موسیقی درمانی/ ما چگونه موسیقی را می‌شنویم؟

موسیقی درمانی/ ما چگونه موسیقی را می‌شنویم؟ 
 
برای موسیقی تعریف‌های مختلفی ارایه شده است. خوارزمی دانشمند ایرانی سده چهارم هجری ، موسیقی را "پیوند آهنگها می‌داند" و می‌گوید موسیقی یا صداهایی موسیقایی، صداهای "خوشایندی " هستند که انسان از شنیدن آنها احساس لذت می‌کند.
او "صدای خوشایند" را صوت‌هایی می‌داند که از نظمی خاص پیروی می‌کنند و بین آنها نسبت‌های معینی وجود دارد.
عامل، ماده و عنصر اصلی موسیقی، "صوت" است یعنی یک عامل ارتعاشی منظم که شدت، طنین و فرکانس این ارتعاشات در قسمت‌های عصبی مغز اثر می‌گذارد.
بخش‌های مختلف مغز در تجزیه و تحلیل موسیقی مشارکت دارند. نیمکره چپ مغز با شنیدن موسیقی به تجزیه و تحلیل اصوات می‌پردازد و نیمکره راست هماهنگی و کل صدا و عواطف آن را درک می‌کند.
در گوش داخلی، قسمت حلزونی گوش قرار دارد که با عصب‌هایی به نام "پرزهای عصبی" پوشیده شده است. بخش‌های خاصی از این پرزها با فرکانس‌های خاصی از صدا مرتعش می‌شوند بنابراین زمانی که ارتعاشات امواج صدا و یا موسیقی به حلزون می‌رسد این پرزها مرتعش می‌شوند.
بطور معمول ‪ ۴‬هزار عدد از این پرزها هنگام دریافت صدا مرتعش می‌شوند و به سلول‌های عصبی در مغز پیام می‌فرستند. این ارتعاشهای آهنگین که موسیقی نامیده می‌شوند به بخش چپ مغز هدایت می‌شوند.
مرحله پردازش موسیقی در مغز مرحله پیچیده‌ای است: ما ظرف مدتی حدود دو ثانیه، همزمان موسیقی را می‌شنویم، دسته‌بندی می‌کنیم، تشخیص می‌دهیم و در برابر آن واکنش نشان می‌دهیم. در واقع در یک قطعه موسیقی فقط به بخش هایی از آن جذب می‌شویم و بقیه آهنگ را پیش‌بینی می‌کنیم در نتیجه از یک آهنگ مثلا سه دقیقه‌ای فقط بخش کوچکی را جذب می‌کنیم ولی احساس می‌کنیم که تمام قطعه آن را شنیده‌ایم.

* انتخاب موسیقی برای موقعیت‌های گوناگون
انتخاب موسیقی برای زمان‌های مختلف یک کار علمی و هنری محسوب می‌شود برای انتخاب نوع موسیقی باید به سرعت ضرب آهنگ توجه کرد. آهنگ‌های آرام و آهسته ایجاد آرامش می‌کنند و آهنگ‌های تند باعث افزایش انرژی می‌شوند.
دکتر "رضا رستمی" روانشناس و عضو هیات علمی دانشکده روانشناسی دانشگاه تهران می‌گوید راههای گوناگونی برای طبقه‌بندی موقعیت‌های مختلف ذهن وجود دارد یکی از این راهها تشخیص سرعت فعالیت الکتریکی مغز است که معیار سنجش آن ارتعاشات مغز در هر ثانیه است در این مورد معمول‌ترین تشخیص علمی، موقعیت‌های بتا، آلفا، تتا و دلتای مغز است.
موقعیت بتا: این موقعیت مغز زمانی است که مغز فعال است و در وضعیت هوشیاری عادی به سر می‌برد. امواج مغز در این موقعیت بین ‪ ۱۳‬تا ‪ ۲۵‬بار در ثانیه مرتعش می‌شوند برای ایجاد این موقعیت از مغز می‌توان از آهنگ‌های تند و رقص گونه استفاده کرد.
موقعیت آلفا: این موقعیت از مغز زمانی است که مغز در حالت آرام به سر می‌برد می‌توان توسط موسیقی این موقعیت را در طول روز ایجاد کرد در این موقعیت معمولا چشم‌ها بسته هستند و رویاهای روز به وجود می‌آیند امواج مغز در این موقعیت ‪ ۸‬تا‪ ۱۲‬بار در هر ثانیه مرتعش می‌شوند این موقعیت از مغز را می‌توان توسط آهنگ‌های خیلی ملایم و آرام ایجاد کرد.
موقعیت تتا: موقعیت تتا که بطور عمده در منطقه گیجگاهی و آهیانه مغز ایجاد می‌شود موقعیت خلاقیت مغز است امواج مغز در این وضعیت ‪ ۴‬تا‪ ۷‬بار در ثانیه مرتعش می‌شوند.
هوشیاری مغز در این وضعیت بین خواب و بیداری است آهنگ‌هایی که بتوانند این موقعیت مغزی را حفظ کنند معمولا خیلی آرام هستند و معمولا با سرعت خیلی پایین اجرا می‌شوند.
موقعیت دلتا: این موقعیت از مغز که تعداد ارتعاشات امواج مغز بین یک تا سه بار در ثانیه است موقعیت خواب عمیق مغز است در این موقعیت، تنفس عمیق، سطح و فشار خون، ضربان قلب و دمای بدن به حداقل خود می‌رسد آگاهی و هوشیاری در این وضعیت در پایین‌ترین میزان است که موسیقی اثر چندانی بر روی مغز نمی‌گذارد.

* موسیقی درمانی مغز
موسیقی درمانی مغز در موارد مختلفی همچون آشفتگی، اضطراب، افسردگی، سردردهای تنش آور و میگرن، درد مزمن، اختلال یادگیری، بیش فعالی، سوء مصرف مواد و ... به کار گرفته می‌شود.
دکتر رستمی می‌گوید موسیقی درمانی مغز درمان با ارزشی است که می‌تواند کیفیت پاسخ به دیگر درمانها از جمله روان درمانی و طب سوزنی را افزایش دهد این روش از مزایایی برخوردار است از جمله اینکه به شیوه تهاجمی و یا شیمیایی نیست، وابستگی ایجاد نمی‌کند و اثرات جانبی ندارد و با توجه به مطالعات انجام شده میزان بهبودی تا ‪ ۸۵‬درصد گزارش شده است.
وی گفت در روش موسیقی درمانی مغز فرد در حالت آرام قرار می‌گیرد و در آن حالت امواج مغز او بصورت نوار مغزی به مدت پنج دقیقه ثبت می‌شود.
اطلاعات ثبت شده به آزمایشگاه فرستاده می‌شود و در آنجا فایل‌های نوار مغزی با فایل‌های موسیقی تطبیق داده می‌شود سپس بعد از تنظیم، از آن برای درمان استفاده می‌کنند.
موسیقی جزء عالی‌ترین تمایلات انسانی است که عالی‌ترین نگرش نظری و عملی به تفکرات متعالی انسانی دارد و تاثیرگذاری عام آن سرور و شادی و یا حزن و اندوه حاصل از آن است.
دکتر "هما سادات‌افسری" موسیقی درمانگر و عضو انجمن علمی موسیقی درمانی ایران می‌گوید در موسیقی درمانی این تاثیر عام موسیقی مورد نظر نیست بلکه موسیقی درمانی، موسیقی تجویز شده و سازماندهی شده‌ای برای رسیدن اهداف درمانی مورد نظر است.
وی افزود در موسیقی درمانی موسیقی بصورت مشخص و دقیق همراه با میزان و مدت زمان مشخص برای بیمار به کار گرفته می‌شود.
سیستم لیمبیک مغز (مرکز عواطف) مسئول ادراکات هیجانی و عاطفی انسان است که موسیقی در این قسمت تاثیر می‌گذارد.
وی می‌گوید یکی از نقاط قوت موسیقی ارتباط غیرکلامی آن است که این نوع ارتباط بیشترین تاثیر را دارد به عنوان مثال در اسکیزوفرنی‌ها و کودکان در خودفرورفته که به روشهای معمولی کلامی پاسخ نمی‌دهند بیشترین تاثیر را دارد و منجر به پاسخ دهی بیشتر در آنها می‌شود.
متخصصان در رشته موسیقی درمانی معتقدند موسیقی در کاهش دردهای گوناگون دندانپزشکی، استرس و نگرانی‌های ناشی از بیماری ها، توانبخشی بعد از جراحی و تصادفات، افزایش حافظه، یادگیری، دقت و ادراکات حسی و ایجاد آرامش روانی کارکنان در گروههای صنعتی و تولیدی موثر است.

موسیقی درمانی/ جایگاه موسیقی درمانی در ایران و جهان -3

موسیقی درمانی/ جایگاه موسیقی درمانی در ایران و جهان -3 
 
هنر در طول تاریخ وسیله‌ای برای سازگاری، انعطاف، خلاقیت، دوستی، مهر و آرامش مردم بوده است در میان هنرها موسیقی به دلیل داشتن انرژی، تحرک و جاذبه ذاتی بسیار نافذ بوده و به طرز فوق‌العاده‌ای بشر را به خود مشغول کرده است.
ایران به عنوان یکی از تمدن‌های کهن علاقه و قابلیت فرهنگی خود را در استفاده از موسیقی در زمینه‌های مختلف به خوبی نشان داده و از آن در زمینه‌های درمانی، روحی و عرفانی استفاده کرده است.
استفاده از موسیقی در درمان بیماری‌های مختلف در ایران کهن همواره مورد توجه قرار گرفته است اما با تغییراتی که در قرون بعد در فرهنگ ایرانی ایجاد شد، استفاده از موسیقی درمانی نیز کاهش یافت و عرصه برای پیشرفت‌های عملی این رشته نیز تنگ شد.
موسیقی آرام‌بخش در ایران باستان با ظهور دین زرتشت آغاز شد کتاب اوستا و اشعار آهنگین گات‌ها الهام بخش موسیقی‌دانها برای تصنیف آوازها و ملودی‌ها و همچنین تشکیل مراسم و آیین‌های موسیقایی بوده است.
موسیقی در ایران باستان در خدمت تلقینات دینی و اشارات مذهبی بوده است که نوع اعتلا یافته آن امروز در تمرین‌های تن آرامی دیده می‌شود.
بعد از حضور اسلام در ایران عمده فعالیت‌های موسیقایی، نوشتاری و نظری شد و بیشتر مطالب نظری رنگ و بویی از برداشت‌های یونانیان داشت که با تغییراتی به جامعه ایرانی منتقل شده بودند.
در این دوره به دلیل ممنوعیت‌های موجود، این فعالیتها رشد چندانی نکرد و سیر تحولی هم در این زمینه به چشم نمی‌خورد.

