اینکه حمله دیگری به سراغش بیاید، دچار اضطراب انتظار می گردد.
نگرانی جسمی از مرگ به دلیل مشکل قلبی یا تنفسی ممکن است کانون اصلی توجه بیمار در حین حلمه پانیک باشد. گاه بیمار فکر می کند تپش قلب و درد قفسه سینه اش نشانه آن است که دارد می میرد. حدود ۲۰% از بیماران در حین حمله دچار حلمه های افتش (سنکوپ) می شوند. این بیماران افراد جوان ۲۰ تا ۳۰ ساله هستند که به بخش فوریت ها مراجعه می کنند و با اینکه از نظر جسمی سالم اند، اصرار می کنند که دچار حمله قلبی شده اند و دارند می میرند.
اختلال پانیک اغلب با آگورافوبیا (گذرهراسی) همراه است. در آگورافوبیا، بیمار از هر موقعیتی که در آن دست یابی به کمک مشکل باشد، سرسختانه اجتناب می کند. آنها دوست دارند در اماکنی مثل خیابان های شلوغ، مغازه های پرازدحام، فضاهای سربسته (مانند زیرپل و آسانسور) و وسایل نقلیه در بسته (مانند مترو، اتوبوس یا هواپیما) یکی از دوستان یا اعضای خانواده همراهیشان کنند.
روشهای درمان بیماری
دارو درمانی
آلپروزولام و پاروکستین، از داروهای مورد استفاده در درمان اختلا پانیک هستند. درمان شناختی- رفتاری با گروه درمانی و خانواده درمانی به بیمار و خانواده اش کمک می کند که خود را با واقعیت وجود این اختلال در فرد بیمار و مشکلات روانی- اجتماعی ناشی از آن سازگار سازند.
اختلالات اضطرابی
اختلالات اضطرابی آن دسته از اختلالات روانی را شامل می شوند که مساله اضطراب هسته اساسی آنها می باشد. به عبارت دیگر علائمی چون تپش قلب، تغییر رنگ پوست، احساس نگرانی، ترس، دلهره و....در این اختلالات مشترک می باشد.
انواع اختلالات اضطرابی
اختلالات اضطرابی انواع مختلفی از اختلالات را شامل می شوند:
وسواس:
اختلال وسواس از جمله اختلالات رایج اضطرابی است که به دو صورت فکری و عملی دیده می شود. در وسواس عملی تمایل و اجبار به انجام برخی رفتارها در فرد وجود دارد. بطوری که ممکن است فرد اجبار در شستن مکرر دستها، وارسی اشیا مثل بسته بودن در، شیر اجاق گاز، یا انجام برخی رفتارهای دیگر داشته باشد. یک فرد وسواسی ممکن است احساس کند که باید از روی خطوط بین موزاییک های پیاده رو رد نشود در غیر اینصورت بشدت مضطرب می گردد. یا فرد دیگری ممکن است مجبور شود قبل از ترک منزل 20 بار دسته اجاق گاز را فشار دهد تا از بسته بودن آن اطمینان حاصل کند.
برخی از افراد مبتلا به وسواس فکری هستند. به عبارتی این افراد دارای تفکرات و تصاویر ذهنی هستند که مرتب در ذهن آنها تکرار می شود و آنها قادر به کنترل این افکار نیستند. بیماری که مبتلا به وسواس فکری بود دائما درگیر این تصویر ذهنی که عابر پیاده ای را با چاقو زخمی کرده است. این افکار و تصاویر معمول آزاردهنده بوده و فرد ار کنترل آنها عاجز است. دارو درمانی و روان درمانی از روشهای درمان این اختلال می باشد.
حمله هراس :
در این اختلال فرد به یکباره علائم اضطراب مثل تپش شدید قلب، تنفس نامنظم، احساس خفگی، لرزش، تعریق و نگرانی شدید را در یک لحظه تجربه می کند. این علائم به یکباره شروع می شوند و فرد به قدری دچار ترس و دلهره می شود که احساس می کند در حال مردن است. این حالت در یک لحظه شروع می شود و مدت زمان محدودی ادامه می یابد و بعد دوباره فرد به حالت عادی خود بر می گردد.
فوبی :
در این دسته از اختلالات فرد ار یک چیز یا موقعیت خاص ترس شدید و غیر معقول دارد و تنها در مواجهه با آن دچار ترس می شود. مثل کسی که از حیواناتی مثل عنکبوت، گربه، خون، آب و... می ترسد و در مواجهه با آنها علائم اضطرابی شدیدی از خود نشان می دهد. برخی از این افراد حتی از دیدن تصاویر مربوط به چیزی که می ترسند، دچار اضطراب می شوند. برخی دیگر از افراد از مکانهای خاص دچار اضطراب می شوند مثلا در خیابان ، آسانسور یا در مکانهای مرتفع.
برخی افراد از حضور در جمع دچار ترس و اضطراب می شوند. این افراد از این که در مقابل جمع قرار گیرند یا صحبت کنند دچار ترس و دلهره می شوند. این مشکل معمولا رایج است آنهایی دیده می شود که به نحوی مجبورند در جمع حضور پیدا کنند. مثل دانش آموزان و دانشجویان هنگام ارائه کنفرانس. برخی از این افراد ممکن است از ورود به کلاس شدیدا مضطرب شوند طوری که در صدد ترک تحصیل آیند.
اختلال اضطراب فراگیر:
این نوع اختلال با علائم اضطراب در طول روز مشخص می شود. در این اختلال تجربه علائم اضطراب محدود به زمان و شرایط خاص نیست و معمولا فرد از علائم اضطراب را در زمانهای مختلف تجربه می کند. افراد مبتلا به این اختلال شدیدا تنیده و مضطرب بوده و اضطرابشان نافذ و فراگیر است.
سبب شناسی اختلالات اضطرابی
اختلالات اضطرابی مانند اغلب اختلالات روانی از تعامل پیچیده عوامل گوناگون ناشی می شوند. عوامل زیستی، شرطی کلاسیک، یادگیری مشاهده ای و عوامل شناختی و شخصیت از جمله این عوامل هستند. شواهد اخیر نشان می دهد که بین اختلالات اضطرابی و فعالیت عصب-شیمیایی در مغز، رابطه وجود دارد. داروهایی مانند والیوم که اضطراب زیاد را کاهش می دهند، فعالیت انتقال دهنده عصبی در سیناپسهای GABA را تغییر می دهند. این یافته و شواهد دیگر حاکی است که اختلال در مدارهای عصبی ای که از GABA استفاده می کنند در برخی از انواع اختلالات اضطرابی نقش ذارند(لونگو،2006).
تعدادی از پاسخهای اضطرابی از طریق شرطی کلاسیک اکتساب می شوند و از طریق شرطی کنشگر ادامه می یابند.به عقیده ماورر(1948) محرکی که در ابتدا خنثی بوده است می تواند با رویداد ترسناکی همایند شود، به طوری که تبدیل به محرک شرطی می شود و اضطراب را فرامی خواند. بعد از اینکه ترس از طریق شرطی کلاسیک فراگیری شد، فرد از محرک اضطراب آور اجتناب می کند. این پاسخ اجتنابی به صورت منفی تقویت می شود، زیرا که کاهش اضطراب را در پی دارد. این فرایند، همان شرطی شدن کنشگر است. سلیگمن(2002) مانند خیلی از نظریه پردازان معتقد است که شرطی کلاسیک اغلب پاسخهای فوبیک را ایجاد می کند. با این حال او می گوید تاریخجه تکاملی افراد ، آنها را از لحاظ زیستی آماده ساخته که برخی از ترسها را راحت تر از ترسهای دیگر اکتساب کند.
نظریه پردازان شناختی معتقدند که شیوه های تفکر خاصی برخی افراد را نسبت به اختلالات اضطرابی آسیب پذیر می سازند. به عقیده این نظریه پردازان، برخی افراد به احتمال بیشتری از سایر افراد دچار مشکلات اضطرابی می شوند، زیرا (1) موقعیتهای بی ضرر را به غلط تهدید کننده ارزیابی می کنند، (2) توجه خود را بیش از حد روی تهدیدها متمرکز می کنند، و (3) به صورت انتخابی اطلاعاتی را یادآوری می کنند که تهدید کننده به نظر می رسند.
درمان اختلالات اضطرابی
معمولا در درمان اختلالات اضطرابی از دارو درمانی و انواع روان درمانی استفاده می شود.. در روان درمانی از روشهای درمانی مختلفی استفاده می شود. در درمان شناختی که نوعی درمان بینشی است بر شناسایی و تغییر دادن افکار منفی و باورهای ناسازگارانه تاکید می شود. در رفتاردرمانی فرض بر این است که رفتار حاصل یادگیری است و آنچه آموخته شده می تواند یادگیری زدایی شود. یکی از تکنیک های موثر رفتار درمانی در کاهش نشانه های اضطرابی حساسیت زدایی منظم است.در این تکنیک برای کاستن از پاسخهای اضطرابی درمانجویان از اصل شرطی تقابلی استفاده می شود. یکی دیگر از روشهای درمان اختلالات اضطرابی درمانهای زیستی-پزشکی هستند. این درمانها فرض می کنند که اختلالات روانی از جمله اختلالات اضطرابی حداقل تا اندازه ای توسط کزکاریهای زیستی ایجاد می شود. دارودرمانی و الکترو شوک از جمله این درمانها هستند.
« اختلالات اضطرابی »
تعریف :
اضطراب عبارت است از وضعیت غیر طبیعی به صورت احساس نگرانی شدید همراه با علایم جسمی ناشی از پرکاری سیستم اتونوم. اضطراب متفاوت از ترس است که علت شناخته شده ای دارد .
تشخیص نشانه ها و علایم :
علایم و نشانه های اختلالات اضطرابی به دو دسته جسمی و روانی تقسیم می شوند، علایم جسمی شامل لرزش، پرش های عضلانی، احساس لرز، کمردرد، سردرد، تنگی نفس، زود خسته شده، علایم پرکاری اتونوم به صورت برافروختگی یا رنگ پریدگی، طپش قلب، تعرق، دستان سرد، اسهال، خشکی دهان، تکرار ادرار می باشد. علایم روانی شامل احساس ترس، اشکال در تمرکز، بی خوابی، است.
طبقه بندی :
اختلالات اضطرابی حالت هایی هستند که در آن نشانه های روانی و جسمی اضطراب به صورت بارز و مداوم دیده می شود و این نشانه ها را نمی توان به اختلال دیگری نسبت داد. اختلالات اضطرابی به دو دسته تقسیم می شوند. آنهای که نشانه های مداوم دارند ( اختلال اضطراب منتشر ) و آن هایی که به طور دوره ای نشانه دارند. اختلالات اضطرابی دوره ای دو دسته : آنهایی که در موقعیت های خاص ایجاد می شوند ( اختلال اضطرابی فوبیک ) و آن ها که در هر موقعیتی ممکن است بروز کنند ( اختلال پانیک ). اختلال اضطرابی فوبیک به فوبیای ساده، فوبیای اجتماعی، و آگورافوبیا طبقه بندی می شود.