موسیقی درمانی علمی در ایران
موسیقی درمانی در ایران هر چند حدود بیست سال سابقه دارد، اما به مفهوم علمی آن، در کشور نو پا به شمار می‌رود.
در موسیقی درمانی می‌توان از قابلیت‌های گوناگون موسیقی اصیل و پاپ ایرانی، ترانه‌های زیبا و سازهای مختلف استفاده کرد و قطعات و آثار زیبایی برای تقویت بهداشت روانی و سرزندگی روحیه اجتماعی تصنیف و تنظیم کرد.
بدون شک موسیقی ایرانی سرشار از گفته‌ها و مطالبی است که می‌تواند آرام بخش و مرهمی بر دلهای عموم باشد اما تنظیم چنین آثاری نیازمند درک شرایط شنوایی مردم و کاربردهای مناسب موسیقی درمانی است.
به همین صورت سازهای ایرانی قابلیت تنوع و گستردگی در زمینه موسیقی درمانی را دارند.
دکتر "علی زاده‌محمدی" رئیس انجمن موسیقی درمانی ایران می‌گوید سازهایی که در موسیقی درمانی به کار می‌آیند از نظر شکل، اندازه، صدادهی و جنس متنوع است این سازها معمولا از لحاظ شنیدن و حرکت دادن، خوش صدا و خوش دست بوده و افراد به راحتی می‌توانند آن را به کار گیرند و بنوازند.
وی می‌گوید در موسیقی درمانی از انواع سازهای کلاسیک، ملی و محلی و حتی سازها و ابزارهای صوتی دست ساز بر حسب نیاز استفاده می‌شود هدف اصلی درمان بیماری است و قصد آموزش موسیقی و یا نوازندگی وجود ندارد.
هر چه ساز ساده، زیبا و جذاب تر باشد درمانجو ارتباط بهتری با آن برقرار می‌کند و درمان موثرتر واقع می‌شود در ساخت سازهای درمانی همواره باید به سادگی، ارتباط و تماس بدنی راحت با آن، صدادهی و تا حد امکان صدای استاندارد دقت شود.
به گفته وی سازهای موسیقی درمانی دو دسته‌اند: سازهای ملودی و سازهای ضربی.
دکتر زاده‌محمدی می‌گوید معمولا موسیقی‌دانان هر کشوری بر اساس سازهای ملی و محلی خود سازهای مختلفی می‌سازند. در ایران نیز سازهای کلاسیک و محلی گوناگونی وجود دارد که می‌توان با تغییراتی، از آنها برای جلسه‌های موسیقی درمانی استفاده کرد.
از میان درمان‌های حمایتی روش هنردرمانی در بسیاری از کلینیک‌های دنیا رواج پیدا کرده است. این روش با استفاده ابزارهای پیشرفته، شرایط مناسبی را برای تقویت و حمایت از درمان‌های پزشکی فراهم می‌کند.
موسیقی درمانی علمی تقریبا دو دهه را در ایران پشت سر می‌گذارد اما این علم در جهان در اواسط قرن بیستم به دنبال جنگ‌های اول و دوم جهانی و بروز اختلالات روانی در افراد ضرورت و الزام درمان توام با موسیقی مورد توجه قرار گرفت.
رشته موسیقی درمانی در مقطع لیسانس و فوق لیسانس به عنوان یک رشته آکادمیک و دانشگاهی برای اولین بار در دانشگاه میشیگان مطرح شد.
گفته می‌شود موسیقی و ریاضی امری ذاتی است و انسان برای پرداخت به آنها لازم است از ترکیب ژنی خاصی بهره‌مند باشد.
در یونان قدیم ارتباط نزدیکی بین موسیقی و شفا وجود داشت. این همبستگی در "آپولو"، یکی از خدایان یونانی کاملا مشهود است زیرا او خدای موسیقی و درعین‌حال خدای طب بود.
یونانیان معتقد بودند که امراض نتیجه عدم هارمونی یا هماهنگی در وجود فرد است و موسیقی با قدرت روحی و اخلاقی خود می‌تواند با برگرداندن هماهنگی و نظم به بدن، سلامتی را برای بیمار به ارمغان آورد.
پژوهش‌های انجام شده نیز نشان می‌دهد غده تالاموس به عنوان مهمترین غده در مغز انسان محرک‌های صوتی را به وسیله سیستم‌های عصبی دریافت می‌کند و در کنار حافظه و تخیل به آنها پاسخ می‌دهد.
روشهای موسیقی درمانی به علت ایجاد ارتباط، تخلیه احساس‌ها، افزایش بصیرت و خودآگاهی نسبت به خود و محیط تاثیر بسیار بارزی دارد.
امروزه موسیقی از حالت سنتی به رویکردهای علمی تر و کلاسیک تغییر جهت داده است و از آن در تعلیم و تربیت، توانبخشی، رشد، بهداشت، استراحت، تمرین‌های روحی و تمرکز استفاده می‌شود.
اگر بپذیریم که موسیقی درمانی رشته‌ای علمی و دانشگاهی است، این کار باید با تجربه‌های دانشگاهی و کاربردهای علمی و عملی در مراکز و بیمارستانها همراه باشد و از فعالیت‌هایی که صرفا جنبه توصیفی، ذهنی و غیر واقعی دارد تفکیک شود.
 

تن فروشـی برای بقا !

تن فروشـی برای بقا ! 
 
 
زمانی که "رانا جلیل" زن 38 ساله عراقی سال گذشته شوهر خود را در انفجاری در بغداد از دست داد هرگز نمی توانست تصور کند که روزی برای تامین غذای فرزندانش به تن فروشی رو خواهد آورد.
به گزارش عصر ایران (asriran.com) به نقل از شبکه خبری الجزیره، "رانا" مادر چهار فرزند به دنبال کار می گشت اما فرصت های شغلی در عراق از زمان هجوم آمریکا کاهش یافته بود.
وی به صاحبان فروشگاه ها، کارگران ادارات و شرکت ها التماس کرد استخدامش کنند اما به دلیل آنچه "تبعیض نژادی" خواند موفق به یافتن کار نشد.
چند هفته پس از مرگ شوهر این زن، یک پزشک تشخیص داد که فرزندان وی دچار سوء تغذیه شده اند.
"رانا" روزهایی را به یاد می آورد که یاس و نومیدی وی را به سمت فاحشگی سوق داد: "در آغاز، این روزها بدترین روزهای زندگیم بودند. شوهرم اولین مردی بود که با وی همخوابگی داشتم اما گزینه دیگری نداشتم ... بچه هایم گرسنه بودند."
وی خانه اش را ترک کرد و به سوی نزدیکترین بازار به راه افتاد تا شخصی را برای سکس در ازای دریافت پول بیابد.
"رانا" در این باره می گوید: "من یک زن خوش سیما هستم و از این رو پیدا کردن مشتری برایم سخت نبود. زمانی که مشتری خود را یافته و با هم به بستر رفتیم ابتدا سعی کردم فرار کنم ... نمی توانستم دست به چنین کاری بزنم اما وی (مشتری) به من حمله و تجاوز کرد. پس از آنکه مبلغ را پرداخت کرد این کار برای من به پایان رسیده بود."
وی ادامه می دهد: "هنگامی که با این پول مقداری غذا خریداری کرده و به خانه ام بازگشتم، فرزندانم فریاد شادی سردادند و آنگاه بود که فهمیدم «شرف و آبرو» در مقایسه با گرسنگی فرزندانم اهمیتی ندارد."

استیصال بیوه زنان عراقی
پیش از هجوم آمریکا به عراق، زنان بیوه این کشور به ویژه آنهایی که شوهرانشان را در جنگ با ایران از دست داده بودند غرامت دریافت می کردند و فرزندانشان از آموزش رایگان برخوردار بودند. حتی در برخی موارد خانه رایگان در اختیار آنها قرار می گرفت.
با این حال اکنون چنین مزایایی وجود ندارد و بیوه زنان عراقی منابع اندکی در اختیار دارند.
براساس گزارش سازمان غیردولتی "آزادی زنان در عراق"، 15 درصد زنان عراقی که بر اثر جنگ بیوه شده اند از روی ناچاری به دنبال ازدواج موقت یا فحشا هستند.
"نوها سلیم"، یک سخنگوی این سازمان به الجزیره گفت: "زنان بیوه یکی از اولویت های ما هستند اما وضعیت آنها روز به روز بدتر می شود و احساس می کنیم رسیدگی به این مشکل کاری غیرممکن شده است. صدها زن به دلیل امتناع کارفرمایان از استخدام آنها به دنبال یک راه ساده برای حمایت از عزیزانشان هستند."
وی افزود: "این سازمان (NGO) ناپدید شدن حدود 4 هزار زن را از مارس 2003 تاکنون مستند کرده که 20 درصد از آنها زیر 18 سال سن دارند."
سازمان "آزادی زنان در عراق" معتقد است که اغلب این زنان دزدیده شده و برای روسپی گری در خارج از عراق فروخته شده اند.
هرچند آمار دقیقی درباره تعداد کلی زنان بیوه در عراق وجود ندارد اما وزارت امور زنان این کشور می گوید: دست کم 350 هزار زن بیوه تنها در بغداد وجود دارد.