اختلال اضطراب منتشر :
فردی که به اختلال اضطراب منتشر مبتلا است، ظاهر مشخصی دارد. چهره نگران، پیشانی پرچین و چروک، وضعیت پرتنش، بی قرار، و گاهی دچار لرزش، پوست رنگ پریده و غالباً دچار تعریق ( به ویژه در دست و پا وزیر بغل ) از مشخصه های بیکاری است. آمادگی فرد برای گریه، که گاهی به غلط تشخیص بیمناک دارد. سردرد به طور مشخصی به شکل انقباضی یا فشاری است و معمولاً به صورت دوطرفه در جلو یا پشت سر می باشد. درد، به ویژه در ناحیه پشت و نشانه ها، یک شکایت شایع دیگر است خواب هم به طرز مشخصی دچار اختلال می گردد. وقتی به رختخواب می روند، بیدار و نگران در بستر دراز می کشند؛ در نهایت هم که به خواب می روند، به طور متناوب بیدار می شوند. اغلب خواب های ناخوشایند می بینند؛ بعضی اوقات دچار وحشت شبانه می شوند و ناگهان با ترس شدید از خواب می پرند گاهی کابوسی را که دیده اند به خاطر می آورند و گاهی هم نمی توانند علت این همه ترس چیست.
شیوع :
اختلال اضطراب منتشر تقریباً 50 مورد در هر 1000 نفر اتفاق می افتد. شیوع آن در زنان نسبت به میزان اندکی بیشتر است. این اختلال در میان بیماران دارای نشانه های روان شناختی در مراقبت های اولیه به وفور دیده می شود.
درمان :
بیماران دچار اختلال اضطراب منتشر اغلب تحت درمان با بنزودیازپین ها قرار می گیرند. هر چند با این درمان بیماران بهبود می یابند، بسیاری از آنها با قطع درمان دچار عود می شوند و در صورت مصرف طولانی مدت ممکن است وابستگی به وجود آید. داروهای ضدافسردگی و سه حلقه ای و SSRI علاوه بر اثرات ضد افسردگی، ضداضطراب هم هستند و وابستگی ایجاد نمی کنند. هر چند اثر بلندمدت این داروها ضد اضطراب است، اما در ابتدای مصرف ممکن است اضطراب را افزایش دهند، به همین علت آن ها را با احتیاط شروع می نمایند.
اختلالات اضطرابی فوبیک :
نشانه های اختلال اضطرابی فوبیک همانند نشانه های اختلال اضطراب منتشر است، اما در موقعیت های خاصی بروز می کنند. اختلالات فوبیک دو ویژگی مشخص دیگر نیز دارند : اجتناب از شرایطی که باعث شروع اضطراب می شوند و اضطراب پیشایند که در مواقع احتمال برخورد با آن شرایط بروز می کند. شرایطی که باعث شروع اضطراب می شوند عبارتند از : موقعیتهایی مثل مکان های شلوغ، موجودات زنده مثل عنکبوت و پدیده های طبیعی مثل رعد و برق. به علت اهداف بالینی، می بایشت با سه گروه اصلی از اختلالات فوبیک آشنا بود : فوبیای ساده، فوبیای اجتماعی آگورافوبیا.
فوبیای ساده :
فردی که به فوبیای ساده مبتلا است، در حضور موقعیت یا موردی خاص یا هنگامی که انتظار برخورد با آن موقعیت را دارد، دچار اضطراب نامناسبی می شود و تمایل به اجتناب از آن مورد یا موقعیت را دارد. مثلاً شخصی که از طوفان می ترسد، حتی هنگامی که ابرهای سیاه ظاهر می شوند که احتمال دارد مقدمه طوفان باشند، ممکن است بسیار مضطرب شود.
· فوبیا از خون تزریق و آسیب : این فوبیا با فوبیاهای ساده دیگر از این جهت متفاوتند که به جای واکنش معمول سمپاتیک نوعی پاسخ وازوواگال شدید ایجاد می کنند غش کردن در این فوبیاها پدیده شایعی است.
· فوبیا از اقدام دندان پزشکی : تقریباً 5درصد از بزرگسالان ترس خاصی از اینگونه اقدامات دارند و گاهی آن قدر شدید می شود که از هر گونه اقدام دندان پزشکی اجتناب می کنند، به طوری که دندان ها به پوسیدگی وخیمی مبتلا می شوند.
· فوبیا از ادرار کردن : افراد دچار این فوبیا هنگامی که می خواهند در توالت های عمومی ادرار کنند دچار اضطراب می شوند. عده ی دیگری وقتی دور از خانه هستند به طور مکرر نیاز به دفع ادرار پیدا می کنند، ترس از بی اختیاری شدن دارند و زندگی خود را طوری ترتیب می دهند که هرگز از توالت های عمومی دور نباشند. بعضی از بیماران هم دچار نشانه های مشابهی در مورد دفع مدفوع می شوند.
· فوبیا از استفراغ : افراد دچار این نوع فوبیا از این می ترسد که در اماکن عمومی مثل اتوبوس یا قطار دچار استفراغ شوند، یا ترس از این دارند که دیگران این کار را انجام دهند.
· از ذهن بعضی از افراد مکرراً افکار ترسناکی می گذرد مبنی بر اینکه ممکن است سرطان یا بیماری های وخیم دیگر داشته باشند. این ترس ها نوعی علائم خودبیمارانگاری هستند.
· شیوع : فوبیای ساده شایع اند اما اندکی از مردم به دنبال درمان هستند. شیوع یک ساله تقریباً 100 مورد در 1000 نفر است.
فرق ترس و اضطراب
پیش درآمد
در دنیای لغات و اصطلاحات، کلماتی هستند که در صحبت های عامیانه به صورت مترادف استفاده می شوند و می توانند جایگزین یکدیگر شوند؛ کلماتی نظیر غم و افسردگی، عقل و هوش، روح و روان و... اما با اندکی توجّه و رجوع به لغت نامه ها معلوم می شود که هر کلمه ای معنای خاص خود را دارد و مورد استفاده آن هم فرق می کند. دو واژه «ترس» و «اضطراب» نیز با همین مسئله رو به رو شده اند. «واژه های ترس و اضطراب اغلب مترادف هم به کار برده می شوند»؛(1) در حالی که تفاوت زیادی بین آنهاست. هدف این نوشتار، بررسی تفاوت های معنایی این دو واژه است.
معنای لغوی ترس و اضطراب
ترس از نظر ریشه شناسی، کلمه ای «اَوِستایی» از پارسی باستان است که معنای «خوف و بیم» را می رساند.(2)
اضطراب واژه ای عربی از ماده «ض ر ب» به معنای «تکان خوردن و لرزیدن» است.(3) بعضی لغت نامه ها معانی متعدّدی برای آن ذکر کرده اند: «آشفتگی، تشویش، پریشانی، نگرانی و...».(4)
معنای اصطلاحی ترس(5) و اضطراب(6)
این که ترس چیست و چه تعریفی دارد، پاسخ جامع و مانعی برای آن تهیّه نشده است و روان شناسان هر یک به تناسب نوع دریافت خود، تعریفی از آن ارائه داده اند.
ـ ترس، حالتی است هیجانی، ناشی از یک احساس ناامنی.
ـ ترس، حالتی است هیجانی که بر اثر اختلالی پدید آمده و رفتار عادی را از آدمی باز می ستاند.
ـ ترس، واکنشی است در برابر محرک های وحشتناک و آزار دهنده که سبب اجتناب از خطر است. ماهیت ترس، یک رفتار اجتنابی است که در آن آدمی به سوی مقصدی امن می گریزد و سعی دارد خود را از صحنه و موضوعی معیّن به دور بدارد.
ـ ترس، مکانیسمی دفاعی است که در آدمی احساس رمندگی به وجود آورده، زمینه را برای سلامت و امنیّت آدمی فراهم می آورد.(7)
برای اضطراب، سه معنا ذکر کرده اند: 1 . ترسِ مبهم ؛ 2 . ترسِ ناشی از ناامنی ؛ 3 . نگرانی از رفتار خود.(8)
آنچه که درباره اضطرابْ آشکار است، این است که اضطراب، چیزی نیست جز دلهره ای مداوم و مزمن از چیزی که شناخته شده و قابل تعبیر نیست.(9)
عناصر ترس و اضطراب
هنگامی که خطر را تجربه می کنیم، دستخوش تغییرات بدنی و هیجانی گوناگونی می شویم که پاسخ ترس را تشکیل می دهند. پاسخ ترس، دارای چهار عنصر است: 1 . عنصر شناختی، مثل: انتظار آسیبِ قریب الوقوع؛ 2 . عنصر بدنی، مثل: تغییرات موجود در ظاهر ما؛ 3 . عنصر هیجانی، مثل: احساس دلهره و وحشت؛ 4 . عنصر رفتاری، مثل: جنگ و گریز.
اضطراب نیز همان چهار مولّفه ترس را دارد ، ولی با یک تفاوت مهمّ؛ مولّفه شناختیِ ترس، انتظارِ خطری واضح و بخصوص است، در حالی که مولّفه شناختی اضطراب، انتظارِ خطری مبهم است. در ترس، فکر معمول، این است که مثلاً «سگ ممکن است مرا گاز بگیرد». در مقابل، در اختلالِ اضطرابِ فراگیر، فکر معمول، این است که «اتّفاق وحشتناکی ممکن است برای فرزندم بیفتد». بنا بر این، ترس بر پایه واقعیّت، یا مبالغه «خطرِ واقعی» قرار دارد، حالْ آن که اضطراب بر اساس «خطر مبهم» استوار است.(10)
متداول ترین نشانه روانی اضطراب، برانگیختگیِ دستگاه عصبی است. علائم اضطراب، عبارت اند از: عرق ریختن، سرعت تپش قلب و تنش در عضلات اسکلتی، و بعضی اوقات به از دست دادن کنترل مثانه و روده، از دست دادن اشتها و افزایش فشار خون نیز منجر می شود.(11)
جمع بندی کلّی تفاوت های ترس و اضطراب
1 . ترس، ناشی از خطری است که در خارج وجود دارد و موضوع آن معین است، در حالی که اضطراب، موضوعی معیّن ندارد.
2 . عوامل تشکیل دهنده اضطراب، مبهم و مجهول اند ؛ ولی عوامل تشکیل دهنده ترس، معلوم و آشکارند.
3 . ترس، محرک شناخته شده ای دارد؛ ولی اضطراب، محرّکی ناشناخته و غیر مشخص که از ترس، مایه می گیرد.
4 . ترس، واکنش مشخصی دارد و صورت حمله یا عقب نشینی دارد ؛ ولی در اضطراب، فرد نمی داند چه باید بکند.