تجارت تلخ
در زمانی که وضع زندگی خانواده های عراقی بدتر از گذشته شده برخی از آنها مجبور شده اند دردناکترین تصمیمات خود از جمله فروش دخترانشان را بگیرند.
"ابواحمد" پدر معلول پنج فرزند که خود مردی بیوه است اخیرا از روی ناچاری دخترش "لینا" را برای کارگری جنسی به یک عراقی فروخت.
وی با بیان اینکه توان خرید غذا برای فرزندانش را ندارد به الجزیره گفت: "مطمئم دخترم هرجا که باشد حداقل غذایی برای خوردن خواهد داشت. من سه دختر و یک پسر دارم و مبلغی که آنها برای "لینا" پرداخت کردند برای بزرگ کردن سایر فرزندانم کافی است."
ابواحمد پیش از این دختر خود را از طریق واسطه ای با عنوان "شیدا" به گروه های اداره کننده مجالس فحشا فروخت.
"شیدا" زنان جوان را به باندهای عراقی که اداره کننده مجالس فحشا در کشورهای عرب همسایه هستند، تحویل می دهد.
این زن به خبرنگار الجزیره گفت: "وظیفه ام این است که زنانی جوان از خانواده های مستمند را متقاعد کنم که زندگی بهتری در ورای مرزهای کشور (عراق) در انتظار آنهاست."
شیدا افزود: "ما به خانواده ها کمک می کنیم که دخترانشان زنده بمانند. در صورتی که این دختران روزی حداقل دو مشتری داشته باشند غذا، مسکن و حدود 10 دلار پول به آنها خواهیم داد."
این واسطه عراقی خاطرنشان کرد: "اولویت ما دختران باکره هستند ، می توان آنها را با قیمت های بسیار بالا به میلیونرهای عرب فروخت."

فرار به عراق
"سلیم"، سخنگوی سازمان آزادی زنان عراق معتقد است که مواردی همچون مورد "لینا" به صورت معمول در عراق درآمده چرا که فقر در این کشور رو به افزایش است و خانواده های مستاصل گاهی اوقات دختران خود را در ازای کمتر از 500 دلار به قاچاقچیان می فروشند.
با این حال زنان جوان عراقی که برای فاحشگی به مراکز کشورهای همسایه برده می شوند گاهی اوقات بهای سنگین و خطرناکی می پردازند.
"سوها محمد" دختر 17 ساله پس از مرگ پدر خود از سوی مادرش – که خود یک زن روسپی است – به یک باند عراقی فروخته شد.
زمانی که وی به اردن رسید از سوی چهار مرد مورد تجاوز گروهی قرار گرفت. این افراد به "سوها" گفتند که روشهای جدید کسب درآمد را به وی می آموزند.
این دختر عراقی سپس به باندی فروخته شد که دختران را در اختیار اشخاص مهم در سوریه قرار می داد. وی از آن پس اغلب در مسیر اردن – سوریه در رفت و آمد بود و در امان (پایتخت اردن) به مشتریان بانفوذ سرویس می داد.
بعد از شش ماه "سوها" موفق به فرار شد: "فرار کردم و یک خانواده عراقی به من کمک کرد تا به عراق بازگردم و اکنون عمه ام از من مراقبت می کند."

قاچاق
"مایادا زهیر"، یک سخنگوی انجمن حقوق زنان در بغداد می گوید: "سازمان های عراقی در تلاشند که وضعیت قاچاق زنان جوان از این کشور جنگ زده به کشورهای همسایه را کنترل کنند."
وی در این باره اظهار داشت: "ما تلاش می کنیم که از سرنوشت زنان بیوه و دختران نوجوان قاچاق شده مطلع شویم. متاسفانه این یک فرآیند ساده نیست و بدون حمایت بین المللی نگرانیم که اکثر زنان جوان عراقی برای تجارت جنسی به خارج از کشور برده شوند.
این گزارش می افزاید: "با این حال فاحشگی تنها گزینه ای است که اکنون برای «لطیف» - یک بیوه زن 27 ساله که شوهرش را در حمله به زائران شیعه در جنوب عراق از دست داده - باقی مانده است."
زمانی که این زن برای حمایت مالی به بستگان شوهرش مراجعه کرد آنها نتوانستند کمکی به وی نمایند.
لطیف در توجیه شغل جدید خود می گوید: "به فکر بچه ام هستم، تنها بچه ام؛ بدون پول ما گرسنه در خیابان ها سرگردان خواهیم بود."

موسیقی درمانی و تاثیر آن در درمان بیماریها

موسیقی درمانی و تاثیر آن در درمان بیماریها 
 در دنیای پرشتاب امروز، دنیایی که بدخوابی، استرس و سبک زندگی شتاب زده امری عادی محسوب می‌شود، "موسیقی درمانی" و به عبارتی دیگر به‌کارگیری موسیقی برای بهبود موقعیت‌های مختلف، رویکردی بسیار جالب می‌تواند باشد.
موسیقی درمانی یکی از جلوه‌های کاربردی موسیقی در زندگی عموم است و آشنایی با این رشته می‌تواند استنباط و انتظار عموم از موسیقی را ارتقاء بخشد و ذهن را به سوی کاربرد گسترده آن متوجه کند.
ارتقای درک علمی از موسیقی و ترمیم فرهنگ شنیدن موسیقی باعث می‌شود درک موسیقی از گردونه محدود احساس فراتر رود و بر فضای گسترده و فکورانه آن افزوده شود به گونه‌ای که فرد موسیقی را عمیقا بفهمد و به خوبی در اختیار گیرد.
موسیقی درمانی در درمان افرادی که دچار ناتوانی‌های مختلفی از جمله عقب ماندگی ذهنی، تاخیر یافتگی رشدی، معلولیت جسمی، بیماری روانی و دیگر مشکلات بوده‌اند، نتیجه موفقیت‌آمیزی داشته است.
موسیقی درمانگر، اهداف و مقاصد را بر اساس نیازهای خاص درمانجو دنبال می‌کند و برای پیشبرد این اهداف از شیوه‌های گوناگونی استفاده می‌شود برای مثال، آواز خواندن می‌تواند به افراد مبتلا به بیماری آلزایمر کمک کند تا حافظه دراز مدت خود را به کار اندازند.
نواختن آلات موسیقی با همسالان یا فرد یا افراد درمانگر، می‌تواند مهارت‌های میان فردی و یا قدرت برقراری ارتباط با دیگران را افزایش دهد و کارکردهای اجتماعی را بهبود بخشد. از همه مهمتر اینکه افراد احساساتشان را در روشی مطمئن و لذت‌بخش بوسیله نواختن موسیقی، گوش کردن به موسیقی و حرکات موزون و هماهنگ با موسیقی بیان می‌کنند.
موسیقی می‌تواند استرس را کاهش دهد. به عنوان مثال، برای مقابله با هراس از صحبت در مقابل دیگران و ترس از روبرو شدن با شخصیت‌های با نفوذ می‌توان از واکنش‌هایی که با موسیقی راک تهییج شده است استفاده کرد.