5 . میزان ترس، معطوف به وضعیّت محیط و عامل محرک است؛ ولی در اضطراب، چنین وضعی مبهم است.
6 . ترس، از یک موقعیت معلوم و اغلب متکی به زمان حال است ؛ ولی اضطراب، ممکن است متوجه گذشته و آینده باشد.
7 . ترس، نا امنیِ بیرونی است ؛ ولی اضطراب، نوعی ناامنی درونی.
8 . در ترس، آدمی می داند او را چه می شود، در حالی که در اضطراب، نمی داند. در نتیجه، دچار لرزش، سردرد، تپش قلب و... می شود.(12)
1 . اختلالات روان تنی، بِنجامین وُلمن ، بهمن نجاریان و دیگران، تهران: رشد، 1375، ص 240 .
2 . لغت نامه دهخدا.
3 . فرهنگ عربی تاج العروس .
4 . فرهنگ عربی ـ فارسی، آذرتاش آذرنوش.
5 . Fear .
6 . Anxiety .
7 . مسئله ترس و اضطراب کودکان، علی قائمی امیری، تهران: امیری، 1376، ص 16 ـ 17 .
8 . روان شناسی تربیتی، علی شریعتمداری، ص 277 ؛ به نقل از: مسئله ترس و اضطراب کودکان، ص 306 .
9 . مسئله ترس و اضطراب، ص 206 .
10 . روان شناسی نابهنجاری، آسیب شناسی روانی، دیوید روزِنْمان و مارتین سلیگمن، ترجمه: یحیی سیّد محمدی، تهران: ساوالان، 1380، ج 1، ص 301 و 307 .
11 . اختلالات روان تنی، ص 242 .
12 . مسئله ترس و اضطراب کودکان، ص 208 .
اختلالات اضطرابی
امروزه، کسی نیست که با پدیده اضطراب، آشنایی نداشته باشد و یا حتی آن را تجربه نکرده باشد. آن بخش از اضطراب که در صورت مبتلا شدن به آن می باید به متخصص مراجعه کرد و با کمک یک روان شناس بالینی، بر آن مشکل فائق آمد، موضوع این مقاله و کتاب معرفی شده نیست ؛ بلکه عمده هدف معرفی کتاب، بخشی از آن است که تلاش می کند شیوه پیشگیری از اضطراب و کنترل حالت های اولیه و اضطراب های معمولی را نشان دهد. پس، جریان درمان آن بخش از اضطراب های بسیار حاد، شکی نیست که باید با همراهی یک روان شناس بالینی و در صورت نیاز، با مراجعه به یک روان پزشک، هدایت شود. بسیاری از متخصصان، معتقدند در غیر این موارد حاد، می شود با آموزش راه کارهایی، افراد را در کنترل اضطراب و اختلالاتِ هم خانواده آن، مثل: ترس، هراسِ مشخص (مانند آسانسورْ هراسی) و وسواس و... یاری رساند.
نویسنده، کتاب را در دو بخش عام و خاص به نگارش درآورده است. بخش عام آن علاوه بر استفاده متخصصان، به نیت استفاده مخاطبان غیرمتخصص نیز نوشته شده است ؛ اما بخش دوم کتاب به توصیه هایی برای متخصصان و درمانگران، اختصاص دارد و ما در این مقاله، تنها به مطالبی که در بخش نخست (فصل های اوّل تا پنجم) اشاره شده است، خواهیم پرداخت.
فصل اوّل: اضطراب
اضطراب، پدیده ای طبیعی است و همه، آن را در طول زندگی خود تجربه می کنند. اضطراب، ابتدا با یک رویداد، برانگیخته می شود. این رویداد می تواند حضور یک حیوان خاص، ازدحام جمعیت، فکری نگران کننده و ناگهانی و یا... باشد. اغلب، ترکیبی از وقایع برونی و درونی به احساس آزاردهنده اضطراب می انجامد.
پاسخ طبیعی به یک موقعیت تنش زا هنگامی به پاسخ مشکل آفرین تبدیل می شود که آغازگر چرخه پریشانی شود. اگر مردی در خیابان بر اثر حمله یک سگ وحشت کند، احتمالاً رفتار بی درنگ او به سرعت سوار اتومبیل شدن و ترک محل است. این عمل می تواند چنان اطمینان او را به مقابله با موقعیت مشابه، پایین آورد که او دیگر خود را قادر به رفتن به خیابان نیابد.
و یا پاسخ بی درنگِ زنی که دچار هراس می شود، می تواند گریز از مغازه باشد و این زن، ممکن است برای غلبه بر ترس از خرید، به مصرف آرام بخش روی بیاورد. پیامد بلندمدت این کار می تواند وابستگی دارویی باشد. حاصل چنین پاسخی به ترس، پیدایش چرخه ای نگه دارنده اضطراب و پریشانی است که می تواند در غیاب عوامل استرس زا (تنش آفرین) نیز تداوم بیابد یا این که از حوزه علت وجودی آن، فرا رود و به اصطلاح، تعمیم پیدا کند. دیگر آن زن به مغازه های بزرگ نمی رود یا اصلاً رانندگی نمی کند و مواردی از این قبیل .
البته گاهی ممکن است شخص مضطرب بتواند با یک موقعیت ترسناک رو به رو شود ؛ اما این کار را تنها با تکیه بر یک عامل کمکی و حمایت کننده انجام دهد. این عمل پشتیبان، اغلب به صورت مصرف داروهای آرام بخش است و یا شخص، با حمایت یکی از نزدیکان و دوستان به موقعیت اضطراب آور (مثل مسافرت یا حتی رفتن خیابان و محله خودشان) می رود. گاهی دیده شده است که شخصی، داروهای متعددی را به همراه خود می برد که مبادا در میانه راه، دچار مشکلی شود. نمونه هایی از این دست در میان افراد اضطرابی، فراوان دیده می شود.