طبیعی است که سلیقه شخصی روی عکس‌العمل شنونده نسبت به موسیقی، اثر دارد از این رو باید برای استفاده بهینه از موسیقی درمانی جهت کاهش تنش و استرس، سلیقه شخصی افراد در نظر گرفته شود.
هرچند استفاده از موسیقی آرامبخش یا محرک می‌تواند در موارد مختلف مفید باشد، اما در عین حال موسیقی دارای ظرایفی است که عکس‌العمل‌های پیش بینی نشده‌ای را در بعضی افراد بیدار می‌کند.
به عنوان مثال موسیقی ریتمیک آرام که در موارد عادی نوعی موسیقی آرامبخش محسوب می‌شود می‌تواند برای در بعضی شنونده‌ها احساسی غریب و یا ترس آور ایجاد کند.
دکتر "علی زاده‌محمدی" رئیس انجمن موسیقی درمانی ایران در تعریف موسیقی درمانی می‌گوید، "موسیقی درمانی، استفاده تجویز شده و سازمان یافته از موسیقی یا فعالیت‌های آن برای تغییر حالات ناسازگار زیر نظر موسیقی درمانگر برای کمک به مراجعین در رسیدن به اهداف درمانی است."
این متخصص موسیقی درمانی می‌گوید موسیقی درمانی وسیله سرگرمی و بازی نیست بلکه عامل اصلاح‌کننده تجویز شده‌ای است که به بهبود سازگاری رفتار و حالات کمک می‌کند.
در پنجاه سال گذشته تحقیقات بسیار زیادی انجام شده است که نشان می‌دهد موسیقی روی بسیاری از بیماری‌ها از جمله ناراحتی‌های تنفسی، بیماری‌های قلبی، دردهای کلیوی، بیماری‌های کودکان، ناراحتی‌های قبل و بعد از جراحی، دردهای زایمان ، کما، سوختگی و عوارض سرطان اثر دارد.
بیشتر مادران هنگام بارداری نگران وضعیت خود هستند این نگرانی‌ها اگر چه بیشتر در اثر خیال و تصورهای شخصی است اما از تنش و نگرانی آن نمی‌توان چشم‌پوشی کرد و خواه‌ناخواه مادر را دچار ناآرامی می‌کند.
پزشکان برای تقویت آرامش مادران همواره روشهای غیردارویی را توصیه می‌کنند روش‌هایی که کمک می‌کند تا از تشویش و نگرانی مادر کاسته شود که تمرین‌های "تن آرامی" ‪ Relaxation‬از جمله مهمترین این روشها است.
دکتر زاده‌محمدی در این خصوص می‌گوید استفاده از موسیقی آرام‌بخش همراه با تمرین‌های تن‌آرامی توام با تصور هدایت شده، روش رایجی برای تقویت آرامش مادران است.
خواندن ترانه‌ها و انجام بعضی از تمرین‌ها موجب می‌شود که مادر آرامش پیدا کرده و خاطره مثبتی از اتاق عمل دریافت کند.
به گفته کارشناسان، موسیقی در درمان برخی از بیماریهای روانی، افسردگی، میگرن، سردردهای عصبی واضطراب موثر است.
اوج انتقال احساسات و تاثیرات در موسیقی نهفته است و یک موسیقی واقعی و خوب می‌تواند بر لایه‌های وجودی فرد اثر بگذارد و به زندگی انسان معنا و جهت ببخشد.
برخی آزمایش‌ها نشان داده است افرادی که بعد از عمل جراحی برایشان موسیقی پخش می‌شود، تحمل درد بیشتری دارند و برای تسکین درد خود کمتر تقاضای مسکن می‌کنند.
دکتر "غفار ملک خسروی" روانشناس و دبیر انجمن موسیقی درمانی نیز با اشاره به این که اضطراب و افسردگی پایه و اساس بسیاری از بیماری‌های جسمی و روانی هستند، گفت بر اساس تحقیقات مختلفی که تا به حال صورت گرفته، با استفاده از موسیقی درمانی و تمرین تن‌آرامی استرس و افسردگی کاهش می‌یابد و در پی آن از شدت بیماری‌های جسمی و روانی فرد هم کاسته می‌شود.
وی می‌گوید در مورد بیماری‌هایی همچون میگرن که ارتباط مستقیمی با میزان اضطراب و استرس وارده به افراد دارد، با کمک موسیقی می‌توان در جهت کاهش استرس و در نتیجه کاهش شدت دردهای میگرنی گام برداشت.
زمانی که انسان درد دارد آستانه تحمل او پایین می‌آید و به عبارتی حساس‌تر می‌شود در اینجا موسیقی و تمرین تن آرامی می‌تواند منجر به ایجاد آرامش در فرد شود.
به گفته این متخصص موسیقی درمانی تاکید بر این نکته مهم است که موسیقی به تنهایی کار درمانی نمی‌کند بلکه به عنوان یک روش حمایتی، در بالا بردن کیفیت سلامت روانی و جسمی افراد کمک می‌کند.
به کار بردن موسیقی در بیمارستانها، رستورانها، پارکها و ... در ایجاد آرامش و احساس خوشایند در افراد موثر است.
انواع موسیقی برای کمک به حل مشکلات مختلف، موسیقی‌ها یا سازهای مختلفی وجود دارد که درمانگر آن را بر اساس شناخت مشکل در بیمار با هدف کم کردن یک مشکل خاص، انتخاب می‌کند.
دکتر ملک‌خسروی می‌گوید به عنوان مثال اگر فردی مضطرب است این فرد در درجه اول به آرامش نیاز دارد و برای او از یک موسیقی آرام‌بخش که ریتم کمتری دارد و فواصل گامها هم در آن کم است استفاده می‌شود.
موسیقی به دلیل جذاب بودن می‌تواند در وجود همه کس و در سطوح و واکنش‌های مختلف بدنی و روانی به راحتی و با احساس خوشایندی نفوذ کند.
وقتی برنامه‌های موسیقی درمانی می‌تواند بر بیمارانی که در حالت بیهوشی کامل به سر می‌برند اثر بگذارد، طبیعی است که تاثیر آن بر بیماری‌های ساده بیشتر است.
از نظر پزشکی یک بیمار وقتی در بیهوشی کامل به سر می‌برد و علایم حیاتی او به کمترین حد می‌رسد در بدترین شرایط قرار دارد (اغماء) در چنین حالتی موسیقی درمانی توانسته است در حد هر چند اندک، ارتباط و حیات روانی و جسمانی را به بیمار بازگرداند.
علت تاثیر موسیقی درمانی روی بعضی از علایم بیماری‌های مزمن و حاد پزشکی، جذاب بودن ذاتی و نیروی محرک و قوی آن است.
در سالهای اخیر در آمریکا از موسیقی به عنوان داروی پیشگیری و تقویت کننده سلامت و شخصیت استفاده می‌شود و به نظر می‌رسد که موسیقی باعث تجدید حیات می‌شود بعد از آمریکا پیشرفت سریع موسیقی درمانی در انگلستان بوده است.

من همسر دوم بودم و چاره ای نداشتم

من همسر دوم بودم و چاره ای نداشتم 
 زمین یخزده و لیز بود، ولی برای من که می خواستم دقایقی دیگر خودم را زیر یک ماشین پرتاپ کنم و از این زندگی سراسر رنج خلاص شوم، فرقی نمی کرد که بشدت زمین بخورم. سرم را به طرف راست گرداندم. باد سردی به صورتم خورد. ماشینی از دور می آمد. نور چراغهایش هیچ امیدی را در دلم زنده نمی کرد. جز به مرگ به چیز دیگری فکر نمی کردم، البته تنها نگرانی ام دخترک چهار ساله ام -شیرین- بود که او را به عمه اش سپرده بودم و نمی دانستم بعد از مرگم چه بلایی سرش می آید. ماشین که نزدیکتر شد، خیز برداشتم، اشهدم را گفتم و ناگهان خودم را جلوی ماشین انداختم. محکم به آسفالت سرد و خیس خوردم و صدای گوش خراش ترمز ماشین را شنیدم، اما گذشتن چرخ های آن را از روی بدنم احساس نکردم. یعنی به همین راحتی و بدون درد مرده بودم؟اما نه...بدنم داغ بود، نفس می کشیدم و هنوز می توانستم بخاری را که از بیرون آمدن نفسهایم درست می شد،ببینم. راننده از ماشین بیرون آمد و سراسیمه خود را به بالای سرم رساند و گفت:
خانم،خانم...این چه کاری بود که کردی؟ نزدیک بود مرا و خودت را بدبخت کنی... پاشو...پاشو... پاشوببینم...
سر که برگرداندم ماشین را دو – سه متر آن طرفتر دیدم. پس نقشه ام نگرفته بود. زور به وسط خیابان پریده بودم و نتوانسته بودم مرگ را به آغوش بگیرم. مرد که سی و هفت-هشت سال بیشتر نداشت، گوشه آستینم را کشید و گفت:
پاشو خانم، پاشو الان مردم جمع می شوند و فکر می کنند واقعاً من به شما زده ام.
بلند شدم. مانتو و دستهایم خیس شده بود. لجم گرفته بود در ماشین را باز کرد و گفت:
بنشین توی ماشین گرم می شوی. بخاری روشن است.
بی اراده حرفش را پذیرفتم و روی صندلی جلو نشستم و دستهایم را مقابل بخاری گرفتم. در یک لحظه گرمای دلپذیری به بدنم دوید و از اینکه می خواستم خودم را بکشم، خنده ام گرفت، اما این فقط برای یک لحظه بود و دوباره آرزو کردم ای کاش می مردم. مرد راه افتاد و گفت:
خدا را شکر که خیابان خلوت بود و کسی متوجه نشد.حوصله دردسر ندارم. خب، شما که جوانی و هزار آرزو داری، چرا می خواستی خودت را بکشی؟
جوابش را ندادم،حرفی برای گفتن نداشتم.نیم نگاهی به من انداخت و گفت:
حداقل به خاطر دردسری که می خواستی برایم بتراشی حرف بزن!می دانی اگر تو را زیر می گرفتم چی مشد؟ تو خلاص می شدی و من زندانی...آخر باید چه طوری ثابت می کردم که تو می خواستی خودت را بکشی؟
نگاهش کردم و گفتم: فکر اینجا را هم کرده بودم. سپس از جیب مانتویم نامه ای را درآوردم و گفتم:
توی این نوشته ام که قصد خود کشی داشته ام و راننده مقصر نیست.
لبخندی زد و گفت:
یعنی واقعاً می خواهی خودت را بکشی؟اخر چرا؟
خب حداقل سرگذشتت را برایم تعریف کن، بعد خودم تو را میکشم. این بار وقتی خودت را جلوی ماشینم پرت کردی اصلاً ترمز نمی کنم.
از لحن حرف زدنش خنده ام گرفت وآرام گفتم؟
واقعاً...؟
مکثی کرد و در حالی که لبخندی تحویلم می داد، گفت؟
اگر انگیزه ات قوی بود و هیچ راه حلی جز خودکشی نداشتی، آره...خب، حالا بگو ببینم چرا از زندگی سیر شده ای؟
و من بدون اینکه روبه رو را نگاه کنم چشم به دستهایم دوختم و گفتم:
پنج سال قبل وقتی فقط هفده سال داشتم به اصرار پدر و مادرم با جبار ازدواج کردم. او دوازده سال از من بزرگتر بود.یکی- دو سال اول زندگی مشکل چندانی نداشتیم، جز اینکه غیبت های طولانی او مشکوک بود. گاهی می رفت و ده- پانزده روز پیدایش نمی شد. دخترم که بدنیا آمد، سعی کردم دلگرم تر با جبار ادامه بدهم، اما یک روز خبر آوردند که او را دستگیر کرده اند. جبار عضو یک گروه قاچاق مواد مخدر بود و در دادگاه به بیست سال حبس محکوم شد . به انتظار او ماندن جایز نبود، بنابراین تقاضای طلاق دادم و مهریه ام را بخشیدم و خلاص شدم. غافل از اینکه این تازه اول بدبختی های من است. یک زن جوان بیست ساله با یک دختر دو ساله پیش هیچکس جا نداشت. مردم هر روز شایعه جدیدی درست می کردندتا آنجا که مرا هم قاچاقچی جلوه دادند. این حرف ها باعث شد هیچ کس برای خواستگاری از من قدم جلو نگذارد، مگر آدم های مسن یا هوسباز.
پدر مادرو هر روز به من فشار می آوردند که تکلیفم را روشن کنم. نه حوصله مرا داشتند، نه حوصله دخترکم را. جلو چشمم او را کتک می زدند و من نمی توانستم حرفی بزنم. جرات نداشتم پایم را از خانه بیرون بگذارم تا اینکه چند وقت قبل پدرم بعد از کلی مقدمه چینی گفت:
آقا رئوف از تو خواستگاری کرده...درست است که سنی از او گذشته، اما دنیا دیده و سالم است و می تواند سایه سرت باشد.
از تعجب نزدیک بود شاخ در بیاورم. آقا رئوف بقال سر کوچه مان است و حداقل سی سال از من بزرگتر است، یعنی تقریباً همسن پدرم.
پدر، آخر من کجا و آقا رئوف کجا ؟
دهانت را ببند دختر! تا آخر عمر که نمی توانی بی شوهر بمانی؟
دلم را به دریا زدم و با خود گفتم شاید ازدواج با آقا رئوف از ماندن در خانه پدر و تحقیر شدن بهتر باشد، اما وقتی رضایتم را اعلام کردم، پدرم گفت:
راستی، او تو را بدون دخترت می خواهد.
پس شیرین را چکار کنم؟
نمی دانم...تحویل خانواده پدرش بده! مگر نمی گویی عمه وکوچکش او را خیلی دوست دارد؟
اما...او پاره تن من است. او دختر من است. اگر سایه مادر بالا سرش نباشد معلوم نیست توی این جامعه چه بر سرش بیاید...
اما پدرم فقط حرف خودش را می زد. او می خواست زودتر از دست من خلاص شود. این بود که تصمیم گرفتم خودم را از این زندگی تلخ و طاقت فرسا نجات دهم...شیرین را به بهانه اینکه به مسافرت چند روزه می روم به عمه کوچکش سپردم و...
راننده ماشین که حالا می دانستم مهندس است و نامش مهرداد، گفت:
با مرگ می خواستی خودت را نجات دهی؟، خب، آن وقت تکلیف شیرین چی می شد؟ آهی کشیدم و گفتم ؟
چارۀ دیگری هم داشتم؟
آره همه درها که بسته نیست..مثلاً
حرفش را ادامه نداد. ماشین را کنار خیابان پارک کرد و دو لیوان شیر کاکائو داغ خرید و دوباره پشت فرمان نشست. یکی را به دست من داد و گفت:
مثلاً می توانی با یک ازدواج موقت فکر کنی و وقتی از طرف مقابل شناخت کافی به دست آوردی، به عقد دائم او در بیایی.
جرعه ای از شیر کاکائو را نوشیدم و گفتم:
نه، ازدواج موقت یعنی در به دری...تا به حال نشنیده ام چنین ازدواج هایی ختم به خیر شده باشدو در حالی که لیوان یک بار مصرف را در مشتش می شکست گفت:
ببین...راستی اسمت چی بود؟
سودابه...
ببین سودابه... من مجبورم در ماه چند روز به خاطر ماموریت به تهران بیایم.من زن و بچه دارم. از زندگی ام هم راضی ام...اما به خاطر خدا راضی ام با تو به طور موقت ازدواج کنم، به این شرط که برایت آپارتمانی اجاره کنم و خرجی ات را هم بدهم و در ماه چند روز پیش تو باشم.
فکر کردم و گفتم:
این وضع تا کی ادامه پیدا خواهد کرد؟
تا وقتی که تو بخواهی و قبول کنی به عقد دائم من در بیایی.
با خوشحالی گفتم:
دخترم را هم قبول خواهی کرد؟
آره...
اما خانواده ام با عقد موقت راضی نیستند.
به محضردار پول می دهم و می گویم نقش بازی کند و طوری وانمود کند که انگار به عقد دائم هم در آمده ایم...کاری به کار اینها نداشته باش!
و من احمق هم پذیرفتم...
مهرداد فقط دو ماه کرایه آپارتمان را داد و خرجم را کشید و بعد از آن انگار از من سیر شد که گفت:
بهتر است کاری دست و پا کنی، چون می ترسم حقوقم برای دو خانواده کفاف ندهد.
به این نیت که کمک خرج او باشم دنبال کار گشتم و در یک شرکت خصوصی به عنوان منشی مشغول شدم، اما حقوقم به اندازه ای بود که می توانستم پول مهد شیرین . کرایه ماشین و نهار را بپردازم، در حالی که مهرداد توقع داشت کرایه خانه را هم من بدهم.
خب، اگر قرار باشد کرایه خانه را هم بدهم، چه احتیاجی به تو دارم؟
مهرداد خندید و گفت:
من سایه سرت هستم.تا موقعی که می دانند شوهر داری جرات نمی کنند چپ نگاهت کنند. مثل اینکه فراموش کرده ای از دست خانواده ات و اطرافیان می خواستی خودت را بکشی...
مدتی دندان به جگر گذاشتم تا اینکه از مهرداد بار دار شدم. او خیلی ناراحت شد و گفت:
بچه را سقط کن!
چرا؟ مگر تو قصد ازدواج دائم با مرا نداری؟
نه...چون راستش وقتی خوب فکر کردم، دیدم امثال تو در همین تهران فراوانند و من برای اینکه ثواب بیشتری ببرم می توانم چند نفر دیگر راتحت پوشش خود بگیرم. ازدواج موقت بهترین راه است. بعضی زنان بیوه و مطلقه فقط حاضرند سایه یک مرد بالا سرشان باشد. نه توقع خرجی دارند و نه آپارتمان...
حالم از تو بهم می خورد وهرداد...برو گم شو!
و او رفت، بدون اینکه حتی کوچکترین آدرسی از او داشته باشم . بچه ام به دنیا آمده...مهلت عقد موقت به پایان رسیده و من مانده ام و یک بچه بی شناسنامه...نمی دانم...نمی دانم چه کنم؟... ای کاش ان شب مهرداد کمی دیرتر ترمز گرفته بود و من زیر چرخ های ماشینش له شده بودم. کاش از او بچه دار نمی شدم.
نظریۀ روانشناسی این ماجرا:
هر مشکلی هر چند سخت راه حلی دارد که با تکیه بر عقل و تدبیر و با مشورت می توان به آن رسید. سودابه به جای اینکه مشکل خود را ریشه یابی کند و در پی حل منطقی ان بر آید ، شتابزذه و احساسی تصمیم گرفت و بدترین راه یعنی خود کشی را انتخاب کرد که نه از لحاظ شرعی و نه از لحاظ اجتماع پسندیده است. سودابه در مرحله دوم نیز شتابزده عمل کرد و بی هیچ فکری به عقد موقت مهرداد درآمد و با صحنه سازی، خانواده خود را فریب داد. کسی که راه درست و صحیح را برای حل مشکلات انتخاب نمی کند، نباید انتظار موفقیت داشته باشد.