علائم اضطراب
اضطراب، سه مؤلّفه (عنصر تشکیل دهنده) دارد: عوامل رفتاری، علائم فیزیکی و افکار نگران کننده.
الف . علائم رفتاری: اضطراب، مستقیما می تواند بر رفتار، تأثیر منفی بگذارد و به عملکرد شخص، آسیب برساند. مثلاً می تواند باعث لکنت زبان، بی خوابی، پرتحرکی و رفتارهای تکراری شود. شایع ترین اختلال رفتاری ناشی از اضطراب، «اجتناب» یا «گریز» است.
ب . علائم فیزیکی: مشکل تنفسی عمومی که مشتمل بر احساس انقباض در قفسه سینه، اشکال در نفس کشیدن، بیش تنفسی و عوارض قلبی ـ عروقی که عبارت اند از: تپش قلب، ناراحتی یا درد در ناحیه قلب و... از این دسته علائم اند.
دستگاه گوارش نیز دچار اختلالاتی، مانند: اسهال، یبوست، بی اشتهایی، پرخوری، خشکی دهان، مشکلات بلع، ناراحتی معده، نفخ و... می شود.
ج . افکار نگران کننده: این افکار، فکرهایی پریشان کننده و اغلب تکراری هستند که با افزایش سطحِ برانگیختگی همراه اند. این نوع افکار یا خیال پردازی ها، به خطر احتمالی تهدید فیزیکی بیرونی مربوط اند ؛ ولی غالبا ترس از آسیب روان شناختی یا فیزیولوژیک (بدنی) را در بر دارند. مثلاً ممکن است مسافری در هواپیما مدام نگران برخورد هواپیما با چیزی در هوا باشد. فردی ممکن است از این بترسد که در یک مغازه شلوغ و پر ازدحام به زمین بخورد و دیگران گمان کنند که او دست و پا چُلفتی است.
انواع اضطراب
الف . اضطراب منتشر یا تعمیم یافته
افراد مبتلا به این اضطراب، گستره وسیعی از موقعیت ها را تهدیدآور تفسیر می کنند و اغلب این افراد در تمامی اوقات و بدون هیچ دلیل آشکاری، احساس اضطراب می کنند. در اضطراب منتشر، فرد، علائم افزایش سطحِ برانگیختگی خودکار را تجربه می کند و علائم افسردگی خفیف، نیز شایع هستند. مثلاً ترس از دیوانگی یا آسیب جسمی.
ب . ترس ها
وجود ترس های خفیف، امری عادی است. این ترس ها زمانی مشکل آفرین می شوند که شدت احساسات، غیرطبیعی باشد و به اجتناب از اشیا یا موقعیت های خاص بینجامد. مثل «ترس ساده» که به ترس غیر منطقی از موقعیت یا شی ء خاصی اطلاق می شود. چنین ترسی اغلب ناپیوسته است و تنها با مواجهه با عامل ترس یا انتظارِ آن را داشتن، ایجاد می شود. عده ای نیز از تنها بودن یا رفتن به مکان هایی خاص که به طور طبیعی گریز از آن جا ممکن است، می ترسند. عده ای دیگر نیز از میان جمع بودن می ترسند ؛ یعنی تمامی موقعیت هایی که فرد در معرض تماشا و توجّه دیگران قرار دارد. این افراد معتقدند که دیگران متوجه علائم رفتاری آنها می شوند و بر این اساس، ارزیابی هایی را انجام می دهند که این ارزیابی ها برای شخص، خوشایند نیست.
ج . وسواس
این افراد احساس می کنند که باید به صورت اجباری، کاری را انجام دهند یا آن را آن قدر تکرار کنند تا مطمئن شوند آن کار به شکل کامل به انجام رسیده است. گاهی نیز دیده می شود که فرد بر روی یک فکر خاص، متمرکز می شود.
پس وسواس، خود، دو بخش است: وسواس عملی و وسواس فکری. در وسواس فکری، افکار و تصاویر ذهنی، تکراری و مزاحم اند که فرد، آنها را نفرت انگیز یا بی معنا می داند ؛ اما کنار گذاشتن آنها را از ذهن به هیچ وجه آسان نمی یابد. معمولاً افراد به صورت ناخودآگاه برای نجات از این افکار، به دامن رفتاری های اجباری می افتند. این افکار، پریشانی فراوانی را برای فرد به ارمغان می آورند. شایع ترین رفتارهای وسواسی، نظافت و وارسی (چک کردن) است که نمونه های آن را دیده ایم.
د . اختلال استرس پس از سانحه (تنیدگی پس ضربه ای)
پس از یک ضربه روانی شدید (مانند آنچه که ناشی از یک تصادف هولناک یا حضور در صحنه زلزله و کشته شدن فجیع افراد در آن جاست)، بروز خاطرات عود کننده و مزاحم و یا کابوس های تکرار شونده از آن حادثه که موجب اختلال خواب و اختلال حافظه و... می شود، احساس گناه شدیدی به شخص دست می دهد که زندگی روزمره او را دچار اختلال می کند.