طلاق خاموش، جدایى زیر سقف یک خانه

طلاق خاموش، جدایى زیر سقف یک خانه

«طلاق خاموش»، «طلاق روانى» و یا همان «طلاق عاطفى» واژه اى است که در زندگى مدرن امروز بسیار به گوش مى خورد آنگونه که گاهى فکر مى کنیم تمام زیبایى زندگى مشترک در روزهاى اول آن خلاصه شده است. یعنى درست تا وقتى که هر دو طرف براى هم تازگى دارند و به هرنحوى در صدد جلب رضایت هم هستند اما با گذشت زمان و سایه انداختن سختى ها و مشکلات بر زندگى، بى تفاوتى و بى روحى بر زندگى حاکم مى شود و آن وقت است که طلاق عاطفى صورت مى گیرد. * جدایى زیر یک سقف طلاق خاموش یا همان طلاق عاطفى، نوعى از جدایى است که در آن زن و شوهر اگرچه با هم زیر یک سقف زندگى مى کنند اما هیچ مهر و محبت و عاطفه اى بین آنها حاکم نیست، در این نوع زندگى، تنها چیزى که زوجین را به هم متصل مى کند قراردادى است که در ابتداى زندگى آن را پذیرفته اند، قراردادى که معمولاً هر دو طرف در زمان امضاى بند بند موارد آن، مهر و محبتى را در دل احساس کرده اند اما پس از گذشت سالها، اکنون همین رابطه شیرین و گرم به سردى و خاموشى گراییده است.
دکتر محمود دژکام روانشناس و عضو هیأت علمى دانشگاه علوم پزشکى شهید بهشتى طلاق عاطفى را این گونه تعریف مى کند «در طلاق عاطفى دو نفر به صورت فیزیکى از یکدیگر جدا نمى شوند، بلکه کنار هم زندگى مى کنند و شرایطى بر روابط آنها حاکم است که در طلاق متعارف وجود ندارد.» وى ادامه مى دهد: «این اتفاق مى تواند به صورت یک طرفه و یا دو طرفه و به مرور زمان رخ دهد و دوطرف بتدریج متوجه شوند که جذابیت، کشش و علاقه و عاطفه مثبتى که نسبت به هم داشته اند در بین آنها رنگ باخته است. به عبارتى حساسیت ها، کنجکاوى ها و نگرانى هایى که آنها نسبت به هم نشان مى دادند فروکش مى کند و باعث ایجاد کرختى در بین آنها مى شود و این احساس باعث مى شود که همیشه یک طرف نسبت به رفتارهاى دیگرى شکایت داشته باشد، مواردى مانند درک نشدن، بى توجهى، اشتغال زیاد، تکروى و بى توجهى به نیازها و خواسته هاى طرف مقابل که معمولاً این شکایت ها بیشتر از جانب زنان نسبت به مردان صورت مى گیرد، ضمن آن، که گاهى نیز مردان از انرژى و نشاط نداشتن همسر، بى علاقگى و فراموشکارى و بى دقتى درامور گله مند هستند. به خصوص آن که مسائل استرس زا و اشتغال هاى فکرى و فیزیکى و نبود آرامش در محیط زندگى و کار نیز باعث تشدید این موضوع مى شود.»
دژکام بروز چنین مشکلاتى در جامعه ایرانى را نتیجه گذر از جامعه سنتى به صنعتى مى داند و اضافه مى کند: «یکى ازمهمترین آسیب هاى ناشى از مؤلفه هاى متفاوت جامعه سنتى و صنعتى، گسسته شدن روابط خانوادگى و به سردى گراییدن روابط مثبت و شیرین خانوادگى است. روابطى که با گذشت زمان و گذر از این پروسه منجر به متفاوت شدن خواسته ها، نگرش ها و نیازهاى زن و مرد و متعاقب آن دور شدن آنها از هم شده است که در چنین شرایطى تنها وجود انگیزه اى خاص مى تواند دو نفر را به زندگى در کنار هم وادار کند که معمولاً این انگیزه نیز وجود فرزندان و یا در کشور ما مسائل خاص اجتماعى است، مسائلى که منجر به تحمل زندگى و ادامه آن مى شود. در حالى که این گونه زندگى کردن هر لحظه آماده رخدادى جدید خواهدبود.
این اظهارات دکتر دژکام دقیقاً نکاتى است که یک آسیب شناس اجتماعى طرح مى کند، نکاتى که هشدارى جدى براى ادامه زندگى است «رسیدن به مرحله طلاق عاطفى در زندگى حکم زنگ خطرى را دارد که به رسیدن به طلاق قانونى منجر مى شود.»
توضیحات بعدى محمد اکبرى نیز ماجرایى است که شاید براى بعضى از ما به نوعى در زندگى تجربه شده باشد. «معمولاً بیشتر ازدواج ها بر پایه عشق و علاقه صورت مى گیرد اما همیشه آینده مطابق با آن چه فکر مى کنیم پیش نمى رود و گاهى در زندگى مشترک اتفاقاتى رخ مى دهد که باعث مى شود به ناگاه تمام تصورات ما فرو بریزد. در این شرایط اگر دو طرف نتوانند بنا به شرایطى که وجوددارد از هم جدا شوند به ناچار مجبور خواهندشد با سخت ترین شرایط تا پایان عمر، زندگى خود را با طلاق عاطفى سپرى کنند.»
وى درباره عواقب چنین روندى در زندگى توضیح مى دهد: «تفاوت هاى فردى یک اصل مسلم غیرقابل انکار است که براى نظام اجتماع و طبیعت ضرورى است و به پیروى از این اصل طبیعى اگر هم بین زن وشوهر اختلاف وجود داشته باشد این اختلاف ها مى تواند با گذشت و چشم پوشى برطرف شود. در حالى که اگر این فاصله زیاد شود عوارضى متوجه زن و مرد و فرزندان مى شود و البته اگر بالاخره جدایى رخ دهد به خصوص در ایران بیشترین عوارض جدایى را زن متحمل مى شود. آن هم به دلیل نوع نگاه جامعه به قشر زن، محدودیت هاى اجتماعى و نوع نگاه مردان به زنان مطلقه، که آنها را در وضعیت دشوارى قرار مى دهد که به همین دلیل هم بسیارى از زنان ترجیح مى دهند به زندگى مشترک ادامه دهند و با نا امنى هاى روانى و اجتماعى بعد از طلاق مواجه نشوند.»
به گفته این آسیب شناس طلاق عاطفى پدیده اى فراگیر در کشور است، مسأله اى که به دلیل محدودیت هاى اجتماعى و فرهنگى، مشکلات مالى، اجبار خانواده ها و عوامل دیگرى که اجازه جدایى زن و شوهر را نمى دهد، خانواده هاى زیادى را وادار مى کند در شرایطى که زن و مرد از نظر روانى علاقه اى به ادامه زندگى مشترک ندارند، پس از یک دوره طولانى دعوا و کشمکش، از مرحله دشمنى و تنفر عبور کنند و به وضعیت «بى تفاوتى» برسند. به اعتقاد وى بى تفاوتى آخرین مرحله روابط بین زن و شوهر است که در آن اصل «بود و نبود» همسر فرقى براى زوجین نمى کند بلکه مسائل جنبى دیگر زندگى ازجمله مسائل مالى و امنیت اجتماعى زن است که احساس نیاز به همسر را شکل مى دهد. در چنین شرایطى میزان ناهنجارى هاى اجتماعى افزایش پیدا مى کند موجب به وجود آمدن ارتباطات خارج از چارچوب خانواده مى شود. ضمن آن که به گفته اکبرى در مرحله طلاق عاطفى اگرچه زوجین در زیر یک سقف زندگى مى کنند، ولى به لحاظ عاطفى و اجتماعى جدا هستند و در همین زمان اغلب انحرافات و آسیب هاى اجتماعى رخ مى دهد.
* حلقه مفقوده رابطه
داخل اتاق مشاور، زن و مرد بدون آن که به هم نگاه کنند روبه روى یکدیگر نشسته اند. زن به نظر غمگین و مضطرب است و مرد گله مند از بى توجهى همسر از روزهاى خوش اول زندگى مى گوید و شور و نشاطى که همیشه گرمابخش خانه بود و انتظارى که همیشه در نگاه همسرش براى ورود او به خانه مى دید. مرد خاطرات گذشته را یک به یک مرور مى کند و ادعا دارد که همسرش دیگر به او علاقه مند نیست و زن با خمودگى فقط شنونده است. او بى تفاوت نسبت به اظهارات همسرش فقط گوش مى دهد. مشاور اما به درستى متوجه حلقه مفقوده رابطه بین آنها مى شود. موضوعى که از عدم شناخت آنها از یکدیگر نشأت مى گیرد.
دژکام این گونه احساسات و رفتارها را شامل حال همسرانى مى داند که اگرچه به مدت طولانى با هم زندگى کرده اند اما از شرایط روحى و جسمى یکدیگر بى اطلاع هستند و اضافه مى کند: «گاهى شرایط به گونه اى است که تغییرات خلق و خوى یک طرف که به دلایل مختلف صورت مى گیرد باعث ایجاد زمینه براى دورشدن دو طرف مى شود. مثلاً خانمى به دلیل بالا رفتن سن دچار حالت هاى افسردگى، کم شدن فعالیت و بى علاقگى مى شود. بدون آن که از سوى همسر خود درک شود و به همین دلیل متهم مى شود که از علاقه اش نسبت به شوهرش کاسته شده است و همین امر موجب بروز اختلاف و ریشه دوانیدن آن در زندگى مى شود تا آن جا که دو طرف از هم دور مى شوند و بعد از مدتى به فکر جداشدن از هم مى افتند که معمولاً در چنین افرادى به دلیل آن که معمولاً فرزندانى حضور دارند و یا به دلایل محدودیت هاى اجتماعى نمى توانند به راحتى از هم جدا شوند و مجبور به زندگى در کنار هم مى شوند که حضورى فیزیکى در زندگى است.»
وى با تأکید بر این که بروز چنین رفتارهایى ناشى از مسائل میانسالى و یا تغییرات هورمونى است، خاطرنشان مى کند: متأسفانه مرد در این شرایط بدون آن که همسر خود را درک کند و نسبت به او علاقه مندى بیشتر نشان بدهد رفتارهاى خودسرانه و خودمحورانه انجام مى دهد و به نوعى باعث فاصله گرفتن بیشتر مى شود. در حالى که از چنین وضعیتى نه تنها خود آنها متضرر مى شوند، بلکه فرزندان نیز قربانى شده و از داشتن محیطى گرم و صمیمى محروم مى شوند. در حالى که تمام این روند ناامیدکننده تنها با شناخت و درک متقابل قابل رفع است.
وى البته تصریح مى کند: «معمولاً زنان نیز به دلیل برخورد انفعالى با مسائل، ازجمله این موضوع که قادر به طرح ناکامى هاى خود در زندگى نیستند مسائل سالیان گذشته را در خود نگاه مى دارند و بدون گفت و گو و تلاش براى برطرف شدن خواسته هایى که داشته اند، فاصله گرفتن و دورى گزینى را درطى زمان انتخاب مى کنند که همین امر به مرور زمان منجر به طلاق عاطفى مى شود و البته در چنین شرایطى معمولاً زنان به دلایل اجتماعى و یا علاقه به سرنوشت فرزند خود به بیانى با شرایط موجود مى سوزند و مى سازند و به زندگى بدون انگیزه و عادى عادت مى کنند. اما مردان در خارج از خانه به دنبال همراهى دیگر مى گردند و یا مشغولیت هاى دیگرى براى خود برمى گزینند که تمام این رخدادها به نوعى آسیب هاى دیگرى را به همراه دارد.»
و در پایان این که دژکام به زوجینى که با این مشکل رو به رو هستند پیشنهاد مى کند قبل از این که گرفتار معضلات جدى ترى شوند با مراکز مشاوره ارتباط برقرار کنند. ضمن آن که وى در میان گذاشتن مشکلات زندگى را با اعضاى ریش سفید یا گیس سفید فامیل هم توصیه مى کند. «بالاخره هرچه باشد همه قبول داریم که آنها موهایشان را در آسیاب سفید نکرده اند، پس استفاده از تجربیات آنها را فراموش نکنیم.»