فصل دوم: کنترل
بسیاری از مردم برای مقابله با اضطراب، شیوه هایی شخصی مثل تنفس منظم، آرامش یابی، فعال نگه داشتن خود، یا رویارویی با مشکلاتشان را به جای اجتناب از آنها در پیش می گیرند ؛ اما روش های مهم در کنترل روان شناختی عبارت اند از:
الف . کنترل علائم بدنی
در آموزش کنترل علائم جسمیِ اضطراب، کاربرد دو روش، مفید است: آموزش تنْ آرامی و تنفسِ کنترل شده.
1 . تنْ آرامی (Relaxation). حالت های اضطرابی، تقریبا همیشه با تنش جسمی، همراه اند. پژوهش ها ثابت کرده اند که یک سری از کارهایی که باعث آرامش عضلانی می شوند، مستقیما مغایر با علائم جسمی ای هستند که مشخص کننده تنش اند. بنا بر این، معقول است بپذیریم که شخص می تواند با تسلط یافتن بر روش کسب آرامش، کنترل علائم جسمی اضطراب را یاد بگیرد.
یکی از فنون تن آرامی را شخصی به نام جیکوبسون در سال 1930م، ارائه کرد. در این روش، شخص، ابتدا بخش خاصی از عضلات را منقبض و سپس آن را شُل می کند. پس از آن که آرام ساختن یک گروه عضلانی صورت گرفت، فرد به سراغ گروه عضلانی دیگری می رود. به این ترتیب، شخص از عضلات پا و ساق شروع می کند و به عضلات فوقانی می رود تا این که همه عضلات بدن خود را شل می کند. بیمار در انجام دادن این کار، تفاوت تنش و آرامش را یاد می گیرد و می آموزد که با شل کردن عضلات خود، به تنش موجود، پاسخ دهد. البته این روش باید آموزش داده شود و یادگیری کامل آن، مستلزم صرف وقت زیاد است؛ اما این مهارت، نقطه آغاز ضروری برای تن آرامی است.
2 . تنفس کنترل شده (Contorolled breathing). در سال های اخیر، کنترل تنفس به فنّ رایجی در کنترل اضطراب تبدیل شده است. از آن جا که تنفس سریع و بیش تنفسی، مشکل رایجی است که اضطراب را تشدید می کند، لذا آموزش تنفس صحیح می تواند مشکل را تا حد زیادی حل نماید. افزایش سرعت تنفس به دفع بیش از حد دی اکسید کربن منجر می شود که این حالت، تپش قلب، گِزگِز شدن، احساس خفگی، سرگیجه، تعریق و درد قفسه سینه را به دنبال دارد.
برای تنفس صحیح باید از نفس کشیدن های سریع و ناتمام، جلوگیری کرد و نفس های عمیقی کشید تا تمامی آنچه در شُش ها وجود دارد به بیرون فرستاده شود. باید هوای پاک و اکسیژن دار را به درون هدایت کنیم که معمولاً هوا از راه بینی به درون می رود و از طریق دهان به بیرون هدایت می شود.
ب . کنترل افکار نگران کننده
اضطراب، ممکن است به شکل خیال پردازی ها یا تصاویر ذهنی، نشخوار فکری و افکار نگران کننده ای که کنار گذاشتن آنها غیر ممکن است بروز کند. اولین گام، شناسایی افکار نگران کننده است. این افکار، آن قدر سریع به ذهن می آیند که به صورت عادی و بدون آموزش و کمک یک روان شناس بالینیِ باتجربه، به سختی شخص می تواند افکار نگران کننده خود را شناسایی کند. با شناخت این افکار با شیوه های مختلف، شخص می تواند با این افکار مبارزه نماید(مثلاً با «توجّه گردانی» یعنی این که شخص با شیوه هایی ذهن خود را از موقعیت اضطراب زا دور نماید). از جمله شیوه هایی (تکنیک هایی) که ذکر کرده اند، دو شیوه استفاده از فعالیت بدنی و فعالیت ذهنیِ صوری است. در شیوه نخست، فرد، خود را به انجام دادن کاری مشغول می نماید (مثلاً پذیرایی از میهمانان در یک میهمانی)، و بدین طریق، از اضطراب ناشی از «جمعْ هراسی» می کاهد و در فعالیت ذهنی صوری، شخص با خواندن شعر، تنظیم لیست خرید و کارهایی مانند آن، اضطراب خود را کم می کند.
البته عده ای نیز معتقدند اگر افکار نگران کننده ـ که معمولاً ناشی از یک سری افکار و خطاهای شناختی اند ـ به درستی شناخته شوند و فرد به نوع خطای شناخت های خود پی ببرد، بسیاری از مشکلات اضطرابی، خود به خود حل می شود و نیاز به هیچ تمرین دیگری ندارد.
فصل سوم: مقابله با اجتناب
اجتناب و از دست دادن اطمینان، دو پیامد اضطراب هستند. چون تنیدگی (استرسِ) حاد بسیار ناخوشایند است، به همین دلیل، هر موجود زنده ای به طور طبیعی از یک موقعیت تنش زا اجتناب می کند. اما اجتناب می تواند به شکل امتناع مداوم از مواجه شدن با یک موقعیت، خود را نشان دهد یا رو به رو شدن با آن موقعیت به شرط آن که شخص بر حمایت کسی یا چیزی تکیه کند (مثل حمایت یک دوست یا استفاده از مواد الکلی و مانند آن). تنها در این صورت است که ناراحتی فرد به حداقل می رسد و می تواند در موقعیت اضطراب آور، حضور پیدا کند. این برخوردها در درازمدت، باعث کاهش بسیار زیاد اطمینان فرد نسبت به خود و بدتر شدن مشکل می شود ؛ یعنی شاید در موارد حادِّ این نوع اضطراب ها، دیگر شخص، حاضر نباشد حتی با حضور حمایت کننده های سابق هم در موقعیت تنش زا حاضر شود.