موج سوم در راه است/ سونامی ایدز را جدی بگیریم

موج سوم در راه است/ سونامی ایدز را جدی بگیریم

"نقش ما در زندگی هر چه باشد و در هر کجا که زندگی کنیم، باید بدانیم که هم‌اینک همگی ما با "اچ.آی.وی" زندگی می‌کنیم و همگی ما تحت تاثیر آن هستیم و همگی ما باید مسوولیت برای پاسخگویی را بپذیریم"
این مطلب بخشی از پیام امسال "بان کی مون" دبیر کل سازمان ملل متحد به مناسبت روز جهانی ایدز است. روز اول دسامبر برابر با دهم آذر ماه روز جهانی ایدز نام دارد.
واژه ایدز ‪ AIDS‬مخفف (‪ (Acquired Immuno deficiency Syndrome‬به معنی "سندرم نقص ایمنی اکتسابی" است. ویروس حامل این بیماری اچ.آی.وی ‪HIV‬ (تضعیف‌کننده ایمنی انسان) نام دارد.
بیماری ایدز از آغاز شناسایی شدن توسط انسان که چندان هم طولانی نیست تاکنون پیدایش ‪ ۷۰‬میلیون انسان را در سراسر جهان گرفتار خود کرده است.
بر اساس آمارها، هم‌اکنون ‪ ۹۰‬درصد موارد آلودگی به ویروس ایدز در کشورهای در حال توسعه زندگی می‌کنند و روزانه ‪ ۲۲‬هزار نفر در دنیا به این جمع افزوده می‌شوند.
اگرچه مراحل اولیه گسترش بیماری ایدز در کشورهای پیشرفته همانند آمریکا و اروپا مشاهده شده بود، اما این کشورها اکنون موفقیت قابل توجهی در مهار آن کسب کردند.
آمارها نشان می‌دهد که افزون بر ‪ ۸۰‬درصد از موارد ابتلا به ویروس ایدز در جهان از طریق ارتباط جنسی بوده است.
مسوولان و کارشناسان در وزارت بهداشت ایران، روند شیوع و انتقال ایدز در کشور را به سه مرحله یا موج تقسیم بندی می‌کنند.
موج اول، شیوع بیماری ایدز در ایران از طریق خون بوده است.نخستین فردی که در ایران به عنوان حامل ویروس ایدز شناسایی شده، یک کودک دو ساله بود که پس از دریافت خون در بیمارستان به این بیماری مبتلا شد.
موج دوم، شیوع ایدز از طریق اعتیاد تزریقی بوده است.در حال حاضر نیز آمارهای رسمی نشان می‌دهد که بیشترین افراد مبتلا به ایدز در ایران افراد معتاد ترزیقی هستند.
سومین موج،انتقال بیماری ایدز از طریق رابطه جنسی است، شیوه‌ای که زنگ خطر آن از هم اکنون به صدا در آمده است و بر اساس آمارهای وزارت بهداشت آمار مبتلایان به ایدز از این روش در ایران در حال افزایش است.
هم اکنون نگرانی مسوولان از شیوع ایدز به وسیله رفتارهای پر خطر جنسی افزایش یافته است و آنان ضمن اینکه رقم انتقال ایدز از طریق معتادان تزریقی در کشور را همچنان در صدر می‌دانند،اما نسبت به گسترش انتقال اچ.آی.وی از طریق جنسی در کشور هشدار داده‌اند.
برخی از مسوولان و کارشناسان وزارت بهداشت نیز از موج سوم شیوع ایدز به عنوان "سونامی ایدز" یاد کرده‌اند، خطری که اگر با بی‌توجهی یا کم اعتنایی مجموعه افراد جامعه مواجه شود،دامن همگان را خواهد گرفت.
رییس اداره ایدز وزارت بهداشت، درمان و آموزش در این خصوص گفت:با توجه به سهم سه درصدی تماسهای جنسی در انتقال ایدز طی سالهای گذشته، این نوع رفتار پر خطر در طول سال جاری با رشد ‪ ۳۳‬درصدی همراه بوده است که درایت و توجه ویژه مسوولان را می‌طلبد.
"عباس صداقت" افزود:‪ ۹۶‬درصد از مبتلایان ایدز در ایران از طریق استفاده از سرنگهای آلوده به این بیماری گرفتار شده‌اند.
وی گفت: بر اساس آخرین آمارها هم‌اکنون ‪ ۱۶‬هزار و ‪ ۹۰‬مبتلا به ویروس ایدز در ایران شناسایی شده‌اند و این در حالی است که بر طبق فرمول سازمان بهداشت جهانی، حدود ‪ ۶۰‬هزار ایرانی در گروه سنی ‪ ۲۵‬تا ‪ ۳۴‬سال مبتلا به این ویروس هستند که بخش عمده مبتلایان به صورت نهفته حامل ویروس هستند.
به گفته وی، تاکنون دو هزار و ‪ ۱۲۱‬مبتلا به ایدز در کشور جان خود را از دست داده‌اند.
استان خراسان رضوی یکی از مناطق پر جمعیت کشور است که حدود ‪ ۲/۵‬درصد مبتلایان به ایدز کشور را به خود اختصاص داده است.
مسوولان درمانی و بهداشتی این استان معتقدند، تعداد مبتلایان به ویروس ایدز که تاکنون در این منطقه شناسایی شده‌اند، به دلایلی ناشناخته کمتر از دیگر نقاط کشور بوده است.
مسوول مرکز مشاوره بیماریهای رفتاری و عفونی مرکز بهداشت خراسان رضوی در این مورد گفت: افزایش رفتارهای پرخطر ناسالم و انتقال اچ.آی.وی از طریق اعتیاد تزریقی در مناطق مختلف کشور متفاوت است و شاید جو مذهبی حاکم بر فضای منطقه در این امر دخیل بوده باشد.
دکتر "علی حسین‌پور" افزود:تاکنون ‪ ۳۶۹‬بیمار مبتلا به ویروس اچ.آی.وی در این استان شناسایی شده‌اند که حدود ‪ ۹۴‬درصد آنان مرد هستند.
وی گفت:حدود ‪ ۸۵‬درصد مبتلایان به ویروس اچ.آی.وی در استان خراسان رضوی از نوع اعتیاد ترزیقی هستند و از این حیث خراسان رضوی تقریبا بالاترین میزان مبتلایان را در کشور دارد.
او جمعیت بالای حاشیه‌نشین در کلانشهر مشهد و افزایش اعتیاد و بزهکاری در این مناطق را از علل بالا بودن آمار مبتلایان به ویروس اچ.آی.وی از نوع اعتیاد تزریقی در خراسان رضوی ذکر کرد.
این مسوول با تشریح وضعیت کل مبتلایان به ویروس ایدز در استان خراسان رضوی گفت: هم‌اکنون ‪ ۱۲۰‬نفر آنان به استانهای دیگر عزیمت کردند،‪ ۹۴‬نفر فوت نمودند و ‪ ۳۶‬نفر هم تحت پیگیری هستند.
حسین پور با اشاره به‌همکاری نکردن هفت نفر از مبتلایان به‌ایدز در خراسان رضوی برای درمان افزود:‪ ۱۸‬نفر از مبتلایان به ایدز دراستان تاکنون شناسایی نشده‌اند، ‪ ۲۶‬نفر زندانی هستند و ‪ ۶۸‬بیمار مبتلا نیز دارای پرونده فعال هستند و با مراجعه مکرر تحت درمان دارویی و حمایتی قرار دارند.
وی میزان شیوع ایدز در استان از طریق آمیزشی را کمتر از ‪ ۱۰‬درصد دانست و افزود: موج سوم ایدز یعنی خطر از طریق انتقال جنسی هم‌اینک یک مساله جدی است که از آن به عنوان سونامی ایدز یاد می‌شود.
تحلیل‌ها و گزارشات مسوولان مختلف بیانگر آن است که به دنبال اقدامات مختلف انجام شده در کشور همچون تاسیس مراکز ‪ DIC(‬پاتوق معتادان)، در حال حاضر انتقال ایدز ازطریق معتادان تزریقی کاهش یافته است اما خطر انتقال بیماری از راه جنسی در حال افزایش است.
در این راستا اطلاع‌رسانی و آموزش دقیق و شفاف به مردم آخرین و تنها راهکار کنترل بیماری ایدز در کشور شناخته شده است، در حالی که به عقیده کارشناسان امر اکنون اطلاعات مردم و خانواده‌ها از راههای انتقال بسیار اندک است.
عضو کارگروه ایدز مرکز بهداشت خراسان رضوی در این‌باره گفت: قباحت طرح موارد آموزشی پیشگیری از بیماری ایدز در بحث مسایل جنسی در کشور باید برداشته شود.
دکتر "مهدی چرخنده" افزود: هم‌اینک دربین حدود ‪ ۲۰۰‬کشور عضو سازمان بهداشت جهانی، تنها کشوری هستیم که نمی‌توانیم مسایل آموزشی ایدز را به طور واضح و روشن بیان کنیم.
وی گفت:با توجه به تغییر الگوی ابتلا به ایدز از طریق جنسی، شیوه آموزش و اطلاع‌رسانی در بحث مسایل جنسی در کشورمان باید بازنگری و به طور شفاف بیان شود.
مشاور پزشکی صدا و سیمای مرکز خراسان رضوی افزود:هم‌اکنون حتی دربحث کارشناسی در میزگردها و مصاحبه‌های تلویزیونی، پزشکان و کارشناسان اجازه ندارند، حتی وسایل پیشگیری مانند "کاندوم" را نام ببرند و این یک مشکل است.
دکتر چرخنده با اشاره به برنامه‌های مختلفی که طی هفته ایدز از صدا و سیمای مرکز خراسان رضوی پخش می‌شود،گفت: برپایی میزگردهای مختلف، زیر نویس ها، گنجاندن مطالب آموزشی ایدز در برنامه‌های مختلف رادیویی و تلویزیونی از این جمله است.