رویارویی با ترس: روش گام به گام
برای برخورد صحیح با این مشکل و غلبه پیدا کردن بر حالت اجتنابی، بهترین شیوه، مواجه شدن با عاملی است که باعث اضطراب می شود. این مواجهه تقریبا همیشه مشتمل است بر برنامه منظم تمرین رویارویی گام به گام که البته باید متناسب با نوع و سطح مشکل، توسط متخصص طراحی شود.
از طریق رویارویی گام به گام، شخص به صورت تدریجی با یک موقعیت ترساننده رو به رو می شود. تمرین، به دقت طرح ریزی می شود، طوری که شخص در شروع کار در انجام دادن تکالیف کوچک، موفق می شود و بر مبنای این موفقیت، با موقعیت های مشکل تر هم مقابله می کند. این پیشرفت ها به احساس کارایی شخصی، تلقی فرد از میزان کنترل خویش و احساس مسئولیت منجر می شود که به نوبه خود در بازسازی اعتماد به خود، نقش دارند.
رویارویی گام به گام، باعث می شود که ارتباط بین موقعیت ترسناک و اضطراب، گسسته شود. از این راه، فرصتی برای یادگیری این نکته فراهم می آید که اشیا و موقعیت های روزمره ای که موجب اضطراب می شوند، واقعا ترسناک نیستند. شخص با تمرین سازمان یافته و دقیق می تواند برخورد با ترس ها را بیاموزد و اطمینان از دست رفته خود را به دست آورد.
به منظور دستیابی به این هدف، هر شخص به یک برنامه شخصی و ساختارمند از فعالیت ها و تکالیف، نیاز دارد. در جهت دستیابی به قدرت مواجهه با آن موقعیت های به ظاهر ترسناک و هراس انگیز، شخص، با آسان ترین تکالیف، شروع می کند. این تکالیف، طوری برنامه ریزی می شوند که در عین این که مستلزم تلاش باشند، موفقیت شخص در آنها حتمی باشد و آرام آرام پس طی مراحلی به اهداف تعیین شده خواهد رسید.
رویارویی با ترس: روش غرقه سازی
شیوه دیگر برای یادگیریِ نحوه مواجهه با موقعیت ترساننده، مواجهه بی درنگ با آخرین مرتبه از سلسله مراتب آن موقعیت ترسناک است که بدان «غرقه سازی» اطلاق می شود. در غرقه سازی لازم است که فرد در یک موقعیت ناخوشایند، باقی بماند. از جنبه نظری، اضطراب، نهایتا کاهش می یابد و شخص، یاد می گیرد که به دنبال ماندن در آن موقعیت، با هیچ اتفاق ترسناکی رو به رو نخواهد شد. این روش، از روش گام به گام، حساس تر است و ممکن است در صورت عدم رعایت اصول روان شناسی، خطرناک نیز باشد؛ لذا از سویی رضایت شخص، شرط اخلاقی این روش است و از سوی دیگر، این روش باید زیر نظر یک متخصص انجام شود.
فصل چهارم: خودگردانی و خاتمه بخشیدن به درمان
در فصل چهارم کتاب، تأکید می شود که افرادی که از مشکل اضطراب رنج می برند، با آموختن شیوه های کنترل می توانند به سطح خودکفایی و خودگردانی برسند و نهایتا در موارد حاد، به روان شناس خود مراجعه خواهند کرد.
مخصوصا شیوه تنْ آرامی، شیوه پرکاربردی محسوب می شود و از اهمّیت بالایی برخوردار است. همچنین توانایی مقابله با مشکلات با ایجاد تغییراتی در سبک زندگی می تواند این توانایی را بالا برد.
در فصل پنجم کتاب، همچنین خلاصه ای از چهار فصل گذشته را مشاهده می کنیم.
نکته پایانی
اما نکته قابل تذکر، این است که نویسنده در سرتاسر کتاب، از یک شیوه شناختی ـ رفتاری پیروی می کند (البته با تمایل بیشتر به سمت گرایش رفتاری). در این شیوه، همان طور که روان شناسان رفتاری نگر نیز بیان داشته اند، برای یادگیری، از طریق تمرین و تکرار، نقش مهمی در نظر گرفته می شود ؛ یعنی درمان، با یادگیری (از طریق تمرین یک سری رفتارها مثل تن آرامی یا غرقه سازی) انجام می شود. در صورتی که در شیوه های شناختی، نظریه پردازان معتقدند که رفتار ما متأثر از نوع شناخت های ماست. لذا اگر کسی دچار اختلال اضطراب شده است، بی شک مجموعه ای از خطاهای شناختی در ذهن او هست و اگر این خطاها تصحیح شوند، آن مشکل نیز برطرف خواهد شد.
لذا ما در نوع درمان های «شناختی»، «رفتاری» یا «شناختی ـ رفتاری»، در واقع با این دو نوع نظریه پردازی رو به رو هستیم و البته شیوه تلفیقیِ شناختی ـ رفتاری معتقد بهتأثیر هر دو دیدگاه است و به همین دلیل، از روش های (تکنیک های) هر دو حوزه استفاده می کند.
اختلالات اضطرابی: آموزشِ کنترل و درمان1382 . (Mavaging anxiety: a training Manual)، هلن کنرلی (Kennrly, Helen)، مترجم: سیروس مبینی، تهران: رشد،