وی در عین حال افزود:امسال برای اولین بار این جسارت را داشته‌ایم که در برنامه‌های رادیویی و تلویزیونی کمی شفاف تر حتی با نام بردن وسایل پیشگیری، آموزشهای کنترل ایدز از طریق رسانه ملی را در استان خراسان رضوی نهادینه سازیم.
عضو کمیته کشوری کاهش آسیب وزارت بهداشت معتقد است:بین سه اپیدمی "ایدز، روابط جنسی و مصرف تزریقی مواد مخدر" ارتباط مستقیمی وجود دارد که هریک از آنها از قابلیت تحرک بالایی برخوردار هستند.
دکتر "بهنام فرهودی" افزود: موج سوم اپیدمی ایدز ناشی از شرکای جنسی متعدد معتادان است و این روش انتقال برای جمعیت جوان کشور با رفتارهای پرخطر جنسی نوعی تهدید محسوب می‌شود.
وی گفت:هم‌اکنون ‪ ۲۰۰‬هزار معتاد تزریقی در کشور وجود دارد که بیش از یک سوم آنها متاهل و با همسرانشان زندگی می‌کنند.
وی در مورد ضرورت کنترل رفتارهای پر خطر بیان کرد:برای دستیابی به این هدف باید ضمن ترویج روابط جنسی سالم و توصیه به پرهیزگاری، وفاداری و پایبندی به خانواده‌ها، استفاده از روشهای سدکننده نیز تبلیغ شود.
به گفته وی، کاهش آسیب نوعی آموزش بهداشت جنسی است که شرع و اسلام نیز بدان تاکید دارد و بدانیم که اگر با پنهان کاری عاملی برای ابتلای یک جوان شویم، مرتکب اشتباه بزرگی شده‌ایم و قابل بخشیدن نیست.
رییس مرکز تحقیقات ایدز ایران نیز گفت: انتقال ایدز از طریق اعتیاد تزریقی در کشور تا حدی کنترل شده، انتقال از مادر به جنین نیز هنوز در جامعه نمود نیافته و انتقال از طریق فراورده‌های خونی نیز تقریبا به صفر رسیده است اما انتقال از طریق روابط جنسی به سرعت در حال افزایش است.
دکتر "مینو محرز" افزود:رسانه‌ها باید گسترده و شفاف در این خصوص اطلاع رسانی کنند اما متاسفانه خودسانسوری‌های اخلاقی در بین رسانه‌ها در این مورد اجازه این کار را نمی‌دهد و کمتر به صراحت در مورد استفاده از روشهای پیشگیری در روابط جنسی صحبت می‌شود.
وی با انتقاد از صدا و سیما در زمینه اطلاع‌رسانی گفت:با وجود تاثیر زیاد صدا وسیما در آگاهی‌بخشی به مردم، در خصوص بیماری ایدز این رسانه خوب عمل نکرده است.
محرز افزود:در حال حاضر ‪ ۲۰‬درصد مبتلایان به ایدز در کشور از طریق روابط جنسی به این بیماری مبتلا شده‌اند که نسبت به پنج سال گذشته چند برابر شده،اما ما همچنان اصرار داریم که "دایره افراد در معرض ایدز را به مشتی معتاد بی‌بند و بار محدود کنیم."
وی گفت: این در حالی است که بر اساس بررسی‌ها، رفتارهای جنسی با شرکای مختلف و بدون رعایت اصول پیشگیری مختلف در میان معتادان شایع است و اغلب زنان مبتلا به ایدز همسران معتادان تزریقی هستند.
از سوی دیگر،مشاور سازمان بهداشت جهانی نیز الگوی انتقال جنسی ایدز در ایران را با کشورهای اروپایی و آمریکایی متفاوت دانست.
"محمد اسماعیل اکبری" گفت:افرادی که به کشورهای آسیای میانه یا جنوب خلیج فارس سفر می‌کنند نقش پر رنگی در انتقال ویروس ایدز به ایران دارند.
وی افزود:متاسفانه با وجودی که الگوی انتقال ایدز در ایران هر چه بیشتر از تمرکز در گروه معتادان تزریقی به گروه وسیع‌تر جامعه از طریق انتقال جنسی گسترش می‌یابد، هنوز عده زیادی حاضر نیستند که این نکات را بیان کنند.
وی گفت:ما می‌دانیم که برخی جوانان ما به کشورهای آسیای میانه می‌روند و در این کشورها برای سفر آنها تسهیلاتی هم ارایه می‌شود و یا افرادی که برای کار یا تفریح به کشورهای حاشیه جنوب خلیج فارس سفر می‌کنند، ما می‌دانیم که چه اتفاقاتی انجام می‌افتد،اما متاسفانه برنامه‌ریزی درستی برای جلوگیری از انتقال ایدز از این طریق نداریم.
معاون سیاسی و اجتماعی استانداری خراسان رضوی نیز گفت: رسانه ملی باید نقش خود را در نهادینه کردن آموزشهای پیشگیری از ایدز پیدا کند تا به جای پرداختن به تبلیغات کذایی کم‌اثر و ناپایدار و بعضا مشکل‌دار به مسایل جدی و نیازهای جامعه بپردازد.
"قهرمان رشید"افزود: اگر بودجه‌های رسانه ملی تامین شود تا مجبور نباشد به تبلیغات کذایی وارد شود، رسالت خطیر خود را انجام می‌دهد.
وی گفت:به جای تیزرهای تبلیغاتی مختلف اکنون باید آموزشهای پیشگیری از ایدز به صورت هنرمندانه و مطابق با فرهنگ جامعه از طریق صدا و سیما انعکاس یابد.
وی افزود:مسجدها و حسینیه‌ها تنها برای عبادت احداث نشده‌اند و امروز وقت آن است که مروجان و مبلغان اسلامی طرح موضوع کرده و در آگاهی مردم نسبت به جلوگیری از ایدز ایفای نقش کنند.
رشید همچنین نست به خطر انتقال ایدز از طریق جنسی هشدار داد و گفت:برای تامین بهداشت و سلامت اجتماعی باید مساله فراغت و لذتهای مشروع مورد توجه قرار گیرد و ما نمی‌توانیم بدون راهکار تنها با منع کردن در پیشگیری موفق باشیم.
رییس دانشگاه علوم پزشکی مشهد نیز پیشگیری و مقابله با بیماری ایدز را با مشارکت همه ارگانها و آحاد مختلف مردم میسر می‌داند.
دکتر "مسعود ملکی" با اشاره به خطر موج سوم انتقال ایدز از طریق جنسی افزود: برای جلوگیری از این تهدید، اطلاع‌رسانی و آموزش از طریق صداوسیما، رسانه‌ها و مطبوعات برای ارتقاء آگاهی عموم جامعه نقش بسزایی دارد.
وی با تاکید بر این که "مخفی کردن بیماری و نادیده گرفتن آن مشکلی را حل نمی‌کند" گفت: کتمان ایدز به طور غیرمستقیم زمینه انتشار بیماری را فراهم می‌کند.
رییس مرکز بهداشت خراسان رضوی نیز گفت: تاکنون اقدامات مثبتی در کشور برای پیشگیری و مبارزه با ایدز انجام شده،اما باید مراقب گروههای دارای رفتارهای پرخطر باشیم زیرا طبق بررسی‌ها ‪ ۱۸‬درصد افراد دارای رفتارهای پرخطر آلوده به ویروس ایدز بوده‌اند.
دکتر "محمدرضا مجدی" افزود: در این راستا مرکز مشاوره بیماریهای رفتاری و عفونی معروف به "کلینیک مثلثی" در مشهد هم‌اکنون فعالیت گسترده‌ای در ارائه خدمات مربوط به شناسایی و مشاوره بیماران مبتلا در میان معتادین تزریقی، هپاتیت و رفتارهای پرخطر جنسی دارد.
وی با اشاره به برنامه‌ها و فعالیت‌های کنترل ایدز در استان خراسان رضوی گفت: در حال حاضر پایگاه مشاوره بیماری ایدز در تمامی شهرستانهای استان خراسان رضوی راه‌اندازی شده که تمامی هم استانی‌ها می‌توانند در خصوص بیماری ایدز و یا داشتن رفتارهای پرخطر جنسی با مراجعه به این پایگاهها مشاوره بگیرند.
وی همچنین از راه‌اندازی ‪ ۱۰‬پایگاه مشاوره بیماریهای رفتاری و عفونی به کمک سازمان بهزیستی، هلال احمر و شهرداری جهت بیماری ایدز در مشهد خبر داد.
او در ادامه با اشاره به راه‌اندازی خط تلفن چهار شماره‌ای "‪ "۰۹۶۸۶‬گفت:
کارشناسان بهداشتی در این مرکز آماده‌اند تا به تمامی پرسشهای مردم در خصوص ایدز و بیماریهای آمیزشی پاسخ دهند.
دکتر مجدی همچنین از شروع طرح آموزش بسیج وسیع و فراگیر ایدز جهت ‪۲۵‬ گروه هدف در استان خراسان رضوی خبر داد و افزود: بدین طریق طی سه سال به صورت جامع آموزش و اطلاع‌رسانی بیماری ایدز در سطح استان را فراگیر خواهیم کرد.
او با اشاره به تاسیس ‪ ۱۱‬مرکز ‪ DIC(‬گذری یا پاتوق معتادان) با همکاری سازمان بهزیستی در استان خراسان رضوی گفت: با افتتاح این مراکز طی سالهای اخیر، شناسایی و مراقبت از مبتلایان به اچ.آی.وی در استان از رشد چشمگیری برخوردار بوده است.